- خستگی شدید ، دلتنگی و بی حسی و عرق ریختن بعد از احساس خجالت (کمرویی)
۲- جلوه های رفتاری ، شامل:
- آهسته صحبت کردن
- داشتن دوستان کم
- عبوس بودن
- پافشاری نکردن روی عقیده
- نداشتن ارتباط بصری : یکی از رفتارهای آزار دهنده برای کودک کمرو، نگاه کردن مستیم به مخاطبان است . او در بیشتر اوقات با گرفتن سر به پایین و چشم دوختن به زمین ، با مخاطب صحبت می کند.
- بازی با انگشتان
۳- جلوه های روانی ، شامل :
- ضعف در اعتماد به نفس : آنان به دلیل ضعف در اعتماد به نفس ، در ارتباطات اجتماعی احساس بی کفایتی می کنند و در نتیجه در مقایسه با همسالان ، خود را کمتر از آن ها می دانند . اما علی رغم آن که از اجتماع دوری می کنند به ارزشیابی دیگران در مورد نحوه ی عملکرد خویش اهمیت فراوانی می دهند .
- تردید و نداشتن اطمینان : ناتوانی در تصمیم گیری و تردید فراوان از کمرویی در فرد حکایت دارد.
عدم نداشتن ابتکار عمل
اضطراب فراوان شخص کمرو موجب می شود تمام قوای شناختی او نظیر هوش و حافظه را تحت تأثیر قرار گیرد و خصوصاً حافظه او مختل گردد . از آن جا که فرد کمرو بیش از هرچیز توجه عادی و مفرطی به خویشتن دارد، از توجه به محیط و اموری که در اطراف او در جزیان هستند ، باز می ماند و این خود ، موجب کاهش تمرکز فکر و خلاقیت می گردد .
نگرانی و تشویش
فرد کورو نگران است که مبادا مورد بی توجهی دیگران قرار گیرد . به این سبب نمی داندکه کارها را چگونه انجام دهد و از خود می پرسد آیا تأثیر ذهنی خوبی بر دیگران گذاشته است یا خیر ؟ هم چنین ممکن است از این که دیگران نظر مثبتی نسبت به او نداشته باشند ، نگران باشد.
- داشتن شخصیت انفعالی : چنین فردی تلفیق پذیر است و سخنان دیگران را خیلی زود می پذیرد ، عقاید و نظریات خود را بیشتر اوقات بر اساس عقاید و نظریات دیگران پی ریزی می کند و آرای خود را به راحتی تغییر می دهد.
تمایل به تنهایی کودک کمرو در کلاس و اماکن عمومی غالباً کنج خلوتی را انتخاب می کند و این ویژگی خصوصاً در دانش آموزان کمرو مشهود است که غالباً در انتهای کلاس می نشینند. (ماهنامه رشد آموزش ابتدایی -۱۳۸۱ – ص۷۵)
انزواجوئی مثبت:
بدین سان که دیدیم گاهی ممکن است انزواجوئی در افراد باشد ولی با هدف مثبت مثلاً سرگرم انحام کاری باشند و در طریق خیر و نفع و مصلحتی گام بردارد . و یا در محیطی به دور از سر و صدا و ناراحتی به کار و تلاش سازنده ای اشتغال ورزد .
طبیعی است اگر کودک یا نوجوانی قصد داشته و بخواهد برای زندگی تحصیلی سرو سامانی را فکر کرده و یا در طریق خیر و سعادتی اقدام کند ناگزیر است از جمع کناره گیری گرفته و در گوشه ای سرگرم گردد . می خواهیم بگوئیم هر آنگاه که طفل را بدو راز جمع و در گوشه ای دیدیم چنان تصوری برای ما پدید نیاید .
در عین حال کسانی هم هستند که بیمارند و یا به علل احساس گناه همواره در کار تنبیه خویشند و یا خویش را مستحق عذاب می دانند و بدین خاطر سر از عزلت و انزوا در می آورند.
۲-۲-۵-ریشه و علل کمرویی :
اینکه چه علت یا عللی سبب بروز این حالت در افراد است باید گفت انزواجوئی را علت واحد نیست . گاهی دو یا چند عامل دست به دست هم داده و موجبات آن را در فردی فراهم می آورند . ما را در این بحث ادعای آن نیست که همه جوانب و علل را در نظر داریم آنچه بیان می شود شامل بخشی از علل آن هم را رعایت اختصار است .
اما آن علل :
الف – علل شخصی : در این زمینه از مسائل و جوانبی باید بحث کنیم که برخی از آن ها به قرار زیرند :
عامل وراثت : عوامل مربوط به گذشته زندگی و روابط خونی و ارثی خود می تواند عملی در این رابطه به حساب آید . ازدواج های هم خونی در این رابطه نقشی مهم دارند .
– عامل زیستی : شامل کم کاری برخی از غدد در این زمینه مؤثر است . ویا ممکن است برخی از افراد از لحاظ انرژی و فعالیت روانی و جسمی دچار ضعف و سستی شوند و نتوانند وضع عادی داشته باشند .
– عامل عاطفی : شامل حسادت ، ناشی از تولدی جدید و یا حقارت موجب این امر است . در سنین مدرسه به عات فشار و هیجاناتی که ممکن است تحمل کند سبب می شود که کودک افسرده و دلشکسته شود و همه را دشمن و مخالف خود بداند و از آن ها دوری گیرد . بررسی های محققان نشان می دهد که اغلب افسردگی و انزوای کودکان با اختلال عاطفی در رابطه است .
– عامل خودخواهی و غرور : که در سایه ی آن طفل نمی تواند شکست را متحمل باشد و یا احساس کند که مورد غفلت والدین است و توان پایداری برای او نیست . او نمی تواند در برابر قید و بند ها انزجار خود را نشان ندهد .
