2-«وَإذایَرْفَعُ اِبْراهیمُ الْقَواعِدَمِنَ الْبَیتِ اِسمَعیلُ رَبّناتَقبّلْ مِنّاإنّکَ أنْتَ السّمیعُ الْعَلیم[7]» یعنی هنگامی که ابراهیم و اسماعیل بنیان خانه خدا را برافراشتند؛ گفتند: پروردگارا این خدمت را از ما بپذیر، همانا تو شنوای دانایی
در فرهنگ معین، یکی از معانی که برای کلمه قاعده ذکرشده است اصل بنیاد است[8].
معنای اصطلاحی قاعده «دیدگاه امامیه»
القاعده به حسب الاصطلاح الفقهی عبا ره عن الاصل الکلی الذی ثبت من ادلته الشرعیه وینطبق بنفسه علی مصادیقه انطباق الکلی الطبیعی علی مصادیقه[9]
یعنی به حسب اصطلاح فقهی قاعده عبارت است از اصل کلی که از ادله شرعی ثابت شده و بر مصادیق خود به نحو انطباق کلی طبیعی بر مصادیقش منطبق شود.
قاعده در اصطلاح به معنای قضیه کلیه ایست که منطبق بر جمیع جزئیاتش هست[10]
قاعده در اصطلاح عبارت است از قانون و این دو (قاعده و قانون) فراگیرند و بر تمامى افراد و موارد خود منطبق مى گردند[11]
بنابراین در مفهوم قاعده در اصطلاح شرط شده که کلى و گسترده باشد، گرچه وجود چیز دیگرى بر آن بستگى نداشته باشد. ازاینجا فرق معناى لغوى و اصطلاحى روشن مى گردد؛ زیرا در معناى لغوى، توقف هستى چیز دیگر شرط شده، گرچه کلى نباشد و در معناى اصطلاحى، گستردگى آن شرط شده گرچه وجود چیز دیگرى بدان بستگى نداشته باشد[12].
معنای اصطلاحی قاعده «دیدگاه عامه»
در تعریف اصطلاحی قاعده دیدگاه علمای عامه محل آراء و انظاری فراوانی واقع شده است به دو گونه یا دو نگاه تعریف کرده اند در نگاه اول، قاعده را به معنای عام، بدون تقیید به فقه تعریف می کنند مانند تعریف عبدالوهاب سبکی که گفته است:
«القاعده الامرالکلی الذی ینطبق علیه جزئیات کثیره تفهم احکامها منها[13]»
یعنی قاعده امر کلی است که جزئیات فراوانِ بر او منطبق می شود سپس احکام آن جزئیات مفهوم می گردد.
قاعده در اصطلاح به معنای قضیه کلیه ایست که منطبق بر جمیع جزئیاتش هست[14]
«حکم شرعی فی قضیه اغلبیه یتعرف منها احکام ما دخل تحتها[15]»
یعنی قاعده عبارت است از حکم شرعی در قضیه که بیشتر اوقات احکام فروعاتی را که شامل است از او شناخته می شود
این تعریف دقیقاً مطابق با تعریف فقهای امامیه هست چنانچه قبلاً ذکر شد.
اما در نگاه دوم، قاعده را به اضافه فقه در نظر گرفته و تعریف می کنند که در ذیل «تعریف قواعد فقه» به آن اشاره می کنیم
درنتیجه؛ قاعده در لغت به معنای پایه، اساس، اصل، ریشه ای (یک چیز) اطلاق می شود در فقه هم به همین معناست حال آنشی مادی باشد مانند قواعد ساختمان چه معنوی باشد مانند قواعد دین که درواقع به معنای ستون های ساختمان و یا ستون های دین هست بدین ترتیب در اصطلاح فقهی یک اصلی است که فروعات و جزئیات فعل مکلف بر آن تطبیق و حکم آن روشن می شود
همان قسمی که ذکر شد که «قاعده فقهیه» مرکب از دو جزء (قاعده و فقه) است، جزء اول یعنی قاعده را توضیح دادیم به مناسبت، جزء دوم یعنی فقه را نیز، به قدر لازم توضیح می دهیم.
