ویژگیهای یک فرآیند باید به شکلی ارزیابی گردد که قابلیت آن برای مشارکت در اهداف سازمانی مشخص شود.
- فرآیندهای قادر و توانمند نمیتوانند ماندگار باشند، مگر اینکه سازمان به اندازه کافی بالغ باشد تا آنها را حفظ نماید.
- بهبود فرآیند بهترین رویکردی است که یک برنامه بهبود سازمانی را مرحلهبندی میکند تا به طور موفقیتآمیزی به حالتهای پیشبینیپذیرتری از قابلیت سازمانی دست یابد.
- هر مرحله یا سطح بلوغ، یک مبنای لازم و ضروری طرح میکند تا بر آن اساس بهبود آینده تضمین شود.
همچنین، در مدل بلوغ فرآیندی، به عنوان یک استاندارد، حداقل پنج چالش یا سطح برای موفقیت سازمان به این صورت شناسایی و تعیین شده است؛
- مدیریت دارای استانداردهای کمی برای سنجش بلوغ گردش کار فرآیندهای کسب و کار است و نیازمند روش قابل قبول برای شناسایی ریسکهایی است که ضعفهای فرایندها بر روی توسعه سازمان و دستیابی به اهداف کسب و کار تحمیل میکنند.
- مدیریت روشهای قابل قبول اندکی دارد تا میزان انطباق بین چگونگی انجام وظایف و چگونگی توصیف گردش کار فرآیندها را به درستی بسنجد. در این مدل کوشش میشود اعتبار الزامات و نیازمندیهای سیستم، درستی استفاده از موردهای مطالعه و توصیفات مبتنی بر مدل، و اثربخشی کاربردهای عملی به گونهای هماهنگ شوند.
مدیریت غالباً آگاهی ندارد که تا چه اندازه اکتساب یا رشد سازنده و پویا ناشی از شیوههای متعدد انجام وظایف مشابه است. خلق و ایجاد فرآیندهای استاندارد و بههم مرتبط، الزامات و نیازمندیهای کارکردهای سازمان را ساده نموده، در نتیجه پیچیدگی سیستمهای سازمان را کاهش میدهد.جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :
پایان نامه رابطه بین قابلیت های بازاریابی و عملیاتی با عملکرد مالی
- سازمانها، روشهای قابل قبول اندکی دارند تا قابلیت عرضهکنندگان برای تحویل پروژههای واگذار شده و دیگر خدمات آنان را در مقایسه با پارامترهای ادعا شده در طرح پیشنهادی سنجش کنند. بعلاوه، آنها نیازمند مبنایی قابل قبول برای مشخص کردن الزامات و نیازمندیهای قراردادی هستند تا فرآیندهای کاری عرضه کنندگان بهبود یابد.
- مدیریت نیازمند یک راهنماست تا بداند بنیادهای لازم برای فرآیندهای کاری به چه شیوهای استقرار یابند که چابکی سازمانی حفظ و هزینههای عملیاتی کمتر شود (کورتیس و آلدن[2]، 2007).
آخرین نظرات