– عامل محرومیت و ناکامی : که خود عامل مهم است . حتی افراد بزرگ تر را به انزوا و دوری از اجتماع می کشاند . خواه به خاطر شرم از مردم ، خواه به علت مقصر دانستن آن ها ، از دست دادن عزیزی هم می تواند در این رابطه مؤثر باشد .
– عامل برتری جوئی : به دین معنی که می خواهد بر دیگران پیروز باشد و به خاطر سلطه طلبی خود را به اصطلاح ع.ام دم دست دیگران قرار ندهد و عادت به آن امر خود سبب ناراحتی روانی و یا اختلال رفتار باشد.
– عامل مرگ : مرگ مادر برای کودک حادثه ای ناگوار است و در مواردی می توان عامل افسردگی و انزواجوئی شود و ممکن است پدر یا مادر زنده باشند ولی به علت خستگی و فرسودگی به کودک نرسد و متحمل آن نباشد .
– عامل ترس : اگر دائمی باشد و مخصوصاً اگر مقصود پنهان کردن آن باشد ممکن است زمینه را برای تمارض و انزواجوئی فراهم کند . گاه ممکن است ترس از تحقیر ، پرسیدن ، استهزا احساس کمتری مزمن باشد.
– عامل نقص : برخی از کودکان دچار انزوا می شوند بدان خاطر که نقص عضوی دارند ، نمی توانند همگام و همپای دیگران به پیش روند و برای پوشاندن ضعف خود منزوی می شوند. زشتی قیافه هم از این عوامل است .
ب ـ عوامل اجتماعی:
عوامل اجتماعی خود از عوامل مهم انزواجوئی است . اگر اجتماع بر ذهن ها فشار وارد نمی کرد و اگر آدمی به صورت های مختلف مورد باز خواست قار نمی گرفت شاید آدمی بدین اندازه دچار انزوا عزلت نبود . ما در این زمینه مواردی را می توانیم ذکر کنیم که برخی از آن ها بدین قرارند :
– فشار اجتماعی : کودک یا نوجوان منزوی می شود بدان خاطر که فشار وارده بر او بسیار است . امر و نهی ها بسیار و نظم خواهی شدید است و یا اوقات تلخی بسیار و تحقیر و آزار زیاد است . انتظارات بسیار از او دارند .
– عدم پذیرش : ممکن است کودک در خانواده به علت جنس یا اشکلاتی پذیرفته نشود ، پدران و مادران عملاً با او رابطه ای نداشته باشند و کودک هم چنان در وضع و شرایط اجتماعی خاص خود می ماند .
– ابتلای والدین : پدر و مادر بیمارند و شور و نشاطی در محیط خانه نیست و تبادل اندیشه ای و شعری ، سخنی بین فرزندان و والدین رد و بدل نمی شود . در حقیقت والدین شان آن ها را به خود رها کرده اند .
طرد از خانه و مدرسه : این امر برای کودکانی که از حساسیت شدید برخوردارند بیشتر صدمه آفرین هستند.ممکن است طردها نسبتاً معقول باشند ولی برای کودک قابل قبول نیستند . (قائمی، ۱۳۷۴)
عدم احترام گذاشتن به شخصیت کودک به او آسیب رسانده و رشد و پیشرفت او را متوقف می سازد . ژان ژاک رسو می گوید : کودک دارای شخصیت مستقلی است و نباید به طور آشکار یا جابرانه تحت فرمان قرار گیرد ، پدر و مادر باید با او مانند دوست موافق باشند . (خاکیه ، ۱۳۷۲)
عوارض آن :
انزواجوئی حالتی است که عاقبتش برای فرد و جامعه نامیمون است . شرور و عوارضی که در آن حاصل می شود دستگیر فرد و اجتماع است .
الف – در جنبه فردی : انزواجوئی موجب عوارض زیر است :
- خستگی و بیخوابی و بی اشتهایی و یبوست ، سردرد و سرگیجه ، از دست دادن وزن
- حملات اضطراب ، تنگی نفس ، کج خلقی ، ترس بیخودی .
- مسخ شخصیت و عدم توان دفاع در خود .
- سقوط رشد به علت محدود کردن عواطف و احساسات و شور و شوق .
- کندی کار و تلاش اقتصادی و از بین بردن نِیروی سرشار کار و عاطل و باطل ماندن بحدی که انزوا برای شان ترمزی روانی است .
- بی برنامگی در زندگی تا حدی که مشکلات اساسی خود را نادیده می گیرند.
- در کل اینان دچار دشواری زندگی شده و روح شان آزرده می شود از هدف های ارزنده باز می مانند و همه چیز نزدشان بی ارزش می شود ، همه زیبایی ها جلوه خود را از دست می دهند . آن ها نمی توانند از تضادهای درونی به نفع رشد استفاده کنند . در نتیجه اغلب تسلیم تضاد ها شده و از آن برای رشد طفره می رند .
ب – در جنبه اجتماعی : انزواجوئی عوارض و صدماتی دارد از جمله اینکه دوری از حیات اجتماعی مولد نوعی نزدیک بینی و مبنی است و موجب بروز حالات روحی نامطلوب . دوری از جمع سبب می شود آدمی شادابی خود را از دست بدهد ریال شور و نشاط از میان برود ، پژمردگی برای او پدید آید .
آن ها که در اجتماع رشد و پرورش نمی یابند از آداب اجتماعی دور می مانند ،
ازفلسفه زندگی بی بخبرند ، شنای در غرقاب زندگی را نمی آموزند ، و از فنون حیات بی خبر می مانند . چه بسیار از آن که بعدها بی علاقگی
سایت های دیگر:
آخرین نظرات