معنای لغوی فقه
فقه در لغت به معنای مطلق آگاهی فهم آمده است. در معنای دانش و دریافت علم و ادراک و دانایی به احکام شرعی نیز تعریف کرده اند[16]
در لسان العرب چنین آمده است: (اَلْفِقهُ، اَلْعِلْمُ بِالشَّیْءِ وَالْفَهْمُ لَهُ[17]) یعنی فقه علم به چیزی و فهمیدن آن است در آیاتی از قران کریم واژه فقه به معنای دانستن مطابق بامعنای لغوی آن آمده است ازجمله به آیات ذیل می توان استشهاد کرد.
1-«وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی یَفْقَهواقَوْلی.[18]» یعنی گِرِه از زبان من بگشای تا حرف من را بفهمند.
2-«إلّایُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلکِنْ لاتَفْقَهون[19].» یعنی هیچ موجودی نیست مگر اینکه او را به پاکی می ستاید ولی شما تسبیح آن ها را متوجه نمی شوید.
3-«مالِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لایَکادونَ َفْقَهونَ حَدیثاً[20].» یعنی چرا این قوم جاهل از فهم هر سخن دورند
معنای اصطلاحی فقه «دیدگاه امامیه»
در معنای اصطلاحی فقه هرچند عبارات فقها مختلف است اما به حسب مؤدا یک چیز است برخی از آن تعاریف این گونه آمده است:
شهید ثانی در کتاب «تمهیدالقواعد» به تعریف اصطلاحی فقه پرداخته، فرموده است «الفقه اِصْطِلاحاً: اَلعِلْمُ بِالأحْکامِ الشّرعِیَهِ الْعِلْمِیّهِ الْمُکتَسِبُ مِنْ أدِلّتِها التَفصیلِیّهُ[21]» فقه در اصطلاح، علم به احکام شرعی عملی است که از ادله ای تفصیلی آن به دست می آید
در کتاب مصطلحات الفقه نیز، فقه را این گونه تعریف کرده است: «العلم باالاحکام الشرعیه الفرعیه عن ادلته التفصلیه»[22] یعنی فقه علم به احکام شرعیه فرعیه است که از ادله ای تفصیلی آن به دست می آید، در کتاب «نضدالقواعدالفقهیه» نیز همین مطالب در تعریف فقه؛ آمده است[23]
معنای اصطلاحی فقه «دیدگاه عامه»
حمد بن محمد، یکی از علمای عامه می گوید: واژه فقه، در اصطلاح فقها در معرض تعریف های بسیاری واقع شده است اما مشهورترین و شایع ترین تعریف ازنظر شمول و صحت تعریف ذیل است:
«العلم بالاحکام الشرعیه العملیه المکتسب من ادلتها التفصیلیه[24]» یعنی فقه عبارت است از علم به احکام شرعی عملی که از مجرای ادله ای تفصیلی آن به دست می آید.
درنتیجه فقه، در اصطلاح فقهای مسلمان مطلق دانستن احکام نیست بلکه دانستن استدلالی احکام است؛ یعنی دانستن از روی ادله و وسایط در اثبات آن ها، نه وسایط در ثبوت، به تعبیر دیگر می توان علم فقه را علم استنباط احکام شرعی یا علم عملیات استنباط احکام معرفی کرد[25]
تعریف قواعد فقه «دیدگاه امامیه»
در تعریف قواعد فقهی میان فقها بیانات مختلفِ را شاهد هستیم و دلیل آن هم این است که هرکدام به یکی از جنبه های تمایز قاعده فقهی با سایر قواعد اشاره می کنند که به برخی از آن تعاریف در ذیل متذکر می شویم
«انها قواعده تقع فی طریق استفاده الاحکام الشرعیه الالهیه ولایکون ذلک من باب الاستنباط والتوسیط بل من باب التطبیق[26]»
یعنی قواعد فقهی قواعدی است که درراه به دست آوردن احکام شرعی الهی واقع می شوند به گونه ای تطبیق، نه استنباط.
بعضی از فقهای دیگر هم این گونه تعریف کرده اند: «اِنّ القواعد الفهیه هی احکام عامه فقهیه تجری فی ابواب مختلفه» یعنی قواعد فقه احکام عام هستند که در ابواب مختلف فقه جریان می یابد[27].
تعریف قواعد فقه «دیدگاه عامه»
در کتب قواعد فقهی عامه تعاریف بسیاری برای قواعد فقهیه شده است در حال که معظم آن تعریف ها خالی از اشکال و اعتراض نیست طبق مدعای صاحب کتاب «القواعد الآصولیه» جامع ترین تعریف از ابوعبدالله مقری است ایشان گفته است:
آخرین نظرات