پایان نامه : علت شناسی جرایم خشونت آمیز در جمعیت زندانیان ارسال شده در 16 اردیبهشت 1399 توسط نویسنده محمدی در بدون موضوع صل دوم : بررسی و تحلیل دادههای آماری 111مبحث اول: تحلیل دادههای آماری حاصل از مطالعه پرونده قضایی. 111گفتار اول: جنس و سن 111بند اول : جنس 112بند دوم: سن . 115گفتار دوم: وضعیت تحصیلات و اقامت 118بند اول: وضعیت تحصیلات . 117بند دوم: وضعیت اقامت . 119مبحث دوم: تحلیل دادههای آماری حاصل از تکمیل پرسشنامهها. 147گفتار اول: جنس، سن، ملیت و وضعیت اقامت 148بند اول: جنس 148بند دوم: سن. 148بند سوم: ملیّت . 149بند چهارم : وضعیت اقامت 149بند پنجم: تأهل یا تجرد 150گفتار دوم: تحصیلات، شغل، مسکن و مذهب 150بند اول: تحصیلات 150بند دوم: شغل و درآمد آن 151بند سوم: مسکن . 152بند چهارم: مذهب و میزان تقید به آن 152گفتار سوم: جرم و محکومیت کیفری. 153بند اول: نوع جرم ارتکابی . 153بند دوم: سابقهی محکومیت کیفری 153بند سوم: عادلانه بودن محکومیت کیفری از دید خود فرد 154بند چهارم: تجربهی مصرف مواد مخدر یا مشروبات الکلی 154بند پنجم: عامل یا عوامل بزهکاری از دید خود فرد 156الف: علل فردی بزهکاری . 156ب: علل جامعه شناختی بزهکاری 162گفتار چهارم: بررسی نموداری داده ها 163نتیجه و پیشنهادها 179الف: نتیجه گیری . 180ب: پیشنهادات . 183فهرست منابع 185ضمیمه/ پرسشنامه. 192چکیده انگلیسی 194چکیدهسیر جرایم در جامعه روند پرشتابی به خود گرفته است و انجام اقداماتی برای پیشگیری در این زمینه را اجتنابناپذیر مینماید نخستین گام در این ارتباط شناخت شرایط موجود است. هدف از این بررسی همانگونه که از عنوان انتخابیاش پیداست علت شناسی جرایم خشونت آمیز در جمعیت زندانیان شهرستان آمل میباشد که بر اساس روش میدانی و توصیفی اکتشافی خواهد بود. علل ارتکاب جرایم خشونت آمیز به شرایطی اطلاق میگردد که فرد در آن رشد و نمو یافته، مشاهده کرده، آموخته و به طور کلی مسیری را پیموده که سرانجام این راه به زندان، تحت عنوان یک مجرم و عناوین مجرمانهای با اوصاف خشونت آمیز ختم شده است. شرایطی از قبیل معضلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و. بر مبنای نظریه برکویتس که معتقد به یادگیری مشاهدهای خشونت و پرخاشگری در دوران کودکی و نوجوانی است و همچنین یادگیری مشاهدهای بندورا طرح مقاله و ساخت آزمون طراحی گردید. جامعهی پژوهشی این بررسی شامل کلیهی مجرمین با اوصاف خشونت آمیز در زندان شهرستان آمنل در سال 1391 میباشد که نمونه گیری تصادفی 80 نفر از آنها انتخاب و آزمون همبستگی در مورد آنها اجرا و پروندهی محکومینی و مددکاری آنها مورد مطالعه قرار گرفت. فرضیهی اصلی پژوهش معناداری میان وجود عوامل فردی و اجتماعی در وقوع جرایم خشونت آمیز را تأیید کرده است. و نیز رابطه معناداری میان کاهش سطح سواد مجرمان و گسترش سطح خشونت در جرایم ارتکابیشان مشاهده شد. به دلیل شرایط خاص اجتماعی و اهمیت دهی والدین به موقعیت دختران بخش اعظم نمونه ها مرد بوده اند. ضریب پایانی پرسشنامهی محقق ساخته و درصد نمرات سؤالات مورد بررسی در میان آزمودنیها بالاتر از سطح میانه (60%) بوده است در پایان نیز چندین پیشنهاد از جمله ایجاد یک ساختار مددکاری گسترده با اهرمهای قدرتمند قانونی – قضایی ارائه گردید.واژههای کلیدی : خشونت، جرایم، علل ارتکاب، نظم اجتماعی ، مجازاتمقدمهچنانچه میزان ابتلاء جوامع بشری به یک موضوع خاص را یکی از معیارهای اهمیت آن موضوع بدانیم به جرأت میتوان ادعا کرد که پرخاشگری و خشونت از جمله مسائل عمده و با اهمیتی است که انسانها از گذشتههای دور تاکنون به صورت گستردهای با آن سرو کار داشته و دارند. نگاهی گذرا به آمار خیره کننده و روز افزون جنایات و درگیریهایی که در جوامع انسانی به وقوع میپیوندد – که بخش عمدهای از آنها ناشی از رفتارهای پرخاشگرانه است- مؤید این ادعا است.