۱-۵-مبانی نظری
همواره بحثهای وسیعی در مورد اینکه چرا نرخ حاشیه سود بانکی در کشورهای در حال توسعه به سوی نرخ مشابه در کشورهای توسعه یافته تمایل ندارد و بزرگتر از آن است مطرح بوده است، بسیاری از صاحبنظران معتقدند، کاهش این نرخ را باید در تغییر رفتار بانکها جستجو کرد، دلایلی که معمولاً جهت تبیین سطح بالای این نرخ و پایداری آن بر شمرده میشود بدین شرح است:
اولاً نرخ بالای حاشیه سود پایدار است، اگر اصلاحات مالی نتواند ساختاری مناسب، برای محیطی که بانکها در آن فعالیت میکنند جایگزین نماید. چنین بیان میشود که فشار رقابتی که نتیجه ورود آزاد و بدون مانع به نظام بانکداری و قیمتگذاری رقابتی محصولات مالی است، کارائی واسطهگری مالی را از طریق کاهش در نرخ حاشیه سود افزایش خواهد داد. دلایل تجربی محکمی دال بر ارتباط معنادار ساختار بازار (درجه رقابتی بودن) و نرخ حاشیه سود وجود دارد.
ثانیاً در بسیاری از کشورهای در حال توسعه بدون بیمه سپردهبانکی، اغلب بانکها در معرض نرخهای بالای ذخایر قانونی قرار میگیرند که بعنوان نوعی مالیات ضمنی عمل کرده و موجب بالا بون نرخ حاشیه سود است. اگر چه نرخ ذخایر قانونی با هدف حمایت از سپردهگذاران تعیین میگردد، ولی افزایش وجوه کنار گذاشته شده بانکها، نوعی کسری مالی برای بانکها بوجود میآورد و همچون گونهای از مالیات، شرایط را برای افزایش و تداوم در نرخ حاشیه سود مهیا میسازد.
هزینه فرصت نگهداری ذخایر در بانک مرکزی که یا اصلاً به آن بهرهای تعلق نمیگیرد و یا بهره بسیار ناچیزی دریافت میدارد، هزینه اقتصادی وجوه را افزایش داده و بانکها متمایل به انتقال آن به مشتریان خود میگردند.
ثالثاً کیفیت وامهای اعطائی نقش بسیار کلیدی در تبیین حرکات نرخ حاشیه سود دارد، برای مثال وجود تسهیلات تکلیفی برای بانکها، کیفیت دارائیهای بانک را پائین میآورد، چنین وامهائی به دلیل نسبت بالای مشکوک الوصول بودن آنها، بانکها را مجبور به جبران کردن هزینههای غربال میکند و بانکها مجبور میشوند با گرفتن نرخهای بهره بالاتر برای وامهای اعطائی و در نتیجه افزایش حاشیه سود، خطر نکول[۱] این گونه وامها را جبران کنند. پس یکی دیگر از عوامل اثر گذار بر نرخ حاشیه سود، وجود وامهای با کیفیت پائین بطور اعم و تسهیلات تکلیفی بطور اخص است. البته تسهیلات تکلیفی تنها نوع وامهای با کیفیت پائین نیست و وامهای با گزینش بد[۲] مقوله کلی اینگونه وامها را تشکیل میدهند.
رابعاً، شواهد محکمی وجود دارد که نشان میدهد هزینههای بالای غیر مالی (عملیاتی) منشأ بزرگ بودن و پایداری نرخ حاشیه سود است. هزینههای عملیاتی انعکاس هزینههای دارائیهای فیزیکی (احداث ساختمان، نماسازی و .) سطح استخدام و دستمزد پرداختی است. هزینههای بالای عملیاتی ناشی از ناکارآمدی فعالیت بانکهاست که مسلماً به مشتریان بانکها انتقال مییابد و خود را در افزایش حاشیه سود متجلی میسازد.
خامساً، سرمایههائی که بانکها اغلب جهت مقابله با خطرات منتظره و غیر منتظره نگهداری میکنند، میتواند عامل افزایش در حاشیه سود باشد. بانکها معمولاً زمانی که اطمینان کمتری به سپردهگذاران یا وام گیرندگان خود داشته باشند، سرمایه بیشتری از حداقل ذخایر سرمایهای جهت پوشش ریسکهای اعتباری نگهداری میکنند، که مستقیماً بستگی به بیثباتی اقتصادی جامعه دارد. حجم بالای چنین سرمایههای کنار گذاشته شده، از مجرایی شبیه به عملکرد نرخ ذخیره قانونی منجر به افزایش در نرخ حاشیه سود میشود.
سادساً بیثباتی محیط اقتصاد کلان و محیط سیاسی، رفتار قیمتگذاری بانکهای تجاری را تحت تاثیر قرار میدهد. به منظور اعمال تاثیرات محیط اقتصاد کلان و محیط سیاسی، معادلات تبیینکننده حاشیه سود، شامل تورم، رشد محصول ملی و نرخ بهره حقیقی بازار پول نیز میشوند.
