فرهنگی در دانشگاههایی است که مجری این رشته بوده و هستند. براین اساس پایان نامههای دفاع شده از ابتدای پذیرش دانشجو در رشته مطالعات فرهنگی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی از سال ۱۳۸۰، دانشگاه علم و فرهنگ و دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران از سال ۱۳۸۴ مبنای پژوهش قرار گرفتهاند. لازم به ذکر است که گروه مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبایی سال گذشته منحل گردید از سویی در سال ۱۳۸۸ نیز شاهد شکل گیری و آغاز به کار گروه مطالعات فرهنگی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه کاشان بودیم که طبیعتا امکان لحاظ کردن پایان نامههای اولین دانشجویان فارغالتحصیل در این دانشگاه در مجموعه حاضر فراهم نمیباشد.
یکی دیگر از اهدافی که نگارش این پایان نامه را موجب شد، معرفی جریان متاخر مطالعات فرهنگی در جهان است. جریانی که مداخله در امر سیاستگذاری فرهنگی را وظیفه اصلی خود میداند و با این تمهید برآن است تا از حالت روشنفکری و فانتزیک و نقد صرف قدرت به درآمده و مفیدبودگی خود با قرار گرفتن در کنار نیروی مدیریتی و اجرایی نشان دهد.
بر این اساس امید آن می رود که از خلال نقد شرایط موجود و معرفی نسخه اخیر مطالعات فرهنگی در جهان با تکیه برآثار تونی بنت[۵] (متفکر استرالیایی و استاد دانشگاه وسترن سیدنی[۶] که پیشرو و پرچمدار ورود به حوزه جدید مطالعاتی در مطالعات فرهنگی می باشد) چشم انداز و دورنمایی مناسب و مفید برای پیوند میان دانش مطالعات فرهنگی و سیاستگذاری در ایران ترسیم گردد. امید است دانش تولید شده در طول نگارش این اثر به عنوان یک پرژه بنیادی شرایط لازم را برای نگارش و تدوین سیاست های مناسب فرهنگی و رسانه ای در گذر زمان در ایران فراهم شود.
بنابراین اهداف اصلی که در این پایان نامه دنبال میشود به شرح زیر عبارتند از:
ارزیابی وضعیت مطالعات فرهنگی در ایران با معیار سودمندی و مفیدبودگی عملی (دستاوردها و ناکامی های مطالعات فرهنگی ایرانی).
ارائه مدلی مطلوب و کارآمد در تغییر وضعیت موجود برای مطالعات فرهنگی ایرانی.
اهداف فرعی نیز شامل موارد زیر می باشد:
کشف و استخراج مولفههای اصلی مورد توجه در پایان نامههای نوشته شده از سوی دانشجویان رشته مطالعات فرهنگی و ارائه دستهبندی از آنها
معرفی نسخه اخیر مطالعات فرهنگی در جهان با تکیه برآثار تونی بنت و معرفی آن به عنوان مدلی برای مطالعات فرهنگی در کنار مدلهای پیشین
فراهم کردن بخشی از شرایط لازم برای نگارش و تدوین سیاستهای مناسب فرهنگی و رسانهای در برقراری پیوند میان دانش مطالعات فرهنگی و حوزه سیاستگذاری فرهنگی
سوالات تحقیق
آنچه در ابتدا ذهن نگارنده را درگیر نموده و به انتخاب موضوع این پایان نامه انجامید چشمانداز تازهای است که گروهی از منتقدان و حتی طرفدران مطالعات فرهنگی از حدود دو دهه پیش در نقد آن مطرح کردند. واکنش نسبت به متنگرایی و پوپولیسم غالب بر رویکردهای پژوهشی مطالعات فرهنگی مسائل جدیدی را پیش روی ما قرار دادهاند که بر ضرورت بازاندیشی در رویکردهای پیشین تاکید روزافزون داشته است. از سوی دیگر وضعیت مطالعات فرهنگی در ایران و واکنشهای متعددی که از داخل و خارج نظام دانشگاهی نسبت بدان شکل گرفته است سوالات متعددی را درمورد چیستی، کیفیت و دستاوردهای مطالعات انجام شده در این حوزه مطالعاتی طرح نموده اند.
