«از او بپرسید آیا میدانی دزدی عقوبت دارد؟اگر می دانست،بپرسید عقوبت آن چقدر است،اگر نمی دانست رهایش کنید».(حر عاملی،محمد،وسائل شیعه،ج۱۸،ص۱۲۵) بنابراین در فقه اسلامی تنبیه ، مجازات و پرداخت دیه در اصل برای جنایتی است که به طور خطای محض و شبه خطا یعنی جنایت عمدی که شبه خطا است و فرد عاقل و بالغ باشد ؛صورت می گیرد . (دادمرزی،سید مهدی، ۱۳۸۷، ص ۶۵۲) قوانین حقوق ایران هم مؤید همین مطلب می باشد که به طور مسبوط آنرا در ماده ۲۵۹ و ۳۰۸ شرح داده است . (منصور، جهانگیر، ۱۳۹۰). و همچنین بیان شده است که ، اگر فردی در هنگام تأدیب و مجازات مجرم، طبق وظیفه و دستور ، عمل نماید ضامن نیست و مسئولیتی نخواهد داشت و این امر در فقه اسلامی تایید گردیده به شرطی که قصوری صورت نگرفته باشد . (شهید اول، ۱۴۰۶ ه.ق ، ص۲۸۵) . در حقوق ایران هم این قانون صراحت دارد .
چنانکه طبق ماده ۳۳۲ قانون مجازات اسلامی ، مأمور انتظامی یا نظامی در اجرای دستور در صورت عدم تخلف از مقررات اگر مرتکب قتل یا صدمه ای شوند، ضامن نخواهند بود . ولی طبق نظر فقه ها اگر به قصد تأدیب بزند و منجر به قتل شود ضامن خواهد بود . اگر چه ضارب زوج باشد یا ولی طفل یا وصی فرد یا معلم کودک باشد؛ لذا دیه از مال او پرداخت می شود .(امام خمینی،روح اله،تحریر الوسیله،۱۳۹۰،نجف اشرف). البته فاضل هندی با استناد به آیه۹۱ سوره توبه که می فر ماید(ماعلی المحسنین من سبیل) ولی را که به قصد تأدیب طفل را برای مصلحت و بر حسب ضرورت تنبه نماید وبا عث صدمه یاتلفی گردد از ضامن بودن استثناء نموده چون آنرا احسان محض می داند (الفاضل الهندی، بی تا، ج۷ ، ص ۵۱۹)۱-۱-۲۱-۱-۳سوالات تحقیق
الف : وضعیت تأدیب از نظر فقهی و حقوقی چگونه ارزیابی می شود؟ .ب : تأدیب در چه صورت موجب ضمان است؟.
ج : بین فقه و حقوق پیرامون مسئله تأدیب چه رابطه ای وجود دارد؟
۱-۱-۴فرضیه های پایان نامه
الف : تأدیب از نظر فقهی و حقوقی در صورت لزوم جایز و گاهی واجب است .
ب : تأدیب در صورت وارد ساختن ضرر موجب ضمان می شود .
ج : حقوق ایران در مسئله تأدیب از نظر مشهور فقه ها تبعیت نموده است .
۱-۱-۵اهداف پژوهش
بررسی احکام تکلیفی تأدیب در حقوق ایران
بررسی احکام تکلیفی تأدیب در فقه امامیه
بررسی قوانین تأدیب در حقوق ایران
مقایسه احکام تکلیفی تأدیب در حقوق ایران و فقه امامیه
بررسی احکام وضعی تأدیب در فقه و حقوق
1-2 مفاهیم و اصطلاحات
۱-۲-۱ تأدیب
۱-۲-۱-۱ ادب و سیر آن در فرهنگ عربی و فارسی
الف) در فرهنگ عربی
واژه ادب از کلماتی است که معنی آن همراه با تحوّل زندگی قوم عرب وانتقال آن از بدویّت به مدنیّت تغییر یافته وپی درپی معانی نزدیک به هم پیدا کرده، تا به معانی که امروزه استعمال می شود رسیده.
عصرجاهلی . اگر در عصر جاهلی راجع به کلمه ادب کندوکاو کنیم آنرا در زبان شاعران نمی یابیم بلکه به کلمه آداب به معنی کسی که مردم را به طعام می خواند بر می خوریم. همچنین به معنی سنت وسیرت پدران استعمال می شد. ادب عربی قدیم از شعر حماسی وتمثیلی خالی است ،زیرا قوم عرب کمتر شهر نشین بوده وبیشتر به واقعیت گرایش داشت واز این رو تخیلش بار ور نشده بود .
در زبان رسول الله(ص) : این کلمه در فرمایش پیامبر اکرم(ص) در معنی اخلاق وتربیت استعمال می شود( اَدَّبَنی ربّی فَاَ حسَنَ تأدیبی) پروردگارم مرا به نیکوترین روش تربیت کرد.
