با مشاهده ی فرهنگ لاروس، می توان گفت تعریف ابن فارس مبنی بر این که اصل حرز، از « ح ر س » گرفته شده است به واقعیت نزدیک است.« حرس – حرسا و حراسه الشیء: آن چیز را نگهداری کرد و آن را شبانه دزدید ( خلیل جرّ، 1367،ج1، 820) ».
در المنجد ص 125نیر حرز به «ما تحفظ به الاشیاء من صندوق و نحوه» تعریف شده است.یعنی حرز چیزی است مانند صندوق و امثال آن که اشیاء را در آن نگاه میدارند و حفظ میکنند.
حرز از نظر حقوقی، هر موضعی را گویند که محدود بوده و غیر مالک حقّ دخول در آن را بدون إذن مالک ندارد؛ به شرط این که موضع بسته و مقفل باشد (جعفری لنگرودی، 1346، 213).
با توجه به این که بررسی مفهوم فقهی حرز موضوع اصلی این اثر می باشد؛ به ذکر این نکته اکتفا می شود که عموم فقها به جز اهل ظاهر معتقدند لازمه ی اجرای حدّ سرقت این است که مال از حرز سرقت گردد و حرز از نظر اکثر آنان جایی است که مال به منظور حفظ از دستبرد، در آن نگهداری می شود.
قطع.
در حدّ سرقت، قطع به معنای بریدن دست راست است. در صورت تکرار سرقت برای بار دوم پای چپ سارق بریده می شود. لکن منظور از قطع در این اثر قطع دست راست سارق می باشد. در اندازه ی بریدن دست و پا میان امامیه، اهل سنّت و خوارج اختلاف نظر وجود دارد. در این مقاله فقط به اختلاف آراء در مورد قطع دست اشاره می شود. از نظر امامیه منظور از قطع بریدن چهار انگشت دست راست است. امام جواد علیه السّلام دلیل قطع از بیخ چهار انگشت را از قول پیامبر اسلام (ص)چنین بیان فرموده اند: سجده بر هفت عضو است. صورت ( پیشانی)، دو کف دست، دو زانو و نوک انگشت پاها. وقتی که دست از مچ یا آرنج قطع شود؛ دیگر دستی برای سجده باقی نمی ماند که برای خدا سجده کند. با آن که خداوند فرموده است « أنّ المساجد لله فلا تًدعوا مع الله احداً » یعنی سجده گاه ها برای خداست و آن چه برای خدا است بریده نمی شود (قوانین جزایی اسلام، علی اکبر حسینی،1360،ص129). خوارج به قطع از شانه و اهل سنّت به بریدن کلی کف دست[ مچ دست] اعتقاد دارند ( خرمشاهی،ج2، 1377، 1199).
4 . امامیه.
امامیه به آن عده از مسلمانان گفته می شود که که به خلافت و امامت بلا فصل حضرت علی (ع) معتقدند و بر این عقیده اند که امام و جانشین پیامبر اسلام (ص) از طریق نصّ شرعی تعیین می شود و امامت علی (ع) و دیگر امامان شیعه نیز از طریق نصّ شرعی ثابت شده است (شهرستانی، 1404، ج1، 146). به امامیه شیعه نیز گفته می شود. شیعه به معنی پیروی کردن فرد یا گروهی از فرد یا گروهی دیگر می باشد. در دین اسلام اصطلاح شیعه، تنها به پیروان امام علی (ع) که به امامت او و فرزندانش اعتقاد دارند؛ اطلاق می شود ( شمالی، 1384، 15).
