جزییات بیشتر درباره این پایان نامه ها :(فایل کامل موجود است)
بند دوم: حقوق و تعهدات سازمانهای بین المللی در زمینه تغییرات ژنتیکی در ژنوم انسانی
سناریوهای حقوق بشری، نقش تکراری را به دولت، به عنوان ناقض حقوق بشر میدهند. به خاطر نقش رهبری دولتها، سناریوهای سنتی، موضوعات حقوق بشری را در سطح عمومی محدود میکنند؛ یعنی تنها در جایی که افراد با ماموران دولتی مواجه میشوند. در نتیجه، ادعاهای بدرفتاری از طرف اشخاص خصوصی (نه عمومی و دولتی) خارج از چارچوب حقوق بشر بین المللی قرار میگیرد. مضافا این که، چارچوب سنتی، سازمانهای حقوق بشری را در یک وضعیت واکنشی گرفتار میسازد؛ زیرا موارد نقض به طور طبیعی غیر قابل پیش بینی هستند و سازمانها، تنها بعد از وقوع آنها میتوانند این موارد نقض را مورد خطاب قرار دهند. در نتیجه، نقش سازمانهای بین المللی حقوق بشر، بیشتر متوجه پیگیری است تا ممانعت از موارد نقض، در حالیکه مطابق ماده ١٩ اعلامیه جهانی درباره ژنوم انسانی و حقوق بشر حمایت و پشتیبانی سازمانهای بین المللی مربوطه از ابتکارهای انجام شده توسط کشورها برای ارزیابی خطرها و مزایای مربوط به پژوهش درباره ژنوم انسانی و پیشگیری از سواستفاده از این فناوری، از تعهدات این دسته از تابعین حقوق بین الملل محسوب میشود. بنابراین کشورها حداقل به طور اصولی پذیرفتهاند که ترویج و حمایت از همه حقوق بشر از نگرانیهای برحق و منطقی جامعه بین المللی است و هرچند تنها کشورها قانونا متعهد به حمایت از حقوق بشر شده اند اما سازمانهای بین المللی هم بهویژه از آن رو که عمدتاً از دولتها تشکیل شده اند، موظف به حمایت از حقوق بشر هستند.[۵]
برخی از تعهدات سازمانهای بین المللی در چارچوب اسناد حقوق بشری نمایان میشود، در بسیاری از اسناد حقوق بشری مرتبط با موضوع دستکاری ژنتیکی در ژنوم انسان، سازمانها به همکاری با دولتها و دیگر سازمانهای بین المللی نیز متعهد می شوند. به طور نمونه در ماده ۱۱ اعلامیه جهانی درباره ژنوم انسان و حقوق بشر اشاره می شود که انجام اعمال یا روشهای مغایر با منزلت انسان، مانند باروری برای شبیهسازی انسانها، نباید مجاز شود و از کشورها وسازمانهای ذیصلاح بین المللی دعوت میشود در شناسائی و تعیین چنین روشهایی و انجام تدابیر لازم در سطح ملی یا بین المللی، برای تضمین این امرکه اصول تعیین شده در این اعلامیه محترم شمرده شود، همکاری کنند. برخی از صاحبان نظر، معتقدند که سازمانهای بین المللی علاوه بر دیگر ویژگیها، به دلیل برخورداری از شخصیت حقوقی، استقلال نسبی و قرار گرفتن میان دولتها جنبه ابزاری هم دارند و برای اهداف مختلف به کار گرفته میشوند. از این دیدگاه، به خصوص آنها نقش کاتالیزور (آسانگر) را برای تماس و گفتگوی دولتها، روشن کردن مواضع آنها درباره موضوعات دستکاری ژنتیکی در ژنوم انسان و دست آخر مذاکره جمعی برای اتخاذ تصمیمات و انجام اقدامات جمعی ایفا میکنند.[۶]
دستاوردهای متداول از فناوری ژنتیک، سازمانهای حقوق بشر را ملزم میکند که قبل از آنکه نقضهای فاحش حقوق بشر در زمینه دستکاری ژنتیکی در ژنوم انسانی اتفاق بیافتد و صدمات جبران ناپذیری بر جامعه بشری تحمیل نماید، بر مسائلی از قبیل حق توارث ژنتیک آزاد از تحریف و دستکاری انسان برای نسلهای آینده، و یا حق جنین فردی در آزادی از دستکاری ژنتیکی با اتکا بر فقدان رضایت آگاهانه یا خطرات غیرقابل پیشبینی ناشی از تغییرات ژنتیک متمرکز شوند و به تحلیل حقوقی این قسم مسائل نوین علمی بپردازند. این فناوری ژنتیکی است که میتواند ویژگیهای ژنتیکی انسان را به خطر اندازد و سازمانهای بین المللی حقوق بشر، تعهد دارند با درک این که ژنتیک انسانی، هم به صورت ذاتی ارزشمند است و هم برای توسعه اجتماعی، علمی و فرهنگی نژاد بشر سودمند است، به این مسائل پاسخ دهند.[۷]
