شیوه تربیتی والدین به عنوان مجموعه ای از نگرشها نسبت به کودک در نظر گرفته می شود که منجر به ایجاد جو هیجا نی می شود که رفتار والدین در آن جو بروز می نماید. این رفتار ها در برگیرنده رفتارهای مشخص که از طریق آن رفتارها والدین به وظایف والدینی شان عمل می کنند وهم بر رفتارهای غیر مرتبط با هدف والدینی مانند ژستها، تغییر در تن صدا یا بیان هیجان های غیر ارادی می باشد(دارلینگ واستنبرگ [۱]۱۹۹۳،نقلی از اسلمی،۱۳۸۵). هر خانواده شیوه های خاصی را در تربیت فردی واجتماعی فرزندان خویش بکار می گیرد. این شیوه ها که شیوه های فرزند پروری نامیده می شوند متاثر از عومل مختلف ار جمله عومل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی واقتصادی وغیر می باشند(هاردی[۲] وهمکاران، نقل از حسینی نسب ،۱۳۸۷). اعتقادات، نگرشها، فعالیتها واقدامات والدین در غالب الگوهای خانوادگی با سبک فرزند پروری والیدن نمود پیدا می کند. اینکه والدین کدامیک از انواع سبکهای مختلف تربیتی را در خانواده اتخاذ می کنند خود تحت تاثیر عوامل گوناگونی است و بسیاری از این عوامل از شرایط محیط جامعه و فرهنگ غالب ناشی میشود. اما هدف همه سبکهای فرزندپروری شکل دهی به شخصیت روانی و تقویت شایستگی های کودک است. ارتباط والدین و فرزندان از جمله موراد مهمی است که سالها نظر صاحب نظران و متخصصان تعلیم و تربیت را به خود جلب کرده است. خانواده نخستین پایگاهای است که پیوند بین کودک ومحیط اطراف او را بوجود می آورد(اقلیدیس[۳]،بی تا، نقل از هیبتی، ۱۳۸۴)
۲-۳-۱- تاریخچه سبک های فرزند پروری
شیوههای پرورشی کودک در گذر سدهها دگرگون شده است. در جامعه گذشته که دارای قواعد خشک و مستبدانه بود – یعنی همان جامعهای که والدین امروز در آن پرورش یافته اند – روابط مردم در قالب مافوق و زیردست برقرار بود، پدر خانه قدرت برتر به حساب میآمد و مادر مطیع او و فرزندان مطیع هر دو بودند. جامعه خوب و سازمان یافته بود و هر کس به نقش خود در جامعه واقف بود. اگر جامعه همان ساختار را حفظ میکرد بسیاری از مشکلات عمدهی امروزی به وجود نیامده بود. اما جامعه ایستا نیست و تغییرات وسیع آن منجر به طرح سؤالات اساسی در زمینه پایه ساختار جامعه شده است (دینک میر[۴] ، به نقل از احدی۱۳۸۸).
تا نیم قرن پیش بسیاری از والدین انتظار داشتند فرزندان آنها بی چون و چرا از اوامر آنها پیروی کنند. ولی در حال حاضر بسیاری از والدین، دیگر چنین انتظاراتی ندارند. با توجه به گسترش اطلاعات در مورد شیوههای فرزندپروری، نگرش والدین نیز در بسیاری از زمینهها دستخوش تغییر شده است. به نظر میرسد در قرن معاصر والدین نسبت به نیازهای فرزندان خود آگاهتر، هوشیارتر و به مراتب انعطاف پذیرتر هستند. با توجه به تغییری که در نگرش کلی والدین صورت میگیرد، یافتههای تحقیق درباره اثرات خانواده بر شخصیت کودکان صرفاً برای مدت خاصی اعتبار دارد ونمیتوان برای همیشه به این یافتهها متکی بود (احدی و جمهری، ۱۳۷۸).
جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :
پایان نامه بررسی رابطه شیوه های فرزند پروری والدین با مسئولیت پذیری در نوجوانان دختر
در قرن بیستم توصیههایی درباره اهمیت محیط درون خانواده برای اجتماعی شدن کودک به عنوان بخشی از نظریههای روان شناختی مطرح شد. تقریباً از دهه ۱۹۲۰ تا ۱۹۶۰ نظریههای یادگیری رفتارگرا حاکم بودند. از نظر آنان، کودکان به منزله لوحی سفید هستند و قدرت والدین برای آموزش آنها بصورت خوب یا به عنوان عامل اصلی قلمداد میشود. نظریههای روانکاوانه بر اهمیت تجربههای اولیه خانوادگی در تعیین پیامد اضطرابهای درونی ساز و کارهای دفاعی و اجتماعی شدن ارزشها تأکید میکرد. از زمانی که انقلاب شناختی به وجود آمد و نظریه یادگیری به عنوان نظریه اجتماعی – شناختی بازنگری شد، به نقش فعال کودکان بعنوان عامل مهم در اجتماعی شدن خودشان تأکید فزایندهای شد و در حال حاضر به صورت روزافزونی بر نقش ادراکهای متقابل والد و کودک در زمینه خواستهها و تصمیمات یکدیگر بعنوان تعیین کننده تأکید میشود. اما هیچ یک از این تغییرات نظری به صورت عمده این فرض اساسی را که والدین تأثیر نیرومندی بر رشد ویژگیهای کودکان و سرپرستی زندگی آنها دارند، تحت تأثیر قرار نداده است (مکوبی و مارتین[۵] ،(بی تا)به نقل از احدی ۱۳۸۸).
در طی هفتاد سال گذشته در مورد نحوه تربیت کودک اختلاف نظرهای عمدهای وجود داشت. در سال ۱۹۱۴ به مادران توصیه میشد به دلیل حساس بودن دستگاه عصبی کودکان، آنها را بیش از حد تحریک نکنند و از سال ۱۹۶۰ به بعد به مادران آموزش داده میشد که بگذارند کودکان تا جایی که میتوانند همه چیز را بیازمایند زیرا از این طریق میتوانند دنیای اطرافشان را بشناسند. در سال ۱۹۱۴ به مادران میگفتند نباید به محض اینکه فرزندشان گریه کرد به او غذا بدهند یا با او بازی کنند، زیرا با این کار کودکان را لوس میکنند. نیم قرن بعد به مادران گفتند ترسی از لوس شدن فرزندشان نداشته باشند. اگر مادر همیشه به محض این که کودکش گریه کرد به او برسد کودک احساس امنیت و اطمینان میکند. در حال حاضر به حداقل رساندن اضطراب و به حداکثر رساندن راحتی و احساس امنیت کودک یک ساله اهمیت فراوانتری دارد (ماسن[۶] ،به نقل از احدی ۱۳۸۸).
۲-۳-۲- تنوع فرهنگ و فرزند پروری
گروه های مختلف اغلب عقاید وشیوه های فرزند پروری خاص خودشان را دارند، برخی از آنها توقعات متفاوتی دارند که وقتی ارزشهای فرهنگی وشرایط خانوادگی آنها را در نظر بگیریم سازگارانه هستند. برای مثال، بزرگسالان چینی، شیوه های تربیت خود را بسیار پر توقع توصیف می کنند. آنها از نظر آموزش وبرنامه های اوقات فراغت فرزندانشان، رهنمود بیشتری می دهند. این تاکید بیانگر عقاید کنفوسیوس به اهمیت انضباط قاطع، احترام به بزرگتر ها، وآموزش رفتار جامعه پسند است(برنت[۷] وهمکاران،۱۹۹۳، چائو [۸]،۱۹۹۴،هانت سینگر[۹]،خوزه ولارسون [۱۰]،۱۹۹۸،نقل از رمضانی،۱۳۸۸). در خانواده های آمریکای لاتین جزایر اسیایی اقیانوس ارام، کنترل شدید والدین(مخصوصاً پدر) با محبت شدید مادر همراه می شود، اعتقاد براین است که این ترکیب، فرمانبرداری وتعهد خانوادگی قوی در کودکان ایجاد می کند(هاریسون[۱۱] وهمکاران،(۲۰۰۹) به نقل از رمضانی،۱۳۸۸(
درزمینه سبک های فرزندپروری نظریات متعددی ارائه شده است ازجمله:
۲-۳-۳- نظریه بامریند
دایانا بامریند [۱۲](۱۹۶۷، ۱۹۸۰) پس از بررسی نحوه ای که والدین با فرزندان پیش دبستانی خود تعامل می کنند، دو بعد مهم رفتار والدین را مشخص کرد.
. بعد اول صمیمیت در برابرخصومت است: والدین صمیمی عشق و محبت به فرزند خود نشان می دهند و به احساس فرزند خود با حساسیت و همدلی بیشتر پاسخ می دهند. در مقابل والدین متخاصم، طرد نشان داده و طوری رفتار می کنند که گویی به فرزند خود اهمیتی نمی دهند.
آخرین نظرات