و در نهایت هفتم اینکه قدرت بازاری مستقیماً ریسکپذیری بانکها را تعیین میکند، از این رو اگر در یک بازار مالی فقط یک بانک تفوق داشته باشد، این بانک میتواند مابین اعطای وامهای پر ریسک با بازدهی بالا و وامهای کم ریسک با بازدهی پائین مبادله صورت دهد.(Barajas,1999)
۱-۶- فرضیههای تحقیق
هر چه نسبت مطالبات معوق و سررسید گذشته بانکها به کل وامهای نظام بانکی افزایش یابد، نرخ حاشیه سود افزایش مییابد.
هرچه نسبت هزینههای عملیاتی به کل وامهای نظام بانکی افزایش یابد، نرخ حاشیه سود افزایش مییابد.
هرچه سهم هر بانک تجاری از بازار سپردهها افزایش یابد، نرخ حاشیه سود افزایش مییابد.
هرچه نظام بانکی متمرکزتر باشد، نرخ حاشیه سود افزایش مییابد.
هرچه نرخ ذخیره قانونی افزایش یابد، نرخ حاشیه سود افزایش مییابد.
هرچه شاخص تولیدات صنعتی افزایش یابد، نرخ حاشیه سود کاهش مییابد.
هرچه نرخ تورم افزایش یابد، نرخ حاشیه سود بانکی افزایش مییابد.
۱-۷-قلمرو تحقیق
۱-۷-۱- قلمرو موضوعی
تحقیق به صورت توصیفی و علمی انجام شده است و هدف پژوهشگر شناسایی عوامل اثرگذار بر روی نرخ حاشیه سود بانکی در بانک انصار و همچنین ارائه راهکارهای علمی و عملی جهت پایین آمدن این نرخ میباشد.
۱-۷-۲- قلمر مکانی
قلمرو مکانی این تحقیق شامل کلیه بانکهای انصار میباشد.
۱-۷-۳- قلمرو زمانی
قلمرو زمانی این تحقیق سال ۱۳۷۰ تا سال ۱۳۸۹ میباشد.
۱-۸-محدودیتهای تحقیق
الف) محدودیتزمانی: با توجه به گستردگی حوزه فعالیتهای مالی و بازار سرمایه، زمان ارائه شده برای انجام بهینه تحقق کافی به مقصود نبوده، علیایحال تمامی سعی پژوهشگر در انجام این مهم به کار گفته شده است.
ب) محدودیت دسترسی به اطلاعات: یکی دیگر از محدودیتهای تحقیق عدم دسترسی به آمار و اطلاعات لازم و به موقع در خصوص موضوع میباشد.
۱-۹- روش تحقیق و روش آزمون فرضیهها
در بررسی حاضر، ابتدا به منظور مرور ادبیات مالی و بانکی، اطلاعات مورد نیاز با بهره گرفتن از روش اسنادی و تحقیق کتابخانهای مورد شناسایی قرار میگیرد. در مرحلهی بعد جهت استنباط آماری، پاسخ به سوالات تحقیق و آزمون فرضیهها، دادههای مورد نیاز جمعآوری میشود و در نهایت به منظور بررسی عوامل اثرگذار بر نرخ حاشیه سود بانکی، مدل اقتصاد سنجی ارائه و در قالب آن به تجزیه و تحلیل موضوع مورد نظر پرداخته میشود.
۱-۹-۱- روش گردآوری اطلاعات و دادهها
در این مطالعه جهت جمعآوری دادههای آماری، از منابع منتشر شدهی بانک انصار شامل ترازنامه سالانه، گزارشات اقتصادی ماهانه انصار و نیز ترازنامه، حساب سود و زیان و ترازنامه تلفیقی بانک انصار جهت بررسی عوامل اثرگذار بر نرخ حاشیه سود در بانک انصار استفاده خواهد شد.
۱-۹-۲- جامعه ی آماری، روش نمونهگیری و حجم نمونه
به جهت تحلیل عوامل اثرگذار از دو منظر بلند مدت و کوتاه مدت و نرخ حاشیه سود، جامعه آماری مورد نظر دراین تحقیق به دو بخش تقسیم میشود که اولی نظام بانکی خصوصی کشور و اطلاعات مورد استفاده به صورت سالیانه از سال ۱۳۷۰ تا سال۱۳۸۹ به تعداد ۲۱ مشاهده است.
جامعه مورد بررسی شامل کلیه بانکهای انصار خواهد بود.دادههای آماری به دلیل ماهیت متغیرهای مورد بررسی بصورت سری زمانی (سالیانه) جمعآوری میگردند.
ادامه مطلب در لینک زیر
آخرین نظرات