«آزادی قلم و آزادی بیان معنایش این نیست که کسی بر ضد مصلحت کشور قلمش آزاد است که بنویسد. برخلاف انقلابی که مردم خون پایش دادهاند، بنویسد. همچو آزادی صحیح نیست، قلم آزاد است که مسائل را بنویسد لکن نه این که توطئه بر ضد انقلاب بکند … ما برای مطبوعاتی احترام قائل هستیم که بفهمد آزادی بیان و آزادی قلم یعنی چه.»[۸] و همچنین: «آزادی بیان و قلم و عقیده برای همگان آزاد میباشد لکن مردم توطئه را هرگز اجازه نمیدهند»[۹] رهبر کبیر انقلاب در جایی دیگر میفرماید: «روزنامهها باید با کسی صورت مخاصمه نداشته باشند. بلکه صورت ارشاد داشته باشند. مطالب را بگویند، انتقادها باید باشد زیرا جامعه تا انتقاد نشود اصلاح نمی شود.»[۱۰]؛ «در مملکت ما آزادی اندیشه هست، آزادی قلم هست، آزادی بیان هست ولی آزاد فساد کاری و توطئه نیست»[۱۱]، از منظر حضرت امام (ره)، مهمترین قیود آزادی بیان عبارت است از: ۱٫ آزادی تا مرز فساد؛ یعنی، آنجا که از آزادی فساد خیزد، دایره آن محدود به حدی میشود که سلامت معنوی جامعه حفظ شود. ۲٫ آزادی در چارچوب اسلام و قوانین کشوری و مصالح جامعه ۳٫ آزادی تا مرز اضرار مردم؛ ۴٫ آزادی تا مرزتوطئه بر ضد نظام اسلامی.[۱۲]
۲- استاد مطهری
استا شهید مطهری ارزش و جایگاه ویژهای برای آزادی بیان قائل است تا آنجا که میفرماید: «من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار میدهم که خیال نکنید راه حفظ معتقدات اسلامی جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است و از اسلام فقط با یک نیرو میشود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها».[۱۳] انسان باید آزاد باشد تا به رشد و تکامل برسد و این رشد و تکامل به سه چیز نیاز دارد: تربیت، امنیت و آزادی. از این روی، در بیان آزادی میگوید: آزادی نبود مانع است. انسانهای آزاد، انسانهایی هستند که با موانعی که در جلوی رشد و تکاملشان هست مبارزه می کنند. انسانهایی هستند که تن به وجود مانع نمیدهند بنابراین، کسی که به عنوان آزادی در راستای گسترش فساد و رذایل اخلاقی تلاش میورزد، مخالف آزادی است. کسی که در راه نابودی ارزشهای اجتماعی به تکاپو پردازد، گرچه آزادی را یدک بکشد، طرفدار آزادی نیست. کسی که فحشا و زشتیها را گسترش دهد، با آزادی میانهای ندارد، چون این تلاشها در راستای رشد و تعالی و تکامل انسان نیست. از این منظر آزادی تکامل آفرین دارای ویژگیهایی نظیر: ۱٫ آزادی انسان از اسارت طبیعت، ۲٫ آزادی انسانیت انسان از جنبه حیوانیت، ۳٫ آزاد بودن انسان از محکومیت انسانهای دیگر، میباشد.[۱۴]
براین اساس استاد درباره محدوده آزادی بیان بر دو موضوع تاکید دارند:
الف. آزادی باید در مسیر تکامل باشد.
ب. آزادی بیان به معنای عام آن به دور از فریب و گمراهی باشد.
از منظر وی رای به آزادی فکر بدون رای به آزادی بیان، سخنی ناصواب و ناپخته است. به همین جهت ایشان پس از تبیین آزادی فکر به تبیین آزادی بیان نیز میانجامد. تجربههای گذشته مشخص مینماید: «اما مساله آزادی فکر به مسأله آزادی بیان نیز میانجامد. تجربههای گذشته نشان داده که هر وقت جامعه از آزادی فکری (ولو از روی سوء نیت) برخوردار بوده، در نهایت به سود اسلام تمام شده است. اگر در جامعه ما، محیط آزاد برخورد آرا و نظریات پذید آید که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرف خود را مطرح کنند و ما هم بتوانیم حرف خود را مطرح کنیم، تنها در چنین زمینه سالمی است که اسلام رشد می کند. من مکرر گرفتهام که هرگز از پیدایش افراد شکاک در اجتماع که علیه اسلام سخنرانی کنند و مقاله بنویسند، نه تنها متاثر نمیشوم که خوشحال هم میشوم؛ زیرا کار اینها باعث میشود چهره اسلام بیشتر نمایان شود. در سالهای اخیر، کسروی، تودهایها و … علیه اسلام سخنانی گفتند و واقعاً به طور غیرمستقیم به اسلام خدمت کردند؛ زیرا مسائلی که سالها در اثر عدم اعتراض و تشکیک در پرده ابهام قرار گرفته بود، دوباره مطرح شد و علما به آشکار ساختن حقایق پرداختند. یک دین زنده هرگز از این حرفها بیمی ندارد…؛ البته باید توجه کرد که برخورد آرا و عقاید، غیر از اغفال و اغوا است.