از نظر امامیه، چون امام همه ی مسئولیت های پیامبر اکرم (ص) جز دریافت و ابلاغ وحی را دارد؛ باید از صفات و ویژگی های خاص پیامبر، مثل عصمت بر خوردار باشد. از آن جا که تشخیص عصمت برای انسان ها ممکن نیست؛ بنابر این همان طور که پیامبر از جانب خداوند معرفی می شود؛ تنها کسی که می تواند فرد شایسته ی امامت را معرفی کند، خداست و این کار از طریق پیامبر (ص) انجام می شود. لذا پیامبر در زمان حیات خویش امامان پس از خود را در حدیثی که به حدیث جابر شهرت دارد معرفی نموده است. هنگامی که آیه ی 59 سوره ی نساء نازل شد؛ جابر بن عبدالله انصاری گفت: ای پیامبر خدا، اولی الامر چه کسانی هستند؟ امر بفرما تا از آن ها اطاعت کنیم. پیامبر (ص) فرمود: آنان جانشینان من و امامان بعد از من هستند. نخستین آنان برادرم علی بن ابی طالب است و پس از آن فرزندش حسن سپس حسین و پس از آن به ترتیب: علی بن الحسین، محمد بن علی (باقر) و تو او را در هنگام پیری خواهی دید و هر وقت او را دیدی سلام مرا به او برسان. پس از محمد بن علی نیز به ترتیب: جعفر بن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد، حسن بن علی، و پس از آن فرزندش امام منتظر مهدی (عج) می باشد (احسایی، 1405، ج4، 90-89).
فضیلت اهل بیت (ع) در کتب اهل سنت نیز ذکر گردیده است. از جمله روایتی است از پیامبر (ص) که می فرمایند: هر که می خواهد مانند من زندگی کند و از دنیا برود و در همان بهشت جاویدانی که پروردگارم برای من مهیا ساخته، ساکن شود، باید ولایت علی را پس از من برگزیند و پس از من به اهل بیتم بپیوندد و از آنها تبعیّت. ( المتقی الهندی، 1409، ج12، 104-103).
5 . اهل سنت.
مسلملمانان به دو گروه شیعه و سنی تقسیم شده اند. علی رغم مشترکات فراوانی که دارند؛ اختلافاتی نیز با هم دارند. از جمله ی این اختلافات، اختلاف در اصل امامت است. شیعه آن را از اصول دین می داند. انتخاب و معرفی امام را شأن خدا و رسول او می داند اما اهل سنت آن را بر عهده ی مردم می دانند و نقش پیامبر و خدا را در انتخاب امام نادیده می انگارند.
با رحلت پیامبر اکرم(ص)، سقیفه نقطه ی عطف خلافت اسلامی به شمار می رود. در حالى که مدینه در ماتم و سوگ فرو رفته و على(علیه السلام)، عباس بن عبدالمطلب عموى پیامبر و برخى اصحاب در تدارک غسل و تدفین پیامبر خویش بودند، جمعى دیگر در سقیفه ی بنى ساعده، جمع شده و بر آن بودند تا خلیفه ی پس از پیامبر را انتخاب نمایند. پس از بحث و جدلی طولانی، ابوبکر به پا خاست و با تأیید فضایل و عزت انصار، مدعى شد که پیامبر با بیان روایت :«الائمه مِن قریش»، پیشوایى قوم را به مهاجران اختصاص داده است و در ادامه افزود که ما به موضوع حکومت بر حقیم(ابن قتیبه دینوری،
