۴-۱۰- رویکرد سیاست خارجی عربستان سعودی در قبال بحران سوریه
رژیم سیاسی عربستان به گفته بهجت کورانی، متخصص جهان عرب، در چارچوب نظام های استبدادی قبیله ای سلسله ای طبقه بندی می شود(کرمی، ۱۳۹۰: ۸۱). این رژیم اقتدارگرا همواره با تکیه بر سیاست چماق و هویج( السیف أو المنسف)، تاکنون توانسته است سلطه ی خود را ابقاء و تحکیم کند. در رژیم های اقتدار گرا، از آنجا که سازوکار نهادینه شده ای برای انتقال قدرت وجود ندارد و سازگاری با تحولات داخلی و خارجی برای رژیم ایستا اغلب دشوار و حتی غیر ممکن است، چنین رژیمی همواره از دریچه ی امنیت به تحولات می نگرد و در تعامل با چالش های آن، از ابزارهای امنیتی بهره می گیرد. هر چند در کنار ابزارهای امنیتی چه بسا از مشوق هایی برای غلبه بر چالش ها بهره می گیرد. در پیگیری اهداف اعلانی واعمالی سیاست خارجی عربستان، اولویت های کاملاً مشخصی دنبال می شود. اولویت های سیاست خارجی عربستان به شدت متأثر از نفت و حرمین شریفین می باشد. این اولویت ها به ترتیب اهمیت عبارتند از: شبه جزیره ی عربستان، جهان عرب، جهان اسلام و سپس عرصه بین المللی(احمدیان و زارع، ۱۳۹۰: ۸۰-۷۹). ریاض تهدید علیه این محورها را تهدید علیه امنیت ملی خود قلمداد می کند و حاضر است برای پیشگیری از آن به جنگ متوسل شود. ارسال نیروهای نظامی و امنیتی به بحرین برای سرکوب نیرو های مردمی تحت عنوان نیروی سپر جزیره به خوبی تاییدی بر این موضوع است. عربستان سعودی به دنبال سقوط متحدین خود از جمله تونس و مصر به هیچ وجه نمی تواند سقوط یکی دیگر از حکومت های سنی در سطح منطقه را تحمل کند، در نتیجه بر خلاف سیاست سنتی و میانه رو خود؛ از تمامی ابزار های موجود حتی توسل به نیروهای امنیتی- نظامی استفاده می کند تا مانع از تغییر بیشتر شرایط به ضرر خود شود. در سوریه شرایط کاملاً متفاوتی حاکم است، برای مقامات سعودی واضح است که سقوط بشار اسد تا چه میزان می تواند توازن از دست رفته منطقه را به شرایط اول باز گرداند. در نتیجه این امر، عربستان بر خلاف سیاست سنتی خود که مبتنی بر میانه روی و حفظ وضع موجود بود، در سوریه سیاست دیگری اتخاذ نموده است. حمایت مالی و لجستیکی از نیروهای داخلی، ارسال اسلحه و مهمات، مداخله در امور داخلی و… از جمله سیاست ها و اقدامات عربستان سعودی در قبال بحران سوریه بوده است.
۴-۱۱- رویکرد تهاجمی به نظام و حمایت از معارضین
در ارزیابی اقدامات عربستان سعودی می توان گفت، در فرصت بهار عرب، ملک عبدالله شیپور تغییر در سوریه را به صدا درآورده است. وی در بیانیه ای غیر منتظره گفت که ادامه کشتار در خیابان های سوریه برای عربستان غیر قابل قبول است و توسط اسلام چشم پوشی نمی شود. سعودی ها مایل اند سوریه را سرنگون سازند و برای این تصمیم دلایل ژئوپلیتیکی و ایدئولوژیکی فراوانی دارند(نیاکوئی و بهمنش، ۱۳۹۱: ۱۲۱). عربستان سعودی برای پیشبرد اهداف خود از قدرت سخت و از گروه های سلفی های مسلح و وابسته به القاعده حمایت می کند، سعودی ها نمی توانند طرفدار اصلاحات یا انتخابات در سوریه باشند چون در این کشور انتخابات آزاد، هرگز وجود نداشته است. همچنین آن ها طرفدار تشکیل دولتی در سوریه هستند که هم راستا با منافع خود در منطقه باشد و هم از نفوذ ایران در منطقه نیز جلوگیری به عمل آورد.
