هرچند در زمینه ی رابطه ی صفات شخصیتی و حالت های هیجانی مطالعات متعددی صورت گرفته است، ولی در زمینه ی راهبردهای تنظیم هیجان بر اساس ابعاد شخصیتی یافته های پژوهشی اندک است. با این حال یکی از دلایل اساسی تفاوت افراد در تنظیم هیجان را می توان در تفاوت های شخصیتی آن ها جست و جو کرد.
در این راستا حسنی و همکاران ( ۱۳۸۷) نشان دادند که افراد روان نژندگرا در برخورد با تجربه ی منفی بیشتر از راهبردهای ملامت خویش، پذیرش، نشخوارگری، دیدگاه گیری، فاجعه انگاری و ملامت دیگران و افراد حائز پایداری هیجانی از راهبردهای تمرکز مجدد مثبت و تمرکز مجدد بر برنامه ریزی استفاده می کنند. مبتنی بر این یافته ها ایشان نتیجه گرفته اند که برون گرایی و روان نژندی گرایی راهبردهای مقابله ای را تحت تاثیر قرار می دهند به نحوی که روان نژندگرایی به صورت مثبت با راهبردهای ناسازگارانه ملامت خود همبسته بوده (واتسون ۲۰۰۰، دیوید[۵۰] و سولس[۵۱]۱۹۹۹، به نقل از حسنی و همکاران، ۱۳۸۷). در صورتیکه بولاند و کاپلیز ( ۱۹۹۷) و وولراث و همکاران (۱۹۹۵) دریافتند که روان نژند گرایی با ارزیابی مجدد مثبت همبستگی منفی دارد(به نقل از حسنی و همکاران،۱۳۸۷).
از سویی کلارک و واتسون (۱۹۹۱) بیان کرده اند که روان نژندگرایی هم با اختلالات خلقی و هم اضطرابی مرتبط است در حالی که برون گرایی به طور ویژه با افسردگی مرتبط است (به نقل ازروزلین[۵۲]، لورنس[۵۳]، مایر و براون، ۲۰۱۲).در مطالعه ای دیگر میدل دورپ[۵۴](۲۰۰۶) نشان دادند برون گرایی پایین با افسردگی و اضطراب مرتبط بوده و روان نژندگرایی بالا و برون گرایی پایین با اضطراب و افسردگی ارتباط داشت. از سویی در مطالعه ای دیگر بنونو[۵۵] و همکاران (۲۰۰۱) به این نتیجه رسیدند که بین برون گرایی پایین و آگورافوبیا ارتباط وجود دارد ولی با اختلال افسردگی اساسی و پانیک رابطه ای مشاهده نشد (بنونو و همکاران، ۲۰۰۱، به نقل از میدل دورپ، ۲۰۰۶). همچنین براون و همکاران (۱۹۹۸) در مطالعه ای دریافتند که بین برونگرایی پایین با اختلال افسردگی اساسی ارتباط وجود دارد ولی با اختلال پانیک و اضطراب منتشر و آگورافوبیا رابطه ای وجود ندارد (براون و همکاران، ۱۹۹۸؛ به نقل از میدل دورپ، ۲۰۰۶). از سویی چیوکوتا[۵۶]و استیلز[۵۷](۲۰۰۴) نشان دادند که تغییر در اختلال اضطراب منتشر با تغییر در برونگرایی مرتبط بوده و تغییر در برونگرایی به طور قویتری با تغییر در اختلال
افسردگی ارتباط داشت.
مبتنی بر آنچه عنوان شد، چنین برداشت می شود که افراد مبتلا به افسردگی، اضطراب (اضطراب منتشر، وسواس فکری– عملی، پانیک) در استفاده از راهبردهای تنظیم شناختی هیجان تفاوت های اساسی با یکدیگر دارند. از سویی این راهبردها گاه در نقش عوامل علی موجب تشدید علایم این اختلالات می شوند و از طرفی، مرور ادبیات پژوهش نشان می دهد که در فرآیند اثرگذاری این راهبردها بر اختلالات افسردگی و اضطراب عوامل شخصیتی نقش واسطه ای دارند و این عوامل قادرند به عنوان تسهیل کننده یا تعدیل کننده این روابط عمل کنند که در این میان نقش برونگرایی و روان نژندگرایی برجسته تر است. از این رو سوال اساسی این پژوهش این است که آیا برون گرایی و روان نژندگرایی نقش میانجی در روابط بین راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و اختلالات افسردگی و اضطراب منتشر، وسواس فکری– عملی و پانیک ایفا می کنند؟ یا آنکه برون گرایی و راهبردهای شناختی تنظیم هیجان هر دو تاثیری مستقل و مستقیم بر اختلالات ذکر شده دارند؟ همچنین بررسی برازش دو مدل نظری برآمده از ادبیات پژوهشی، با داده های تجربی، مهمترین هدف اصلی این پژوهش است. بر این اساس دو مدل نظری ذیل، اهداف پژوهش حاضر را به صورت طرح اجمالی نشان می دهند.
تعداد صفحه :۱۵۱
قیمت :۳۷۵۰۰ تومان
سایت های دیگر :
آخرین نظرات