از جمله چالشهای روزافزون و مواجه در گروهها فراهم آوردن چرخه مثبت اعتماد بین افراد درون گروه و به ویژه میان سرپرست و زیردست میباشد. اعتماد موضوعی است که در علوم اجتماعی گوناگون از قبیل روانشناسی اجتماعی، اقتصاد، جامعهشناسی، رفتار سازمانی، مدیریت استراتژیک و تجارت بینالمللی مورد بررسی قرار گرفته است (ایردن و ایردن، 2009، ص 2180). اعتماد یکی از موضوعات مهم در رفتار و روابط انسانی است که احساس اعتماد کارکنان به مدیر، سازمان و سهامداران در زندگی سازمانی، رفتار سازمانی و روابط بین کارکنان و سازمان را تحت تأثیر قرار می دهد. همچنین انتظاری است مبنی بر این که کارکنان دیگر به خود اجازه نمیدهند در زمانی که دیگران آسیب پذیر هستند، ضرر و زیانی به آنها وارد نمایند (مشفقی، 1388).
مفهوم اعتماد در روابط انسانی توجه زیادی را به خود جلب کرده است. اکثر ادبیات مرتبط با اعتماد بر تعریف، توسعه و نگهداری آن متمرکز میباشد. اعتماد در اصطلاح به معنای تکیه کردن، متکی شدن به کسی، کاری را بیگمان به او سپردن و واگذاری کار به کسی است (صراف فرد، 1387). اعتماد عموماً به عنوان ایمانی که شخص در مواجهه با اطلاعات ناقص پیدا میکند، توصیف شده است. به طور خاصتر، اعتماد وضعیتی روانشناختی شامل انتظارات دربارهی اقدامات دیگری، علیرغم آسیبپذیری برای اقدامات وی، است. بررسیها از بیانات نظری مبنی بر اینکه اعتماد با سادهلوحی و زودباوری مرتبط نیست و توانایی برای خطر کردن مناسب است، حمایت کرده است. بنابراین، اعتماد درون سازمانها همراه با شماری از نتایج سازمانی مطلوب است (روجلبرگ، 2007، ص 837).
در زمینه نگرشهای سازمانی، به طور خاص رابینسون (1996: 106) اعتماد را این چنین تعریف میکند: «اعتماد شامل انتظارات، حدسیات و باورهای یک فرد است. دربارهی احتمال اینکه اقدامات آتی طرف مقابل سودمند خواهند بود. این احتمال عمل متقابل مثبتی را در فرد برخواهد انگیخت تا اقدامات طرف مقابل را جبران کند». رابینز (2003)، نیز بیان میدارد که اعتماد انتظار مثبتی است مبنی بر این که دیگری از طریق گفتهها، اقدامات یا تصمیمات، فرصتطلبانه عمل نخواهد کرد. بررسیهای مربوط به اعتماد از 1970 آغاز شده است. آرجریس، لیکرت و مکگریگور در دهه 60 قرن بیستم نشان دادند که اعتماد متغیر مهمی از اثربخشی سازمانی است (دیرکز و فرین، 2001). مطالعات متعددی در تبیین اهمیت اعتماد مقابل میان افراد سازمان صورت گرفته است. بخش قابل توجهی از ادبیات این حوزه نشان د اده است که اعتماد براساس تجربه است و یاد گرفته میشود. شکلگیری اعتماد در سراسر عمر در طی اجتماعی شدن پیش میرود. سازمانها نیز به عنوان محیطهای اجتماعی در این فرآیند نقش دارند. احتمال دارد رهبران به عنوان یکی از اعضای سازمان نقش بسزایی در تشکیل اعتماد داشته باشند. همچنان که مدیران نسبت به کارکنان صمیمی، باز، هماهنگ و با تدبیر رفتار میکنند، اعتماد ظاهر میشود. از آنچه گفته شد بر میآید که اعتماد جایگاه مهمی در روابط نزدیک دارد (ایردن و ایردن، 2009، ص 2181).
آخرین نظرات