همانطور که استوارت کانینگهام[۷]( ۲۰۰۲: ۱۳) در مقالهای با عنوان «مطالعات فرهنگی از منظر سیاست فرهنگی» اشاره می کند، به گونه دیگری به توضیح این تغییر پرداخته و به سوالات فراوانی که سیاست فرهنگی به مثابه یک زمینه مطالعاتی جدید پیش روی مطالعات فرهنگی قرار داده است. اشاره می کند. سوالاتی همچون؛
مفصل بندی سیاست و فرهنگ در جوامع مدرن غربی چگونه صورت می گیرد؟
آیا اساساً رابطه ای میان مطالعات فرهنگی و سیاست فرهنگی وجود دارد ؟ درصورتی که پاسخ این سوال مثبت باشد پرسش های مهمی مطرح می شود؛
رابطه پیش گفته میان مطالعات فرهنگی و سیاست فرهنگی چگونه است؟
با توجه به هدفی که در این پژوهش دنبال میشود سوالات اصلی این پژوهش به شرح زیر عبارتاند از:
رویکردهای موجود و غالب در مطالعات فرهنگی ایرانی کداماند؟ چه نقدهایی میتوان به آنها مطرح کرد؟
مولفههای اصلی رویکرد سیاستگذاری در مطالعات فرهنگی که بنت استرالیایی بنیانگذار آن میباشد چیست؟
تا چه اندازه میتوان سیاستگذاری فرهنگی را به عنوان رویکرد مطلوب و سودمند برای مطالعات فرهنگی ایرانی پیشنهاد کرد؟
پیشینه تحقیق
ورود مطالعات فرهنگی در ایران به طور رسمی دارای سابقه چندان زیادی نیست. مفاهیم، مباحث و دیدگاههای اندیشمندان این حوزه در طول دو دهه گذشته در قالب مقالات و مباحث زیادی به تدریج مطرح شده اند. مقالاتی نیز در مجله ارغنون و از طریق مترجمان، اساتید و همکاران گروه فرهنگی ترجمه شد که در این زمینه کمک زیادی به طرح و در مراحل بعدی به سازماندهی این رشته کرد.
اگرچه از قبل تاحدودی بعضی از مباحث این حوزه در قالب رشته مدیریت فرهنگی در دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی مطرح بوده است، اما شروع مطالعات فرهنگی در دانشکده علوم اجتماعی طی دو سال متوالی دنبال شد، برخی از موضوعات مورد علاقه و ضروری در این حوزه به تدریج مطرح و ساماندهی رشته مطالعات فرهنگی در گروه علوم ارتباطات اجتماعی دانشکده ممکن شد. البته این گروه در سال ۱۳۸۸ با تصمیم شورای آموزشی دانشگاه علامه طباطبایی منحل شد. طراحی رشته مطالعات فرهنگی با پسوند رسانه به عنوان یک حوزه آموزشی در سالهای ۱۳۸۳-۱۳۸۲ برای اولین بار انجام شد و گروه ارتباطات دانشگاه تهران برای اولین بار در سال ۱۳۸۴ اقدام به پذیرش دانشجو در این گرایش کرد. در طی چند سال گذشته با همکاری اساتید مطالعات فرهنگی و دیگر علاقهمندان به این حوزه ترجمه مقاله و کتاب، تالیف، تشکیل همایش و جلسات نقد و بررسی از یک طرف و تشکیل انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات جهت تکمیل این حوزه مهم شدند(بهار، ۱۳۸۶: ۹۷- ۱۹۶).
در طول چند سال گذشته بزرگان این رشته در ایران در قالب مصاحبهها و در موارد معدودی مقالاتی که عموما هم در دست انتشار است به نقد و بررسی وضعیت این رشته در ایران پرداختند در زیر اشاره ای گذرا به آن ها میشود؛
محمود شهابی عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی نیز، با عنوان «گفتمانهای مطالعات فرهنگی در ایران»[۸] در سال ۲۰۰۷ به ارائه مقاله و سخنرانی در کنفرانس بین المللی مطالعات فرهنگی دردانشگاه شرق لندن پرداخت که البته دسترسی به آن به دلیل عدم انتشار مقاله میسر نشد.
