جزییات بیشتر درباره این پایان نامه ها :
سنجش سازه ذهن آگاهی و همبسته های آن یا مقایسه ابعاد آن در گروههای بالینی و غیر بالینی پیشینه طولانی ندارد. تنها در دهه های اخیر این امر گسترش یافته است. بدین خاطر محققان کوشیده اند ذهن آگاهی را در ارتباط با سازه های بنیادین و یا آسیب شناختی مورد بررسی قرار دهند. به طور مثال محققان به بررسی رابطه ذهن آگاهی و آشفتگی روانشناختی و استرس (کارمودی[16] و بائر[17] ،2007)، احتمال عود افسردگی (سندرس[18] و لم[19] ،2010)، روان رنجورخویی و اضطراب (براون و ریان، 2003 ؛ به نقل از هردون[20] ؛ 2008 )، بهزیستی (کارمودی و بائر، 2007؛ هردون، 2008)، توانایی سازش و عملکرد هیجانی (گاردنر[21]، 2009) فاجعه سازی درد، ترس مربوط به درد، گوش به زنگی نسبت به درد، ناتوانی کارکردی[22] (اسکوتز [23] و همکاران، 2010 ) و 5 بعد بزرگ شخصیت (به طور مثال: بائر و همکاران، 2006 ؛ کاشدان [24]و همکاران،2011) پرداخته اند.
در ادبیات روان شناختی مفاهیمی وجود دارد که رهاسازی توجه، اساس آن مفاهیم به شمار می آید. چندین مفهوم این همپوشی را نشان می دهند . از جمله این مفاهیم می توان به خود مشاهده گری (دیکمن[25]،1982)، عدم خود کارگردانی (دیکمن،1982)،عدم خود کارگردانی( سفران[26] و سگال،[27]1990)، عدم وابستگی(سفران و سگال،1990)،وابستگی(بوهارت[28]،1983)،تکلیف گرایی (مارتین[29]،1988؛ دیکمن،1982) و هشیاری فراگیر به عنوان یک فرآیند شناختی خلاق(لانگر،1989) اشاره کرد (به نقل از سینگ، لانکونی، وینتون، آلن، واهلر، سباوی، ساینو و کریستن،2005).
لانگر( 1989 )، واژه ذهن آگاهی را برای توصیف یک رویکرد تحقیق علمی به کار برد . به نظر لانگر، ذهن آگاهی یک فرایند شناختی خلاق و سازنده است و زمانی که یک فرد سه ویژگی کلیدی زیر را به کار می گیرد، آشکار می شود. آن سه ویژگی عبارتند از:
1- خلق یک طبقه بندی جدید
- پذیرا بودن اطلاعات جدید
- آگاهی از دید و زوایای دید ژرف تر و بیشتر(ساین و همکاران،2005).
بر اساس نظر بایرون(2006)، راهبردهای سازگاری مفید ذهن آگاهی برای ایجاد و حفظ آگاهی عبارتند از: فقدان قضاوت و ارزشیابی ؛ صبر و شکیبایی ؛ صبر و بردباری ؛ ذهن آغازگر ؛ درگیر نشدن ؛ پذیرش و رها شدن. ذهن آگاهی در غرب از دهه 1970 مورد توجه قرار گرفت . از آن زمان به بعد بیش از 240 برنامه مبتنی بر ذهن آگاهی در آمریکای شمالی و اروپا انجام شد(کایون،2005). به همین دلیل در سال های اخیر، تعدادی از پژوهشگران تلفیق رویکردهای مبتنی بر ذهن آگاهی را با مداخله ها ی شناختی -رفتاری موجود، پیشنهاد کرده اند(کایون[30]، هایز و ویلسون[31] ،2003؛ کاتز[32]، بورسینکو و بنسون[33]، 1985(به نقل از ویتفیلد،2006 ).
ذهن آگاهی توجه کردن قاطعانه نسبت به امور در زمان حاضر است که ما تا به حال طور دیگری به آن ها توجه کرده ایم. نمونه هایی از این امور شامل آگاهی از تنفس، درد پشت گردن، افکار منفی و نگرانی درباره آنچه که شما می خواهید فردا انجام دهید و شامل تمرکز مکرر و مجدد ذهن در زمان حاضر است . هر فکر، احساس یا حس هایی که وارد توجه شما می شود به همان گونه که هست مورد تأیید و پذیرش قرار می گیرد. این واکنش پیشگیرانه، برای افکاری است که شما را غمگین یا مضطرب می کند و به شما کمک می کند تا به حالت تعادل بعد از هیجان های تجربه شده منفی بازگردید (بایرون، 2006(.