در عصر بنی امیه: کلمه ادب در این عصر ،در معنی اخلاق وتربیت استعمال می شود ، وپیش از پایان آن دوره معنای دیگروتازه تری بدان می افزایند : آموزش. درواقع عده ای از معلمین که خلیفه زادگان را طبق نظر خلفا فرهنگ عربی تعلیم می دادند ، مؤدبین نامیده شدند.اینان به فرزندان خلفا شعر، خطبه ، اخبار ، انساب وایام عرب دور جاهلی واسلامی می آموختند .
در عصر عباسی : در این عصر دو معنای پرورشی وآموزشی کلمه ادب ،هردو کنار هم کاربرد دارد.چنانکه ابن مقفع دورساله اش در پندهای اخلاقی واندرزهای سیاسی را(الاَ دَبُ الصغَیرُ والاَ دَبُ الکَبیر) نامید.وابوتمام بخش سوم دیوان الحماسه را بَابُ الاَدَب نام نهاد که برگزید ه ای است از اشعار نغز درمضامین اخلاقی .
در قرن سوم وچهارم هجری: در این دو قرن وپس از آن کلمه ادب رابر شناخت اخبار واشعار عرب اطلا ق وشروع به تألیفاتی در این موضوع کرده وکتب ادب نامیدند. مانند البیان والتّبین جاحظ که مجمو عه ای است ازاخبار ،اشعار ،خطبه ها ونکات جالب با بسیاری اظهار نظرهای انتقاذی وسخن سنجانه است.البته کلمه ادب در معنی آموزشی،که به دوفن نظم ونثرونکات ولطایف مربوط به آن مختص است ، متوقف نماند بلکه توسعه یافت وشامل همه معارف غیر مذهبی شد.«ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث والثر ج ۱ ص ۳»
در رساله اخوان الصفا ، ادب علاوه بر علوم لغت ،بیان ،تاریخ ، واخبار به جادو ،کیمیا ،حساب،آیین تجارت ومعاملات دلالت می کند «رسائل اخوان الصفا،رساله هفتم ، بخش ریاضی»در قرن هشتم هجری : دراین قرن کلمه ادب شامل انواع معرفت به ویژ ه علوم بلاغت ولغت می شود .
در اینجا ابن خلدون می گوید :ادب یعنی بر داشتن اشعار واخبار عرب ودانستن مجملی از هر علم .«مقدمه ابن خلدون ،ترجمه محمد پروین گنابادی ج۲ ص۱۱۷۴»
در قرن دوازدهم هجری : در این قرن لفظ ادب در شعر ، نثر وآنچه به آن دو مربوط است چون نحو ،علوم لغت ،عروض ،بلاغت ونقل ادبی استعمال می شود.
اکنون بامراجعه به فرهنگنامه عربی کاربرد این لغت را بیشترمورد بررسی قرار می دهیم.
الأَدَبُ: الذی یَتَأَدَّبُ به الأَدیبُ من الناس؛ سُمِّیَ أَدَباً لأَنه یَأْدِبُ الناسَ إلى المَحامِد، و یَنْهاهم عن المقَابِح.(ادب عبارت است آ نچه از طریق آن مردم تربیت می شوند وبه این دلیل ادب نامیده شده که بوسیله آن مردم به سوی اعمال پسندیده دعوت وتشویق ونهی می شوند از زشتیها ) اَصل الأَدْبِ الدُّعاءُ، (اصل ادب دعوت کردن است ) ابن بُزُرْج: لقد أَدُبْتُ آدُبُ أَدَباً حسناً، و أَنت أَدِیبٌ(دعوت کردم دعوتی بسیار نیکووشما دعوت شده اید) و الأَدَبُ: الظَّرْفُ و حُسْنُ التَّناوُلِ.(وگاهی ادب به عنوان ظرف استعمال شده وشیوه خوب خوردن یعنی با حالت خاص وپسندیده) استعمله الزجاج فی اللّه، عز و جل، فقال: و هذا ما أَدَّبَ اللّهُ تعالى به نَبِیَّه، صلى اللّه علیه و سلم.(زجاج کلمه ادب رادر مورد خداوند به کاربرده مثل این جمله که این است آنچه خداوند به پیامبرش(ص) آموخته)
و الأُدْبَهُ و المَأْدَبهُ و المَأْدُبهُ: کلُّ طعام صُنِع لدَعْوهٍ أَو عُرْسٍ. (این کلمات همه برای غذایی که برای مراسم جشن تهیه ومردم برای خوردن آن دعوت شده به کار گرفته شده)( ابن منظور لسان العرب، ج۱، ص ۲۰۷)÷
و مَأْدَبهٌ، فمن قال مَأْدُبهٌ أَراد به الصَّنِیع یَصْنَعه الرجل، فیَدْعُو إلیه (کلمه مَأدَبَهُ گاهی برای دعوت مردم به دیدن صنعتی است که بوسیله افراد ساخته شده ) فی الحدیث عن ابن مسعود:انَّ هَذا القرآنَ مأدَبَهُ اللّه فی الارض فَتَعَلّموا من مَأدَبتِه قال أَبو عبید: و تأْویل الحدیث أَنه شَبَّه القرآن بصَنِیعٍ صَنَعَه اللّه للناس لهم فیه خیرٌ و منافِعُ ثم دعاهم إلیه؛ ابو عبید گفت: تفسیر حدیث این است که قرآن تشبه کرده ساخته های خود را برای مردم که خیر و منفعت فراوان درآن است و مردم را به توجه و نگرش و اندیشه در آنها دعوت کرده).
