(فایل کامل موجود است)
در سوره تحریم، آیاتی هست که به روشنی به استقلال نظری و توحیدی زن اشاره و بیان میدارند که علی رغم همه زمینهها و شرایط پیرامونیاش به عنوان عوامل خارجی و تربیت کننده، میتواند براساس شناخت و اختیار خودش راه سعادت یا شقاوت را برگزیند.
ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوح وَ امْرَأَتَ لُوط…وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ(تحریم، ۱۰ و ۱۱).
همسر فرعون با وجود همه عوامل بیرونی و حتی انگیزههای احساسی برای فریفتهشدن و کفر، راه هدایت و خدایابی را پیش میگیرد و به تحقق و عینیت موجودی اعتقاد دارد به نام خداوند. بدیهی است که اگر امکان این دریافت جهان بینانه برای زن وجود نداشت و در نهاد او این واقعیت مکنون نبود، هیچگاه امکان دستیابی به این حقیقت پیدا نمیشد، حتی اگر زمینهها و عوامل بیرونی هم مساعد بوده باشد.
اگر در نهاد زن، این امکان وجود نداشت، عالی ترین مظاهر روح، که شناخت و باور به وجود اعلی مراتب هستی، یعنی خداوند فراهم نمیگشت؛ همان طور که پشت پا زدن به این حقیقت نیز با وجود همه عوامل مساعد بیرونی، از ظرفیت مشترک بین زن و مرد در انتخاب و اختیار پرده برمیدارد.
قطعاً یکی از مظاهر روح، قدرت ادراک حقایق است. هرچه ظرفیت موجودی بیش تر باشد و حقیقت نفس او از توانایی بیش تری برای ادراک برخوردار باشد، میتواند از علم فراوانتری نیز برخوردار گردد. ظرفیت علمی حضرت آدم(ع) که دارای نفس و حقیقتی مشترک با حضرت حوا است، آن چنان متسع است که معلم ملائکه میشود. وقتی سخن از ادراک و ظرفیت علمی است، تفاوتی نمیکند که این ظرفیت، برای دریافت بدیهیات و نظریات(علوم حصولی) باشد یا ادراک معلومات حضوری وشهودی. روشن است که اگر چشم شهود آدمی باز شود، این ادراک، قرب میآورد.
در رسیدن به این مرحله نیز که زمینههای فوقالعاده انسان کامل را میطلبد، باز هم بین زن و مرد انسان کامل تفاوتی نیست. ظرف ادراک حضرت صدیقه طاهره(س) همان مقدار از حقایق پر است که ظرف ادراک حضرت امیر(ع). در مراتب پایینتر نیز موارد بسیاری از منابع دینی، سخن از تشویق به دانایی و آگاهی و بلکه لزوم آن، به عنوان یک تکلیف الهی برای مردان و زنان است: «طلب العلم فریضه علی کل مسلم»( وسائل الشیعه، ج ۱۸، ابواب صفات القاضی، باب ۴، احادیث ۱۶ ـ ۲۸، صص۱۳ ـ ۱۵). روش و سیره پیغمبر خدا(ص) نیزچه درباره زنان و چه درباره مردان، مبنی بر ارتقای علمی آنان بوده است؛ چنان چه درباره یکی از زنان پیامبر، به نام حفصه نقل شده است به دلیل آنکه این زن، پیش از ازدواج، تحت تعلیم خواندن و نوشتن بود، حضرت به استاد وی که زن بود، سفارش کردند که کارخود را ادامه بده و نوشتن را نیز به وی بیاموز.
از دیگر مظاهر روح، وجود احساسات انسانی است که خود، زمینه گرایشهای عملی و انتخابهای رفتاری درست را فراهم میآورند. از این رو، هم در این بحث و هم در بحث بعد در خور توجه هستند.روشن است که آدمی دو کانون برای معرفت و کمال دارد که هریک به سهم خود، میتواند او را در راه هدایت نگه دارند. کانون اول عقل و دومی دل است. دل مأوای احساسات متعالی انسانی است که میتواند در صورت عدم پاسخدهی عقل و یا درحالتی که پاسخهای او غیرجذاب باشد، به کمک دستگاه ادراک بیاید. و زن و مرد، هردو در شناختهای احساسی مشترک، از احساسات انسانی به طور یک سان برخوردارند.قرآن کریم انسان عاقل را برای راه یابی، بین یکی از این دو راه مخیر میداند:
ان فی ذلک لذکری لمن کان له قلب او القی السمع(ق، ۳۷).
