مبارزه با فقر در برنامهی سوم توسعه بین سالهای ۱۳۸۳-۱۳۷۹ به اجرا درآمد و ادامهی آن به برنامهی چهارم توسعه موکول گردید به نحوی که انتظار میرفت در سال ۱۳۸۸ (سال پایان برنامهی چهارم ) فقر در کشور وجود نداشته باشد. یکی از عوامل موفقیت در برنامه و رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده برای این برنامه و برنامههای فقر زدایی، بررسی شناخت دقیق ماهیت فقر و عوامل موثر بر آن است.
در خصوص فقر و اندازهی آن در ایران و همچنین تاثیر سیاستهای اقتصادی مختلف بر فقر مطالعات مختلفی صورت گرفته است و نتایج این مطالعات به حوزهی تصمیم گیری منعکس شده است.با ملاحظه نتایج مطالعات مختلف متوجه میشویم که اندازه فقر در ایران طیف وسیعی را در بر میگیرد تا جایی که برخی محققین معتقدند بیش از ۱۸ درصد مردم ایران فقیر میباشند و بعضی نیز نتیجه گرفتهاند که ۷۰ درصد جمعیت کشور درگیر فقر هستند (خداد کاشی و دیگران، ۱۳۸۱).
علت تفاوت در چیست؟ در این جا این سوال مطرح میشود که آیا با توجه به فقر نواحی مختلف یا کشورهای مختلف واقعا میتوان نتیجه گرفت کدام کشور نسبت به دیگری فقیرتر میباشد یا فقر در منطقه خاصی از یک کشور کمتر از میزان فقر در منطقهی دیگر میباشد. با طرح این مسئله در واقع قصد داریم به موضوع قابلیت مقایسه ارقام فقر توجه نماییم. تفاوت در نتایج مربوط به اندازهی فقر که توسط محققین مختلف محاسبه شده است، به چند علت میباشد. اول آن که مفهوم فقر از نظر محققین مختلف ممکن است متفاوت باشد. به عبارت دیگر نگاه اندیشمندان و محققین به فقر و طرز تلقی آنها از فقر و تعریف آنها از فقر متفاوت میباشد. بنابراین طبیعی است که تفاوت در تعریف و مفهوم فقر موجب تفاوت در نتایج گردد. دوم آن که برای اندازه گیری فقر روش واحد مورد توافقی وجود ندارد و هر محقق از یک روش خاص برای محاسبهی فقر استفاده میکند. حتی گاهی دو محقق که راجع به مفهوم فقر توافق دارند ممکن است بدلیل به کار گیری روش های متفاوت اندازههای متفاوتی از فقر را گزارش نمایند. سوم آنکه متغیر یا متغیرهایی که به کمک آنها فقر ارزیابی میشود متعدد میباشند و همین امر موجب تفاوت در اندازهی فقر در مطالعات مختلف میشود. به طور مثال اگر در اندازه گیری فقر از متغیر درآمد استفاده شود، نتایج متفاوت از حالتی خواهد شد که از متغیر مخارج استفاده شود. همچنین واحد تجزیه و تحلیل میتواند عامل بروز این تفاوت باشد. برای مثال یک محقق ممکن است فقر را برای خانوار و محقق دیگر در سطح فرد آن را اندازه گیری کند.
۱-۲ اهمیت و ضرورت انجام پژوهش
اصولا یکی از معیارهای توسعهی یافتگی، سطحی زندگی و رفاه عمومی مردم جامعه میباشد و لذا برای تعیین وضعیت رفاهی جامعه، یکی از راهها تعیین خط فقر و افراد فقیر میباشد. به چند دلیل اساسی ما نیازمند تعیین خط فقر و شاخصهای آن در جامعه می باشیم:
۱-پژوهش گران و متخصصان علوم اقتصادی در هر زمان با کاوش در خصوص خط فقر میتوانند مشخص کنند که «چه تعداد» از افراد جامعه، در «کدامیک از نیازهای خانوار» و بر اثر «چه عاملی» از درآمد کافی برخوردار نیستند و لذا در سیاست گذاریهای اقتصادی به نحوی بتوانند درآمد این خانوارها را جبران نمایند.