الأَدَبَهُ جمع آدِبٍ، مثل کَتَبهٍ و کاتِبٍ، و هو الذی یَدْعُو الناسَ إلى المَأْدُبه، و هی الطعامُ الذی یَصْنَعُه الرجل و یَدْعُو إلیه الناس.(ادب جمع آداب است مثل کتبه وکاتب به کسی می گویند مردم را سر سفره خود دعوت می کند برای خوردن غذایی که اشپزی آنرا پخته است) رأَیت فی حاشیه فی بعض نسخ الصحاح المعروف: الإِدْبُ، بکسر الهمزه؛ و وجد کذلک بخط أَبی زکریا فی نسخته قال: و کذلک أَورده ابن فارس فی المجمل. الأَصمعی: جاءَ فلان بأَمْرٍ أَدْبٍ، مجزوم الدال، أَی بأَمْرٍ عَجِیبٍ، و أَنشد: سمِعتُ، مِن صَلاصِلِ الأَشْکالِ، أَدْباً على لَبَّاتِها الحَوالی
(در حاشیه بعضی از صحاح معروف کلمه ادب را به کسر همزه ملاحظه کردم وابن فارس هم در بعضی جمله ادب را این گونه آورده وگاهی به جزم دال آمده که به خاطر وقوع اتفاقی شگفت انگیز بیان شده است همانند این بیت)(ابن منظور ،لسان العرب ،بیروت چاپ سوم ۱۴۱۴ ه ق )
الأدب فی الاصل:الدعا جمع آداب ریاضه النفس بالتعلیم،والتهذیب علی ماینبغی .واستعمال مایحمد قولاً وغعلاً-الأ خذ بمکارم الأخلاق-(ادب جمع آداب است که برای موارد زیر به کار رفته ازجمله برای تمرین وعادت نفس به آموزش سخت –وتزکیه وهدایت آن به کارهایی که سزاوار آن . هم در گفتار وهم در کردار وعمل استعمال شده وهمچنین برای رفتار وخلق خوی نیکو به کار رفته )
عند الحنفیه:معرفته مایحتزر به عن جمیع انواع الخطا۰در نزذ حنفیه : ادب علم ومعرفتی است که با عث می شود فرد از تمام اشتباهات در امان باشد ومرتکب هیچ خطا واشتباهی نشود )
عند الشافعیه:هوالمطلوب سواء کان مندبا أم واجب : ادب از نظر شافعی عبارت است از هر کار درست وپسندیده خواه مستحب باشدیاواجب)
ادب البحث:صناعه نظریه یستفیدمنها الانسان کیفیه المناظره ،شرائطها، صیانه له عن الخبط فی البحث (ادب بحث: عبارت است از فن و روشی که انسان بوسیله آن شیوه مناظره کرد ن وشرایطش را بدست می آوردوباعث جلوگیر از انحراف واشتباه در بحث می شود)
ادب عند الحنابله:اخلاق التی ینبغی ان یتخلق بها: کاربرد ادب در نزد حنبلی ها عبارت است ازاخلاق ورفتاری که سزاوار است که فرد از آن برخوردار باشد)(القاموس الفقهی لغه واصطلاحا ص:۱۸)ب) در فرهنگ فارسی
مرحوم دهخدا واژه های دبیر، دبیرستان، دبستان، دیبا، دیبه، دیباچه و دیوان را هم خانواده و از ریشه «دپ » می داند. (دهخدا، علی اکبر، 1372، ذیل واژه ادب.) واژه ادب در فرهنگها در دو مفهوم عام و خاص به کار رفته است.
بند اول – ادب به مفهوم تربیت و شخصیت (ادب درس – ادب نفس)
باید دانست که آنچه در تعریف علم ادب ذکر می شود راجع به «ادب درس » می باشد که آن را ادب اکتسابی نیز می نامند، زیرا بادرس و حفظ و نظر کسب می گردد و اما «ادب نفس » یا ادب طبعی را برخی چنین تحلیل کرده اند که ادب طبعی عبارت است از: اخلاق حمیده و صفات پسندیده ای که با ذات انسان سرشته شده باشد چنان که مرحوم ذکاء الملک فروغی (میرزا محمدحسین) در کتاب تاریخ ادبیات خود، ادب نفس را به اصطلاح حکما و صاحبان معرفت عبارت دانسته است از دانش هایی که اسباب کمالات نفسانی شود، از قبیل علم به حقایق اشیا که از آن به حکمت و فلسفه تعبیر نمایند و سایادامه مطلب در لینک زیر
پایان نامه تأدیب از منظر فقه امامیه و حقوق ایران
سایت های دیگر:
آخرین نظرات