انسان اگر بخواهد از قرآن بهره ببرد، یا باید دارای قلب(به معنای عقل) بوده و ازگوهر ادراک عقلانی برخوردار باشد و خود دارای قدرت تجزیه و تحلیل باشد و یا گوش شنوا داشته باشد و دل پند پذیر. این دل دلی است که دارای احساسات انسانی باشد. ملاحظه میشود که در این امر نیز بین زن و مرد، در بیان قرآن تفاوتی نیست.
مؤلفههای اصلی ادراکات عقل عملی، یکی دارا بودن قدرت اراده و اختیار است که از مختصات نوع انسانی میباشد و دیگری وجود احساسات انسانی است که بر اساس شناخت و درک فطری، خود از محسنات و مقبحات اخلاقی و منشأ پیدایش رفتارهای نیک و بد میگردد.
این احساسات به اضافه دایره گسترده اختیار آدمی، گوهری است که از انسان شخصیتی اخلاقی میسازد. به علت اشتراک این دو ویژگی در زن و مرد، قرآن در مدرکات عقل عملی و توان به آنجام رساندن آنها تفاوتی بین زن و مرد قائل نشده است:
إِنَّ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقینَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرینَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمینَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاکِرینَ اللَّهَ کَثیراً وَ الذَّاکِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَهً وَ أَجْراً عَظیماً(احزاب، ۱۳۵).
روشن است که وقتی عقل عملی و مدرکات آن، انسان را در سیر عبادت و عبودیت میاندازد:
العقلما عبد به الرحمن و اکتسِب به الجنان(اصول کافی، ج ۱ و ج ۳، ص ۱۱).
و عبودیت گوهری فراروی آدمی، چه زن و چه مرد است:
ماخلقت الجن و الانس الاّ لیعبدون(ذاریات، ۵۶).
پس هیچ دلیلی برای دریغ آن از زن وجود ندارد، مگر آنکه صورت مسأله انسانیت را از کتاب هستی زن پاک کرده و از صدق اسم جلوگیری کنیم.
وقتی که زن و مرد، دارای هویت انسانی و مظاهر مشترک آن هستند، طبعاً باید از حقوق و تکالیف مشترکی نیز برخوردار باشند، که برخی از آنها عبارتند از:
حق حیات، حق انتخاب، آزادیهای اساسی، حق برخورداری از عدالت اجتماعی، حق تعلم رسالههای عملیه، به وضوح دانستن مطالبی را که آگاهی از آنها لازم است، تکلیف هر یک از مردان و زنان میدانند(مسأله ۱۱ باب تقلید) و تکلیف امر به معروف و نهی از منکر و تکلیف دفاع ازکیان فردی.
ازدواج حقی و حکمی مشترک بین زن و مرد است. نیاز تکوینی آرامشجویی ونیز کشش غریزه جنسی، در هر مردی، او را به سوی زنی میکشاند؛ همانگونه که این نیاز، به اضافه خواستههای روحی، مانند پناهگاه طلبی و حمایت خواهی، زن را به سوی مردی معین سوق میدهد. هدف هر دو هم در این امر، ابقای نسل است؛ زیرا هر آدمی حس خلود و میل به جاودانگی خود را از راه بقأ در حیات فرزند، راضی نگه میدارد. ازاین رو توالد و فرزند داری، مهم ترین هدف ازدواج است و ازدواج برای تأمین این واقعیتهای تکوینی، به طور مساوی تشریع شده است.( تفسیر المیزان، ج ۱ و ۲، ص ۲۷۷).
بنابراین در خصوص اشتغال نیز بر اساس مطالب ذکر شده تفاوتی در زن و مرد نیست لذا بررسی ضوابط شرعی در خصوص اشتغال زنان ضروری به نظر میرسد.
در درون اجتماع، زن موجودی ظریف، حساس و پر عاطفه تلقی میشود. کانون گرم اجتماع زمانی میتواند استمرار داشته باشد که برای شایستگیها و توانمندیهای فردی زنان ارزش و اهمیت قائل باشد، معمولاً نگاه آحاد جامعه به زنان نگاهی مثبت گرایانه و واقع بینانه نیست.
آخرین نظرات