نوعی از آگاهی را که بر اثر توجه روی هدف، در لحظه جاری و بدون استنتاج لحظه به لحظه وجود دارد، ذهن آگاهی می گویند (کابات – زین[34] ،2003). به عبارت دیگر، ذهن آگاهی تعمقی غیرعمد بر روی وقایع حاضر و جاری بوده، به عنوان نوعی آگاهی پذیرا و عاری از قضاوت از آنچه اکنون در حال وقوع است، تعریف می گردد (هیز و ویلسون، 2003؛ رایان و براون[35] ،2003). افراد ذهن آگاه واقعیات درونی و بیرونی را آزادانه و بدون تحریف ادراک می کنند و توانایی زیادی در مواجهه با دامنه گسترده ای از تفکّرات، هیجان ها و تجربه ها (اعم ازخوشایند و ناخوشایند) دارند (رایان و براون، 2003 ؛ براون و همکاران، 2007 ). توجه از نوع ذهن آگاهی،همان توجه دقیق فرد به آن چیزی است که او هم اکنون در حال تعبیر آن است و این با تفکیک واکنش های خود از داده های حسی خام صورت می گیرد (استین[36] ، 1997). اساس ذهن آگاهی از تمرین های مراقبه بودایی اقتباس شده که ظرفیت توجه و آگاهی پیگیر و هوشمندانه فراتر از تفکّر را افزایش می دهد. ذهن آگاهی یک روش یا فن نیست، اگرچه در انجام آن روش ها و فنون گوناگون بسیاری به کار رفته است. برخی ذهن آگاهی را به منزله یک شیوه « بودن » یا یک شیوه از « فهمیدن » توصیف می کنند که مستلزم درک احساسات شخصی است (بائر[37]، 2003 ؛ به نقل از کاویانی، حاتمی و شفیع آبادی، 1387 ). شایان ذکر است،این سازه روان شناختی را باید از خودآگاهی[38] و یا توجه معطوف به خود[39] متمایز کرد. تشابه این سازه ها در توجه فزون یافته به تجربه های ذهنی است، اما تفاوت اصلی در جنبه شناختی آنهاست؛ بدین معنا که جلب توجه در خودآگاهی تحت تأثیر سوگیر ی های تفکر خود محور بوده، با قضاوت درباره خود همراه است، اما ذهن آگاهی، نوعی توجه بدون سوگیری و قضاوت پیرامون جنبه های خود است. ذهن آگاهی با بهزیستی ذهنی[40] و روان شناختی[41] و سلامت روانی رابطه مثبت دارد، در حالی که خودآگاهی با میزان پایین سلامت روان شناختی مرتبط است (براون و همکاران 2007؛ فالکنستروم[42] ،2010). همچنین پژوهش ها رابطه مثبت ذهن آگاهی را با ارزش های درونی[43](که درجهت رشد شخصی[44]، ارتباطات[45] و مشارکت عمومی [46]گرا یش دارند )، خودتنظیمی انطباقی[47] و میزان پایین مادی گرایی[48] نشان داده اند (براون و همکاران 2007 ؛ براون و کاسیر[49]،2005). در پژوهش گیلاک[50](2009) نیز مشخص شد که ذهن آگاهی با پنج عامل بزرگ شخصیت ، به ویژه روان رنجوری [51] ، عاطفه منفی[52] و وظیفه شناسی[53] ارتباط معناداری دارد. یکی از علل افزایش پژوهش های روان شناختی و پزشکی پیرامون ذهن آگاهی، این است که می تواند ابعاد جدیدی از رابطه ذهن و بدن را مشخص سازد. اکثر پژوهش ها بر ارزیابی کارآمدی مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی متمرکز شده اند. به منظور اکتساب انواع جدیدی از کنترل و خردمندی بر پایه توانمند ی های درونی، مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی به عنوان رویکرد ی سیستمی و فشرده برای آرمیدگی، توجه کردن، آگاهی و بینش به کار می رود. نتایج نشان داده است که این نوع مداخله برای درمان هر دو دسته علایم روان شناختی و فیزیکی مؤثر بوده است (کابات زین، 2003 ؛ گیلاک، 2009 ). پست و وید[54](2009)، معتقدند که اثربخشی درمان های مبتنی بر ذهن آگاهی به علت دخالت دادن باورهای معنوی یا مذهبی مراجعان در فرآیند درمان است. برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی به نحو معناداری موجب افزایش ذهن آگاهی و سلامت و نیز کاهش استرس و علایم فیزیکی و روان شناختی آن می- شود. زمان صرف شده در تمرین های مراقبه[55] مانند یوگا نیز با ارتقاء ذهن آگاهی و سلامت مرتبط است. بنابراین، می توان ذهن آگاهی را یک عامل میانجی برای افزایش عملکرد روان شناختی و کاهش علایم استرس حاصل از تمرین های مراقبه در نظر گرفت . این درمان در افراد مبتلا به اختلال خوردن، به ویژه پر اشتهایی[56] و تغییر خلق بیماران سرطانی تأثیر مثبتی داشته است (کابات زین،2005؛ کارمودی و بر[57] ، 2008).