۲- رفاه عمومی: با تعیین خط فقر میتوان مشخص کرد که معیشت در چه سطحی باید قرار داشته باشد.۳- یکی دیگر از عوامل، بررسی تاثیر سیاست گذاریهای مختلف طی دورهی زمانی معین بر مخارج خانوار میباشد.
۴- هزینهای که برای لوازم زندگی صرف میشود، با توجه به نوسانات قیمت نمیتواند به صورت ثابت مشخص گردد لذا مجبور هستیم که با توجه به عواملی مانند نرخ تورم در هزینهی سالیانه زندگی خانواده، پس از مدت زمانی در محاسبهی خط فقر سالیانه تجدید نظر نمائیم.
علاوه بر موارد فوق تاکیدات قانون اساسی در این خصوص، قابل توجه است. چنانچه در فصل چهارم قانون اساسی چنین تصریح شده است:
برای تامین استقلال اقتصادی جامعه و ریشه کن کردن فقر و محدودیت برآورد نیازهای انسانی در جریان رشد با حفظ آزادی او، اقتصاد جمهوری اسلامی ایران براساس ضوابط زیر استوار میشود.
الف) تامین نیازهای اساسی (مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، آموزش و پروش) و امکانات لازم برای تشکیل خانواده برای همه.
ب) تاسیس شرایط و امکانات کار برای همه به منظور رسیدن به اشتغال کامل و قرار دادن وسایل کار در اختیار افرادی که قادر به کارند ولی وسایل کار ندارند (در شکل تعاونی و .).
ج) تنظیم برنامهی اقتصادی کشور به صورتی که شکل و محتوا و ساعات کار به صورتی باشد که فرد علاوه بر تلاش شغلی، فرصت و توان کافی برای خودسازی معنوی، سیاسی و اجتماعی، شرکت فعال در رهبری کشور و افزایش مهارت و ابتکار را داشته باشد.
رعایت آزادی انتخاب شغل و عدم اجبار افراد به کاری معین و جلوگیری از بهره کشی از کار دیگران.
۱-۳ طرح مساله
اولویت اول در فقرزایی، تعریف فقر و اندازه گیری آن میباشد. تعاریف متعددی برای فقر (حداقل معاش) موجود است که بر این اساس روش محاسبه نیز متفاوت میباشد. در این تحقیق به بررسی خط فقر نسبی و شاخصهای مرتبط با آن در مناطق شهری استان سیستان و بلوچستان میپردازیم، به طوری که بتوان یک تصویرکلی از وضعیت حداقل معاش جامعه شهری استان و روند تغییرات آن را مشاهده کنیم، لذا با بهره گرفتن از سیستم مخارج به برآورد خط فقر استان سیستان و بلوچستان طی سالهای ۷۹ تا ۸۸ برای نقاط شهری میپردازیم. منظور از فقر نسبی در این پژوهش، حداقل معاش است که عبارت است از « عدم توانایی خانوارها در تامین یک سطح معین از استاندارهای زندگی که در جامعه فعلی لازم و مطلوب تشخیص داده میشود».
با توجه به این امر که حداقل معاش زندگی و فقر بنا به دلایلی از جمله موقیت جغرافیایی، امکانات در دسترس و توسعه یافتگی در مناطق گوناگون متفاوت میباشد، بررسی موردی حداقل معاش و شاخصهای مرتبط با آن در مناطق شهری استان سیستان و بلوچستان نتایج قابل اتکاتری را بدست میدهد. همچنین مطالعه فقر در سطح استان میتواند زمینه ساز روش مناسبی برای فقرزدایی جهت نیل به توسعه پایدار و برنامه ریزی منطقهای باشد. بنابراین، بررسی آماری محاسبهی خط فقر و تجزیه و تحلیل آن در سطح استان میتواند راهنمایی برای برنامه ریزان در جهت فقرزدایی استان باشد.
۱-۴ فرضیهها و سولات پژوهش
سولات پژوهشی این تحقیق به صورت ذیل مطرح میشوند:
الف) حداقل معاش در استان سیستان و بلوچستان طی برنامه سوم و چهارم به چه میزان بوده است؟
ب) وضعیت و روند حرکت شاخصها و وضعیت افراد فقیر در این دوره چگونه بوده است؟
ادامه مطلب در لینک زیر
۱-۵ اهداف پژوهش
آخرین نظرات