از آن جا که حکومتها اصول حقوق بشر را برای محدود کردن یا گستردهتر کردن دستیابی به فناوری ژنتیکی به کار میگیرند، نیازمند یک «زبان حقوق بشری» هستند تا ابعاد ویژه و غیرمتداول پیشرفتهای فناوری را در کنار رعایت موازین حقوق بشری تطبیق دهند. لذا پیشرفت فناوری ژنتیک به سازمانهای حقوق بشری این هشدار را میدهد که نقش فعالی در جلوگیری از نقض حقوق بشر ایفا کنند و به تدوین اصول نوین حقوق بشری و بدنبال آن ایجاد ضمانت اجرا مناسب در موضوع دستکاری ژنتیکی نامطلوب در ژنوم انسانی که به عنوان میراث مشترک بشریت تلقی می شود، بپردازند. [۸]
توانایی جامعه علمی در پیش بینی بالقوه معایب و فواید فناوری ژنتیکی، می تواند به سازمانهای حقوق بشری کمک کند که در عرصه سیاستگذاری دولتهای عضو سازمان، تاثیرات مطلوبی را بگذارند. سازمانهای حقوق بشر، مانند سازمان بهداشت جهانی میتوانند با بهره گیری از علم، برخی اعمال پیشگیرانه را در زمینه دستکاری ژنتیکی نامطلوب در ژنوم انسانی انجام دهند. ورای تمام تلاش ها برای رمزگشایی یا تغییر ژن انسانی سازمانهای حقوق بشر مطابق با سرعت پیشرفت در فناوری ژنتیک، با فراهم آوردن یک زبان پویا، می توانند تعریفی دوباره از حق حیات – آن گونه که انسان می خواهد بشناسد – ارائه دهند.[۹]
گفتار سوم: حقوق و تعهدات شرکتهای بیوتک در زمینه تغییرات ژنتیکی در ژنوم انسانی
امروزه فناوری ژنتیک با اضافه کردن بازیگران و موضوعات جدید به چارچوب حقوق بشر، موضوعات حقوق بشری را خصوصی ساخته است، این امر با قراردادن قدرت نقض حقوق در دستان عوامل خصوصی در جامعه مانند شرکتهای بیوتک (تکنولوژی حیات) که فناوری تغییرات ژنتیکی را توسعه میدهند صورت میگیرد. با تخصصی شدن متمرکز آنها، شرکتهای بیوتکنولوژی، گونهای از قدرت را توسعه میدهند که شبیه قدرت دولت است. بدین ترتیب، عملکرد آنها سزاوار بررسی دقیق، طبق استانداردهای حقوق بشر بین المللی است.
پیشرفت تحقیقات ژنتیک که به نحو مهیجی در خلال پانزده سال گذشته، تسریع یافته است، اخیرا با پروژه ژنتیک انسان – که تلاش برای مستند کردن و تهیه نقشه منابع ژنتیک بشریت میباشد – برجسته شده است. توانایی بالقوه فناوری ژنتیک، برای تسکین جسمی، روحی و مالی اثرات امراض، آن را بی نهایت جذاب کرده است. به هر حال، ممکن است این فناوری، کنترل اجتماعی را بر وضعیت انسان افزایش دهد؛ بگونهای که موجب مناقشههای شدید در حقوق بشر گردد. نهادهای اجتماعی مانند شرکتهای بیوتک ممکن است از آزمایش ژنتیک در مقیاس وسیعی استفاده نمایند تا افراد مستعد را برای شرایط خاص انتخاب نمایند.
نقش رو به افزایش عوامل خصوصی نیز گویای انتشار قدرت از دولت تمرکزگرا به افراد متفرق در جامعه است. تقاضای عمومی گسترده و سرمایههای تجاری هجوم آورنده در ارتباط با فناوری ژنتیک، میتواند ماهیت اصلاح نژادی را از یک برنامه با مدیریت دولتی (مانند حکومت نازی در آلمان) به یک حرکت همگانی تغییر دهد؛ مضافا این که، فناوری ژنتیک در نهایت، بخشهای گسترده جامعه را فراتر از گروه های خاص تعریف شده، متاثر خواهد کرد. بنابراین با نیاز آزمایشهای ژنتیک به ایجاد یک ذخیره از افراد مناسب یا مطلوب، کارفرمایان، بیمه گران و سایر عوامل اساسی، میتوانند مدلهای جدیدی از اصلاح نژاد را در شکلهای کاربردی و پرونده های کلینیکی تغییر دهند. پزشکان میتوانند با اجرای تغییر بر روی جنینها، اصلاحات ژنتیکی مهمی را ایجاد نمایند که ممکن است تمام خانواده ها را دست خوش تغییرات مضر یا خسارتهای اجتماعی سازد. خصوصیسازی قدرت استفاده از این فناوری، میتواند طبیعت «قربانی حقوق بشری» را کاملا تغییر دهد.[۱۰]
هنگامی که قدرت نقض حقوق بشر از طریق آزمایشها و ابزارهای درمان در جامعه منتشر شود، تاثیرات سوءاستفاده در مقیاس بزرگ صورت میگیرد. تبعیض میتواند به صورت نژادی، یا سایر دسته بندیهای متداول، ارتقاء یابد؛ به گونهای که بخشهای وسیعی از جامعه را تحت تاثیر قرار دهد. مضافا این که، با گسترش این تبعیض به نسلهای آینده، فناوری ژنتیک یک بعد مادی را در تجاوز به حقوق بشر میافزید. به این صورت که نوسازیهای فناوری که محدوده های اجتماعی و تولید نسل را به یکدیگر ربط میدهد، محدوده قربانی را از «گروه های خاص انسانی» به «تمام بشریت » میگستراند. رژیم جاری حقوق بشر، نیاز به گسترش زبان خود دارد تا نه تنها قلمرو فردی، بلکه وضعیت مستمری را شامل شود.
آخرین نظرات