1400، ج 2، 9). نهایت امر عده ای از صحابه با ابوبکر بیعت نموده و او را به عنوان خلیفه ی اول انتخاب کردند. این در حالی است که به تأیید علمای اهل سنت علی (ع) سرور مردم در دنیا و آخرت است. زیر از آنان نقل است که پیامبر (ص) فرمود: ای علی تو سرور مردم در دنیا و آخرت هستی؛ دوستدار تو دوست من است و دوست من دوست خداوند. دشمن تو با من دشمنی کرده است و دشمن من دشمن خداوند است. وای بر کسی که بعد از من با تو دشمنی ورزد ( حاکم نیشابوری، بی تا، ج3، 128). ابوبکر در روزهای پایانی عمر خویش، پس از دو سال و سه ماه خلافت، با نوشتن عهد نامه ای عمر را به عنوان خلیفه و جانشین خود منصوب نمود (ابن سعد، بی تا، ج3، 193). عمر پس از ده سال خلافت، در سال بیست و سوم هجری بر اثر ضربه ی خنجر در بستر افتاد و پیش از مردن شش تن از یاران پیامبر(ص)، یعنى على (ع)، عثمان، زبیر، سعد پسر ابو وقاص، عبد الرحمان پسر عوف و طلحه را نامزد کرد تا به مشورت بپردازند و در مدت سه روز خلیفه مسلمانان را تعیین کنند. صهیب را گفت، امامت نماز را در این سه روز به عهده گیر و این شش تن را در خانهاى درآور تا به مشورت بنشینند. اگر پنج تن آنان طرفدار یک تن بودند و یکى نپذیرفت، او را بکش. و اگر چهار تن طرفدار یکى و دو تن مخالف بودند آن دو را گردن زن، و اگر سه تن با یک نفر بودند عبد الله بن عمر را داور قرار دهید. اگر به حکم داور راضى شدند خوب و گرنه آن طرفى را که عبد الرحمان بن عوف در آنست بپذیرند. و هر کس مخالف بود او را بکش(ابن اثیر،1385، ج3، 67). با توجه به خویشاوندی عبدارحمن بن عوف با عثمان، نتیجه ی شورا چیزی جز خلافت عثمان به عنوان خلیفه ی سوم مسلمین نبود.
اولین مذهبی که از مذاهب چهارگانه مطرح شد، مذهب حنفی، منتسب به آقای ابوحنیفه نعمان بن ثابت بود. دومین مذهب اهل سنت، مذهب مالکی، منتسب به مالک بن انس می باشد. سومین مذهب اهل سنت، مذهب شافعی، منتسب به محمد بن ادریس شافعی، چهارمین و آخرین مذهب برادران اهل سنت، مذهب حنبلی، منتسب به احمد بن حنبل می باشد.
1 – 8 – روش پژوهش.
پایان نامه ی حاضر پژوهشی است فقهی – تطبیقی، بنابراین روش پژوهش یک تحقیق نظری از نوع توصیفی می باشد. در این روش گرد آوری اطّلاعات با بررسی دقیق منابع معتبر فقهی و احکام مربوط به فقه امامیه و اهل سنّت، به صورت تطبیقی و مقایسه ای و با بهره گرفتن از منابع کتابخانه ای صورت گرفته است. مطالب مورد نیاز را با بهره گرفتن از کتابخانه، کتابخانه ی دیجیتال، نمایه ی نشریّات، مقالات مرتبط، و فضای مجازی وب، گرد آوری کرده ایم.
1-9 – نو آوری و دشواری پژوهش.
الف. نوآوری پژوهش.
همان طور که در مبحث مربوط به ضرورت تحقیق ذکر گردید، موضوع مورد پژوهش در فقه امامیه و اهل سنّت به شیوه ی اختصاصی مورد مدّاقه قرار نگرفته است. در پاره ای موارد به شکلی محدود، در خصوص موضوع مباحثی مطرح گردیده است. مطالب مطروحه اندک و عمدتاً در قالب بررسی جرم سرقت به صورت گذرا به حرز و برخی مصادیق آن اشاره گردیده است. لذا نگارنده بر این باور است که، تبیین مفهوم حرز، مصادیق حرز و نقش آن در سرقت مستوجب حدّ، آن هم به شکل تطبیقی و مقایسه ای بین مذاهب خمسه، یک کار نو محسوب می گردد و امید واثق دارد که با توکّل بر خداوند متعال و همراهی و همکاری اساتید بزرگوار راهنما، مشاور، علما و فضلای اهل فنّ، با تطبیق آراء فقهای امامیه و اهل سنّت، ضمن بررسی موضوع و آشنایی بیش از پیش محقّقان با این مفهوم،راه را برای ادامه ی مسیر و تکمیل این اثر هموار نماید.
مزایای این پایان نامه عبارتند از :
آخرین نظرات