عربستان در راستای رسیدن به هدف خود از مکانیسمهای مختلفی استفاده می کند. از جمله ساز و کارهای عربستان برای مداخله در سوریه، می توان به حمایت های مالی و تسلیحاتی از مخالفان نظام سوریه، همچنین تحریک اختلافات قومی و مذهبی در داخل سوریه، بکارگیری ابزارهای نرم افزاری وتبلیغاتی و به راه انداختن جنگ روانی اشاره کرد. حمایت های مالی و معنوی عربستان از معارضین سوری امروزه دیگر امری پذیرفته شده است؛ در این میان عربستان نقش جدید و فعال خود را در ساقط کردن نظام بشار اسد می بیند. عربستان، قطر و ترکیه با حمایت و مسلح سازی گروه های تروریستی، موجب بسته شدن افق گفت وگو و حل مسالمت آمیز بحران و واردشدن خسارات مادی و تلفات انسانی به ملت سوریه شده اند.
در واقع سعودی ها قصد دارند با بردن تحولات سوریه به سمت رویارویی نظامی و نوعی از جنگ داخلی و حتی منطقه ای، روند انقلاب های عربی را با مجموعه ای از چالش ها و موانع مواجه کنند و در واقع با ایجاد الگویی جدید از تحولات و بحران ها، جنبش ها و مطالبات مردمی در منطقه را به اولویت ها و مسائل با اهمیت در سطوحی پایین تر تبدیل نمایند. پشتیبانی مالی و اختصاص دلارهای عربستان برای تهیه سلاح و ارسال به داخل سوریه و ارائه راهکارهای عملیاتی به افراد برجسته در میان اعتراض کنندگان و مرتبط کردن آنها با رسانه های بین المللی و ایجاد فشار رسانه ای از طریق رسانه های تحت حاکمیت آن کشور می باشد(کرمی، ۱۳۹۰: ۹۴-۹۳). این کشور، علاوه بر حمایت مالی گسترده از مخالفان، با نقش آفرینی در اتحادیه عرب سبب تعلیق عضویت سوریه در اتحادیه عرب شد. همچنین علاوه بر حمایت از گروه های سلفی و تروریستی، حمایت گسترده ی رسانه ای از مخالفان با رسانه هایی همچون شبکه تلوزیونی العربیه و روزنامه های الحیات و الشرق الاوسط نیز از سایر اقدامات عربستان بوده است(برزگر،۱۳۹۲: ۱۹۳). عربستان سعودی همواره پشتیبان فکری و مالی گروه های سلفی و وهابی تند رو در منطقه و جهان بوده است. این کشور از این گروه ها جهت پیشبرد منافع خود استفاده می کند و نگاهی ایدئولوژیک به منطقه دارد. در همین راستا، گزارش های رسیده حاکی از نقش عربستان سعودی و پشتیبانی مالی مخالفان حکومت سوریه به خصوص از گروه های سلفی رادیکال است(نیاکوئی و بهمنش، ۱۳۹۱: ۱۲۱). دخالت های عربستان در سوریه با حمایتهای مالی، تبلیغاتی و تسلیحاتی از گروه های مسلح، مانع امنیت و ثبات در این کشور شده است. در همین راستا نقش شاهزاده بندر بن سلطان، رئیس دستگاه اطلاعاتی عربستان سعودی در بحران سوریه انکارناپذیر است. با پایان یافتن نقش قطر در براندازی نظام بشار اسد و تقدیم پرونده این بحران به عربستان سعودی و شخص بندر بن سلطان، وی تلاش بسیاری برای تغییر موازنه قوای میدانی در سوریه انجام داده است. در واقع پیروزی ارتش سوریه بر عناصر مسلح و گروه های تکفیری در «نبرد القصیر» که به همراه حزب الله لبنان صورت گرفت؛ منجر به تغییر توازن میدانی به سود دولت سوریه و نیروی ارتش آن شد. تغییر حاصل شده در موازنه نیروهای داخلی بعد از شکست تروریست ها در نبرد القصیر موجب نگرانی و هراس آل سعود شد.
شهر قصیر که در ده کیلومتری مرز سوریه با لبنان واقع است، اهمیت استراتژیک بسیاری دارد؛ زیرا بین محور دره ی بقاع در لبنان و شهر دهل در مرز سوریه با لبنان ارتباط برقرار می کند و مسیر مبادلاتی با لبنان است. کنترل ارتش سوریه بر این شهر ضمن آنکه می تواند جلوی کمک هایی را که از لبنان به مخالفان دولت سوریه می شود، سد کند؛ ارتباط دولت سوریه با حزب الله لبنان را حفظ می کند(غرایاق زندی،۱۳۹۲: ۳۳). بنابراین در اختیار گرفتن کامل شهر قصیر توسط ارتش سوریه و بیرون راندن گروه های تکفیری از آن موجب شد که عربستان به حمایت آشکار از این گروه های سلفی و جهادی بپردازد. این عامل نیز باعث ارتباط بیشتر بندر بن سلطان با گروه های تکفیری و جهادی حاضر در بحران سوریه شده و به تحرک و فعال شدن وی در پرونده بحران سوریه منجر شده است.
آخرین نظرات