تقی آزاد ارمکی در مصاحبهای که از سوی محمدسروی زرگر انجام و بر روی سایت مرکز تحقیقات و مطالعات رسانهای همشهری منتشر شد به تشریح تاریخ مطالعات فرهنگی و سرگذشت آن پس از ورود به ایران در آغاز دهه ۱۳۸۰ پرداخته است. وی با اشاره به اینکه بخش اعظم تحقیقات انجام شده در رشته مطالعات فرهنگی در ایران را رسالههای دانشجویی کارشناسی ارشد و دکتری تشکیل میدهد از شکل گیری نسل دومی از مدعیان مطالعات فرهنگی از درون بدنه دانشجویی یاد می کند. وی در ادامه در نقد و ارزیابی جایگاه مطالعات فرهنگی در جامعه دانشگاهی و در میان علوم اجتماعی پرداخته و با اشاره به نقاط قوت و تیزبینی های مطالعات فرهنگی دستاوردهای ارزشمندی را برای علوم اجتماعی و جامعه ایرانی پیش بینی کرد. یکی از نقاط قوت اصلی مطالعات فرهنگی را توجه به موضوعاتی میداند که در علوم اجتماعی و از سوی جامعه شناسی به عنوان مهمترین رقیب آن اساسا مورد بیتوجهی واقع شده اند(بهمن، ۱۳۸۹)[۹].
در میان خلاصه مقالات «کنفرانس ملی پژوهش اجتماعی و فرهنگی در جامعه ایران» که به همت انجمن جامعه شناسی ایران در تاریخ پنجم و ششم دی ماه سال ۱۳۸۹ برگزار شد سه مقاله به چاپ رسیده است که در آنها به نقد و بررسی وضعیت مطالعات فرهنگی در ایران پرداخته شده است. ضمن اینکه از آن میان شهابی و ذکائی به ارائه مقاله خود در قالب سخنرانی در این کنفرانس نیز پرداختند.
محمد سعید ذکائی در مقالهای با عنوان «ویژگیها و ظرفیتهای روششناختی مطالعات فرهنگی در ایران» به بررسی وضعیت مطالعات فرهنگی از منظر روش شناختی می پردازد. وی در بخشی از چکیده مقاله خود از ابزارهایی کیفی به عنوان ابزارهایی یاد می کند که از بیشترین جاذبه و کاربرد در میان محققان و دانشجویان این رشته برخوردار است. از آن میان میتوان به استقراء تحلیلی، تحلیل منطقی، تحلیل رویداد، تحلیلهای استعاری، تحلیل قلمرو، تحلیل هرمنوتیکی، تحلیل گفتمان، نشانه شناسی، تحلیل محتوای کیفی اشاره کرد. سنتهای مطالعاتی مورد علاقه دانشجویان را نیز مطالعات(خرده)فرهنگی جوانان، مطالعات جنسیت و زنان، مطالعات فرهنگی مصرف و سبک زندگی، مطالعات بازنمایی و رسانه، فیلم و سینما و مطالعات پسااستعماری می داند. همچنین از دید وی دستاوردهای این تحقیقات علاوه بر ایجاد تغییر و گسست در چرخه روتین پژوهشهای متعارف دستورکارهای جدیدی را در مطالعه فرهنگ و اجتماع شکل داده و پلی میان علوم انسانی اجتماعی برقرار ساخته است(۱۳۸۹: ۵۳).محمود شهابی نیز در مقاله ای با عنوان «کارنامه مطالعات فرهنگی در ایران» ضمن اشاره به این نکته که ارزیابی وضعیت مطالعات فرهنگی با گذشت تنها یک دهه از نهادینه شدن آن در ایران زودهنگام است تاکید می کند بین رشتهای و چندمعنایی بودن مطالعات فرهنگی باعث شده که نتوان فهرستی مورد وفاق از دستاوردهای این حوزه مطالعاتی در ایران تهیه کردوی در توضیح دستاوردهای مطالعات فرهنگی از مواردی همچون اتخاذ رویکردهای سلسله مراتبی یا غیر جمال شناسانه، غیر ذات گرایانه گفتمانی، پویا و غیرناب گرایانه به فرهنگ براساس مفروضات معرفت شناختی و روش شناختی پذادامه مطلب در لینک زیر
آخرین نظرات