اغفال یعنی کاری توام با دروغ و تبلیغات نادرست. بر همین مبنا است که خرید و فروش کتب ضلال در اسلام تحریم شده است؛ یعنی کتابهای ضد دین و ضد اسلام دو دسته اند:
برخی بر یک منطق و تفکر خاص استوارند، یعنی واقعاً کسی طرز تفکر خود را عرضه می کند که در این جا محل آزادی بیان است و مبارزه با اینها باید در قالب ارشاد و هدایت و عرضه منطق صحیح میباشد؛ اما گاه مسأله دروغ و اغفال در میان است؛ مثلاً اگر کسی آیهای یا مطلبی تاریخی را به صورت تحریف شده در کتابش آورد تا نتایج دلخواهش را بگیرد، آیا ممانعت از نشر این کتاب، ممانعت از آزادی بیان است؟ آزادی ابراز نظر عقیده یعنی آن چه واقعاً بدان معتقد است، بگوید نه این که به این نام دروغگویی کند و مثلاً زیر پوشش اسلام، افکار مارکسیستی را تبلیغ و مردم را اغوا کند. من به دانشکده الهیات گفتهام که باید یک کرسی به مارکسیسم اختصاص دهید؛ اما نه این که استادی مسلمان آن را تدریس کند و با حقه بازی، مارکسیسم را نشأت گرفته از اسلام قلمداد نماید؛ بلکه استادی که خودش واقعاً مارکسیست است باید بیاید. ما هم منطق خودمان را عرضه میکنیم و هیچ کس هم مجبور نیست منطق ما را بپذیرد؛ اما این که به نام آزادی بیان، افکار ضد دین را در پوشش اسلام عرضه کنند، ممنوع است.»[۱۵] استاد در بحث از آزادی بیان و قلم، به حد و مرزهای آن اشاره می کند و از دو گونه کتاب و نوشته سخن به میان میآورد: «کتابهایی که با استدلال و منطق به موضوعی پرداخته و منطقی بحث کرده است. این کتابها، گاه با اسلام ناسازگاریهایی دارند و از آن جا که نویسندگان آنها، منطقی و اهل دلیل و استدلال و در کار خود صادق هستند.
جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :
پایان نامه بررسی حق آزادی بیان در دیدگاه اسلام و اعلامیه جهانی حقوق بشر
در راه برخورد با آنها ارشادی و در جهت راهنمایی است. اما گروهی ممکن است به دروغ و اغفال دست بزنند. آمارهای غیرواقعی بدهند و هزاران دروغ به نام آزادی مطرح کنند و حتی به کسانی بهتان بزنند و سند علیه آنها بسازند و … اینجاست که مرزی روشن برای آزادی جلوه می کند و آزادی بیان محدود میگردد: حالا در این جا باید بگوییم چون کشور ما آزاد است، پس باید بگذاریم او حرفهای خودش را در میان مردم پخش کند و آیا اگر ما جلوی دروغ و اغفال را بگیریم، مرتکب سانسور شدهایم؟ حرف ما این است که دروغ و خیانت را باید سانسور کرد و نباید اجازه داد به نام آزادی فکر و عقیده آزادی دروغ در میان مردم رایج بشود.[۱۶] و البته این موضوع «منحصر در کتب نیست؛ بلکه همان طور که کتب ضلال هست، نطق و خطابه و فیلم ضلال هم هست که همگی مانند غذای مسموم میباشند و مقیاس ضلالتش از اثر و نتیجهای که عاید روح بشر میشود، معلوم میگردد و هم خود افراد موظفند غذای روح خود را کنترل کنند و هم مسئولین اجتماع از آن نظر که مدیر و مسئول جامعهاند، وظیفه دارند مراقب اغذیه روحی اجتماع باشند.»[۱۷] به عنوان آزادی نمیتوان بت فروشی، صلیب فروشی و گسترش عقائد خرافی را روا دانست و به عنوان آزادی از این گونه عقیدهها دفاع کرد؛ زیرا چنین اندیشههایی، سبب جمود و رکود اجتماعی میشود و انسان را از رشد و تکامل و ترقی بازمیدارد.[۱۸]
براین اساس شهید مطهری (ره) ضمن تاکید بر ضرورت آزادی بیان در جامعه معتقد است:
- آزادی بیان باید در مسیر هدایت، رشد و تکامل فرد و جامعه باشد.