همچنین، شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی یک برنامه پیشگیری از عود علایم افسردگی (به ویژه افسردگی یک قطبی ) است که جنبه های شناخت درمانی را با مراقبه (با تأکید بر ذهن آگاهی ) ترکیب می کند (سگال و همکاران 2002). اثر بخشی این روش درمانی در مبتلایان به اختلال دوقطبی نیز تأیید شده است (وبر و همکاران، 2010 ). به طور کلی، مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش نشانه های افسردگی، درد مزمن و استرس مؤثر بوده اند (کزاک[58]، 2008؛ مارس و ابی[59] ، 2010).
همچنانکه ادبیات پژوهشی مربوط در این زمینه نشان می دهد، توجه گسترده به مفهوم روا ن شناختیِ ذهن آگاهی در سال های اخیر بیشتر معطوف به مطالعات بالینی در این زمینه است و مروری بر این مطالعات نشان می دهد که در روان درمانی و شناخت درمانی، ذهن آگاهی مورد توجه خاصی بوده و ارتقا آن به عنوان یک هدف درمانی مطرح است .با وجود این، مکانیزم های تأثیرگذاری درمان های شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی، زمینه پژوهشی بسیار مهمی است که البته در مطالعات آتی پیرامون ذهن آگاهی می تواند مورد توجه فراوان قرار گیرد (شاپیرو و همکاران[60] ،2006). تلاش های اخیر به منظور تبدیل مفهوم ذهن آگاهی به مفهومی ساده و قابل فهم، سه مؤلفه مهم و عمده را برشمرده که به صورت پویا و چرخه ای با هم در ارتباط بوده و به عنوان مکانیزم های تأثیرگذار و پایه ذهن آگاهی مشخص شده اند و عبارتند از: تعمد[61] ، توجه[62] و نگرش[63] (شاپیرو و همکاران ،2006 ). توجه یکی ازمؤلفه های بنیادی ذهن آگاهی است و روان شناسان شناختی انواع مختلفی از توانایی های توجهی را از هم متمایز نموده اند که دو شکل عمده آن شامل ظرفیت توجه برای یک دوره طولانی نسبت به شی ء (توجه پایدار[64]) و توانایی بازداری فرآیند فکر، هیجان یا احساس (توجه انتخابی[65]) است. علی رغم مبرهن بودن تأثیر تمرین های مبتنی بر ذهن آگاهی بر کارکردهای توجهی مغز، هنوز پژوهش های جدی پیرامون ارتباط ذهن آگاهی با انواع کارکردهای توجهی صورت نپذیرفته است. این در حالی است که موفقیت درمان های شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی نشان دهنده تغییرات زیست شناختی مغز است .پژوهش ها نشان می دهد که مراقبه ذهن آگاهی ، به فعال شدن ناحیه ای از مغز منجر می شود که نقش مهمی در ایجاد عواطف مثبت و اثرهای سودمند در کارکرد ایمن سازی بدن ایفا می کند. به عبارت دیگر ، از آنجایی که مغز را خاستگاه رفتار می دانیم، هر نوع تغییر رفتار نیازمند تغییرات ساختاری و عملکردی مغز است. ارتباط بین روش های روان درمانی با کارکردهای شناختی مغز و کشف تأثیرات عصب روان شنا ختی آن، علاوه بر مستدل نمودن تأثیرات درمانی می تواند ارائه کننده راهکارهایی برای ارتقای این رو ش های درمانی باشد(دیویدسون و همکاران ، 2003).
آموزش های درمانی ذهن آگاهی و تنظیم هیجان از جمله درمان هایی هستند که می توانند بر متغیرهای روان شناختی جانبازان شیمیایی از جمله عاطفه و خلق تأثیر مثبت داشته باشند. ذهن آگاهی، احساس بدون قضاوت و متعادلی از آگاهی است که به واضح دیدن و پذیرش هیجانات و پدیده های فیزیکی، همان طور که اتفاق می افتند، کمک می کند. آموزش ذهن آگاهی یکی از درمان های کاهش استرس می باشد که در آن بازنمایی ذهنی اشیاء موجود در زندگی که از کنترل بلافاصله انسان خارج است، از طریق تنفس و فکر کردن آموزش داده می شود. آموزش ذهن آگاهی کاهش پریشانی روان شناختی و نشانه های اضطراب و افسردگی را به دنبال دارد و موجب بهبود بهزیستی روانی، جسمانی، هیجانی و معنوی، بهبود کیفیت خواب و کاهش نشانه های فیزیکی می شود. در بررسی نقش ذهن آگاهی در عاطفه و خلق، نتایج نشان می دهد که ذهن آگاهی پیش بینی کننده رفتار خودتنظیمی و حالات هیجانی مثبت بوده و از طریق ترکیب سرزندگی و واضح دیدن تجربیات می تواند تغییرات مثبتی را در شادکامی و بهزیستی ایجاد نماید. ذهن آگاهی باعث کیفیت زندگی بهتر، لذت بردن از زندگی و کاهش افسردگی و خشم می شود و نقش مهمی در کاهش نشانه های کوتاه مدت و درازمدت خلق افسرده دارد(دیویدسون و همکاران ، 2003).
آخرین نظرات