بینی، نهایتاً منجر به حرکت قیمت سهام در جهت حذف توانایی پیش بینی مدلهای مذکور خواهد شد (لو[۲]، ۲۰۰۴؛ تیمرمن و گرنجر[۳]، ۲۰۰۴؛ تیمرمن ۲۰۰۸). با این حال، نظریه قیمت گذاری عقلائی[۴] ادعا می کند که پیش بینی پذیری بازده سهام می تواند نتیجه مواجهه و رویارویی (در معرض قرارگیری)[۵] با ریسک کل متغیر با زمان باشد[۶] و هر مدلی، بسته به آن حدی که پاداش ریسک کل متغیر با زمان را در بررسیهای خود لحاظ کند همچنان جزو مدلهای موفق باقی میماند.
از لحاظ نظری، بازده دارائی تابعی از متغیرهای حالت اقتصاد واقعی بوده، و اقتصاد واقعی هم نوسانات چرخه های تجاری[۷] را به تصویر میکشد. اگر مقدار و قیمت ریسک کل، با نوسانات اقتصادی در ارتباط باشند آنگاه میتوان بازده انتظاری متغیر با زمان و پیش بینی پذیری بازده را (حتی در بازار کارا) هم انتظار داشت. به عنوان نمونه، اگر عاملین اقتصادی در زمان کاهش سطح مصرف و درآمد، طی قراردادهای اقتصادی ریسک گریزتر شوند آنگاه آنها برای تحمل ریسک مرتبط با سهام نگهداری شده، به بازده انتظاری بالاتری روی سهام نگهداری شده و مرتبط با حضیضهای چرخههای تجاری نیاز خواهند داشت. بنابراین از این رهگذر، متغیرهایی که وضعیت اقتصادی را اندازه گیری و یا پیش بینی می کنند بایستی به پیش بینی بازده کمک نمایند (فاما و فرنچ[۸]، ۱۹۸۹؛ کمبل و کوکران[۹]، ۱۹۹۹؛ و کوکران، ۲۰۰۷، ۲۰۱۱). از این رو، میتوان گفت که پیش بینی پذیری بازده سهام بطور نزدیکی با نوسانات چرخههای تجاری گره خورده است.در حالی که مدل قیمت گذاری عقلائی دارائی با پیش بینی بازده سازگار است. نظریه های اقتصادی مرتبط، حدهای مشخصی روی حداکثر درجه پیش بینی پذیری بازده سازگار با مدلهای قیمت گذاری دارائی، تحمیل کردهاند. تا اندازهای پیشی گرفتن پیش بینی پذیری بازده از این حد و مرزها می تواند به عنوان شاهدی برای قیمت گذاری نادرست[۱۰] یا ناکارائیهای بازار[۱۱] تفسیر شود. قیمت گذاری نادرست یا ناکارائی بازار، نشأت گرفته از عواملی از قبیل محدودیتهای پردازش اطلاعاتی و یا گونههایی از تأثیرات روانشناسانه مورد تأکید علم مالی رفتاری[۱۲] است. از آنجا که محدودیتهای پردازش اطلاعات و تأثیرات روانی به احتمال زیاد طی شرایط تغییرات سریع اقتصادی تشدید میشوند. بنابراین، پیش بینی پذیری بازده نشأت گرفته از ناکارائیهای بازار نیز به احتمال زیاد با نوسانات چرخههای تجاری در ارتباط است.
سرانجام باید عنوان شود که، درجه پیش بینی پذیری بازده سهام، یک موضوع و مسئله تجربی است. شواهد فراوان درون نمونه ای[۱۳] وجود دارد مبنی بر اینکه بازده بازار سهام با بهره گرفتن از متغیرهای گوناگون اقتصادی قابل پیش بینی است. در حالی که چالشهای پیچیده و دشوار اقتصاد سنجی از قبیل تورش معروف استامباخ[۱۴] (۱۹۸۶، ۱۹۹۹)، استنتاج آماری را پیچیده می کنند. اما یک توافق و اجماع عمومی بین اقتصاددانان مالی دیده میشود مبنی بر اینکه، بر اساس آزمونهای درون نمونهای، بازده سهام، شامل اجزاء قابل پیش بینی معنیداری است (کمبل، ۲۰۰۰). با این حال، بوسائرتز و هیلیون[۱۵] (۱۹۹۹) و گویال و ولچ[۱۶] (۲۰۰۳، ۲۰۰۸) دریافتند که توانایی پیش بینی انواع گوناگون متغیرهای رایج اقتصادی برای پیش بینیهای برون نمونه ای[۱۷] صادق نیست. این یافته، بر اساس این دیدگاه گسترده که مدلهای پیش بینی نیازمند اعتبار سنجی برون نمونهای میباشند قابلیت اطمینان پیش بینی پذیری بازده سهام را با شک و تردید مواجه ساخته است.با این حال، عدم اعتبار پیش بینی پذیری بازده می تواند نتیجه روشهای اقتصاد سنجی باشد. همچنانکه توسط لامورو و ژوو[۱۸] (۱۹۹۶)، گزارش شده است بسیاری از مطالعات پیش بینی پذیری بازده، بطور ضمنی از یک پیش بینی قوی قبلی[۱۹] استفاده می کنند. علاوه بر این، در تلاش برای تأکید روی اهمیت آزمونهای برون نمونهای برای تحلیل پیش بینی پذیری بازده سهام، پسران و تیمرمن[۲۰] (۱۹۹۵)، اهمیت و ارتباط دو مسئله عدم اطمینان[۲۱] و بی ثباتی پارامترها[۲۲] را برای پیش بینی بازده سهام، خاطر نشان کردهاند. مسئله عدم اطمینان مدل بیان می کند که فرد پیش بینی کننده، بهترین تصریح مدل و همچنین ارزش پارامترهای مرتبط با این مدل را بدرستی نمیداند. علاوه بر این، به علت بیثباتی پارامترها، حتی بهترین مدلها هم میتوانند در طی زمان دستخوش تغییر شوند. در این ارتباط باید گفت، با توجه به پیوند بین نوسانات چرخه های تجاری و پیش بینی پذیری بازده سهام، تعجب آور نیست که عدم اطمینان مدل و بی ثباتی پارامترها بطور قوی با پیش بینی بازده سهام مرتبط باشند، چر ا که این عوامل، با پیش بینی اقتصاد کلان نیز مرتبط و درگیر هستند.