- ترویج فساد، فحشا، رذایل اخلاقی و نابودی ارزشهای اجتماعی مخالف آزادی بیان است.
- آزادی بیان و تضارب آرا و عقاید، غیر از اغفال، اغوا، تحریف، بهتان، خیانت و دروغ – که به گمراهی و ضلالت منتهی میشوند – است.
- بیان کننده باید در بیان مطالب خویش صداقت داشته باشد.
- طرح نظرات مخالفین در مراکز علمی و تخصصی در راستای آزادی بیان و تکامل جامعه میباشد.
- در مواجهه با سوء استفادههایی که از آزادی بیان میشود: هم افراد و هم مسئولین اجتماع موظف بوده و باید کنترل و مراقبت به عمل آورند.
۳- علامه جعفری
علامه محمدتقی جعفری، معتقد است: «آزادی بیان در دیدگاه اسلام همراه با سفارشها و توصیههایی است که از آن کشف میشود هر آزادی بیان که به ضرر مادی یا معنوی انسانی مورد بهره برداری قرار بگیرد، آزادی نامعقول خواهد بود»[۱۹] فاجعه این است که از آن هنگام که آزادی مطبق بیان در جوامع تجویز شد، هر کس هر چه به ذهنش آمد، آن را از راه زبان و قلم و بیان بیرون ریخت. درست است که در میان امور بیان شده حقایقی نیز وجود داشت، ولی آن قدر مطالبی احمقانه و خودمحورانه بیرون آمد و به مغزهای سراسر دنیا سرازیر شد که رنگ اکثر قریب به اتفاق حقایق انسانی و اصول ارزشی ناشی از هستی شناسی مات شد.»[۲۰]
ایشان در پاسخ به این پرسش که آیا با تکیه بر اصل آزادی بیان میتوان هرچیزی را به هر شکلی بیان کرد، میگوید: «فقط در دو صورت میتوان قایل به آزادی مطلق شد؛ اول آنجا که همه جامعه در حد افرادی چون ملاصدرا، مولوی، ابن سینا و ..باشند که قدرت تشخیص کافی را در اختیار دارند و دوم اینکه، هر گویندهای همه جامعه را همانند خانواده خود تلقی کند.»؛ «اگر اعتلای فکری بشر به حدی رسیده بود که هم بیان کننده غیر از حق و واقعیت را ابراز نمیکرد و هم شنونده ومطالعه کننده و تحقیق کننده در آن بیان، از اطلاعات کافی و فکری نافذ برخوردار بود. هیچ مشکلی در آزادی بیان به طور مطلق وجود نمیداشت. ولی آیا واقعیت چنین است؟ آیا بیان کنندگان و شنوندگان و مطالعه کنندگان در جوامع مشرق زمین همگی در علم و فلسفه ابوریحان بیرونی و فارابی و ابن سینا و در معارف اسلامی محمدمهدی نراقی و شیخ مرتضی انصاری هستند؟ که هر چه بیان کنند روی محاسبه دقیق و معرفت باشد. آیا میتوان از آزادی مطلق بیان بدون هیچ قید و شرطی دفاع نمود و آن را برای هر کسی و در هر محیط و شرایطی تجویز کرد؟ آری، میتوان ولی یک شرط دارد و آن اینکه صاحبان این نظریهها نخست قهوه خانهها و سینماها و میکدهها و قمارخانهها و همه اماکن عمومی و خصوصی از کودکستانها و دبستانها و دبیرستانها و خیابانها و هر یک از خانههای شخصی مردم را دانشکدهها و آکادمیهایی تلقی کنند که در حدود شش میلیارد عضو به نام بشر را در خود جای داده است، سپس هر چه به ذهنشان خطور می کند، بگویند!»[۲۱]
علامه جعفری در نقد سخن معروف ولتر درباره آزادی بیان که: «من با این سخنی که تو میگویی، مخالفم، ولی حاضرم به خاطر اینکه تو این سخن را آزادانه بیان کنی، زندگی خود را از دست بدهم.» چنین میگوید: «من نمیدانم ارزش جان ولتر برای خود او چقدر بوده است و باز نمیدانم که اگر علت مخالفت او با سخن آن شخص، پایمال شدن حقوق انسانها باشد که حق آزادی نیز یکی از آنهاست. آیا باز ولتر حاضر بود جان خود را از دست بدهد تا آن کوه آتشفشان، مواد گداخته خود را بر مزرعه روانها و مغزهای بشر سرازیر کند و آنها را تباه سازد!؟»[۲۲] همانگونه که مشاهده میشود علامه جعفری ضمن پذیرش آزادی بیان، محدودههایی منطقی همچون توجه به: ۱٫ آثار و پیامدهای آزادی بیان در هدایت و تکامل انسان، ۲٫ شرایط و تواناییهای علمی بیان کننده و مخاطب، را ضروری میداند.
آخرین نظرات