دو مسئله عدم اطمینان مدل و بی ثباتی پارامترها پیرامون فرآیند تولید دادههای بازده سهام، چالشهایی جهت کشف و واکاوی پیش بینی پذیری برون نمونهای بازده سهام را ارائه کردهاند. خوشبختانه در این راستا مطالعات اخیر، استراتژیهای نوینی جهت پیش بینی ارائه کردهاند که دستاوردهای برون نمونهای اقتصادی و آماری معنیداری را دربر داشته اند.
نکته مهمی که باید توجه کافی را به آن داشت آنست که مهمترین عامل مدنظر سرمایه گذاران، بازده سهام است. بازده سهام، دربردارنده کلیه عواید حاصل از نگهداری سهام به علاوه سود سرمایهای است. از این رو، سرمایه گذاران در بازار سرمایه سعی دارند پس اندازهای خود را در سرمایهگذاری هایی صرف کنند که بیشترین بازدهی را داشته باشد. سرمایه گذاران برای دستیابی به این هدف نیاز به اطلاعاتی دارند که بر اساس آن، بازده یک سرمایهگذاری را پیش بینی کنند. نکته مهم در این میان آنست که محیط اقتصادی و شرایط بازار دربرگیرنده بسیاری از عوامل خرد و کلانی است که روی پیش بینی بازده سهام تأثیر میگذارند. اوضاع و شرایط بازار مفهومی چندبعدی است که مطالعات گوناگون هر کدام به تناسب ماهیت مسئله و موضوع مورد مطالعه روی جنبه هایی از این مفهوم تمرکز کردهاند. در همین راستا، ادبیات اقتصادی سطح جریان اطلاعات موجود در بازار را به عنوان نماینده و جایگزینی کلیدی جهت شرایط و تغییرات شرایط بازار عنوان کرده است. این معیار می تواند دربرگیرنده هرگونه اطلاعاتی در ارتباط با شرایط و نحوه تصمیم گیری سرمایه گذاران موجود در بازار، استراتژیهای معاملاتی بازار و هرگونه اطلاعات مرتبط با شرکتهای سهامی، قیمتها و سایر متغیرهای خرد و کلان مرتبط با بازده و ریسک سهام باشد. بدیهی است که بقای سرمایه گذاران در بازار و استراتژیهای معاملاتی که روی قیمتهای گذشته استوارند به سطح جریان اطلاعات مورد نیاز و مرتبط با قیمتها وابسته است. در همین راستا، ادبیات اقتصادی عنوان میکند هنگامیکه اطلاعات جدید در بازار زیاد است نوسانات قیمتی معمولاً قدرتمند بوده و الگوهای تاریخی قیمت سهام را در هم میشکند. در این حالت استراتژیهای مبتنی بر مومنتوم و تحلیلهای تکنیکی از عملکرد ضعیفی جهت تحلیل بازار و پیش بینی صحیح بازده سهام، برخوردارند. از این رو، میتوان گفت مطالعه شرایط بازار و سطح جریان اطلاعات، جهت کاربردهای تجربی پیش بینی و پیش بینی پذیری بازده سهام از اهمیت ویژه ای برخوردار است.در نهایت باید خاطر نشان شود که از بررسی ادبیات موجود در ارتباط با پیش بینی پذیری و پیش بینی بازده سهام، معلوم میشود که این رابطه و تحلیل آن برای کشورهای توسعه یافته از ابعاد گوناگون مورد تحقیق و پژوهش قرار گرفته است. در حالی که مطالعات برای بورسهای نوظهور محدود و درحال انجام است. در همین ارتباط، تحقیقات صورت گرفته برای بورس اوراق بهادار تهران اندک است و نکته حائز اهمیت آنکه مطالعات قبلی فاقد بررسی و تحلیل نقش شرایط و تغییر شرایط بازار و به تبع آن سطح جریان اطلاعات[۲۳] در پیش بینی پذیری بازده سهام در بورس مذکور هستند. بنابراین بررسی و تحلیل پیش بینی پذیری بازده و نقش جریان اطلاعات در پیشبینی پذیری بازده سهام برای بورس اوراق بهادار تهران مسئله ویژهای است که باید توجه کافی را به آن مبذول داشت.
اهمیت و ضرورت انجام پژوهشادامه مطلب در لینک زیر
آخرین نظرات