به جاست در این جا گفتار یکی از نویسندگان (مونتاگو، 1976) را ذکر نماییم که میگوید: «اغلب معتقدند که پرخاشگری انگیزهای است که باید درباره آن بیشتر بدانیم؛ ما به یکدیگر حمله میکنیم، آسیب میرسانیم، و گاهی هم دیگر را میکشیم، در واقع ما با دشنام دادن یا کوشش در جهت بیآبرو کردن دیگران به صورت کلامی پرخاشگری میکنیم»به موازات پیشرفت صنایع و علوم و متحول شدن زندگی بشری، روابط انسانی نیز نسبت به قبل پیچیدهتر شده است. در این راستا، مشکلات و معضلات روحی و روانی فراوانی در جوامع انسانی به وقوع پیوسته که این امر ضرورت بررسی گسترده و دقیق موضوعات روان شناختی نظیر پرخاشگری را ایجاب نموده است. به طوری که امروزه پرداختن به موضوع پرخاشگری منحصر به کتب روانشناسی نیست بلکه در دیگر حوزههای علمی هم چون روان پزشکی، آسیب شناسی روانی، روان شناسی اجتماعی و حتی جرم شناسی که یکی از شاخههای حقوق کیفری است، از جهات متفاوت مورد بررسی قرار گرفته است.خشونت و پرخاشگری به یکی از مسایل اجتماعی مهم و در خور توجه جوامع تبدیل شده است. افراد و گروههای زیادی به دلایل و بهانههای گوناگون با درگیر شدن در فرآیندهای خشونت آمیز آسیبهای فراوانی را به خود و سایرین وارد می کنند. در بسیاری از درگیریهای خشونت آمیز، لاجرم نیروی انتظامی مداخله می کنند و خشونت و درگیری وارد مرحله متفاوتی میشود.مواردی نیز به دنبال مداخله پلیس و خاتمه درگیریها، پدیده خشونت جمعی در زمانها و مکانهای دیگری و گاه در ابعادی بسیار گستردهتر بروز می کند که نتیجه آن، تخریب اموال عمومی، صدمات جانی و مالی افراد ماجراجو و حتی بیطرف و یا عابران و غیره است. از این رو، شناخت همه جانبه پدیده خشونت، بویژه از ابعاد روان شناسی اجتماعی و جامعه شناختی، به منظور دستیابی به راهکارهای اصولی برای پیشگیری و نیز کنترل آن از دغدغههای اساسی جوامع دموکراتیک است.عوامل متعددی میتوانند در شکل گیری رفتارهای مختلف جوانانم که صورت خشونت به خود میگیرند مؤثر و نقش آفرین باشند. شناخت علمی این عوامل به منظور رسیدن به یک درک جامع از ماهیت این مسأله بسیار مهم است. همچنین، ضروری است عواملی که میتوانند بستری مناسب برای مراقبت و حمایت از جوانان در جهت احتزاز از خشونت فراهم آورند به خوبی شناسایی شوند.تحقیقات زیادی حاکی از آنست که وجود یک عامل ریسک (Risk factor) در یک فرد به تنهایی نمیتواند موجب بروز رفتار ضد اجتماعی و خشونت بار بشود.عوامل متعددی لزوماً باید با هم ادغام شوند تا دریک دوره زمانی مربوط به رشد فرد و تحول به دوره بلوغ و بزرگسالی رفتار وی را شکل ویژهای بخشند. عوامل ریسک به عواملی اطلاق میشوند که شواهد قوی برای ارتباط علمی آنها با یک مسأله یا پدیده خاص عواملی چون : بیکاری و فقدان درآمد کافی برای زندگی، به ویژه برای تأمین امکانات ورزشی، تفریحی و گذران سالم اوقات فراغت برای نوجوانان و جوانان که نیاز مبرم و انکارپذیری برای آن به مانند نیاز گیاه به آب ، دارند. و یا شرایطی چون غربتی بودن، طرد شدگی، اخراج از مدرسه و یا اجبار درترک تحصیل، احساس بی عدالتی، بیقدرتی اجتماعی نبود خانواده حمایتگر و قابل اتکا، احساس محرومیت / ناکامی در برآورده شدن خواستهها و آمال کوچک و بزرگ و عواملی نظیر اینها میتوانند فرد را در مسیر حوادث و شرایط نامطلوب وخطرآفرین قرار دهند. به ویژه اگر الگوهای یادگیری اجتماعی و گروه های نقشآفرین مناسبی در اختیار نباشد، احتمال الگوپذیری و مدل سازی منفی و ناسالم برای جوان فراهمتر میشود و زمینه مناسبی برای رفتارهای نابهنجار و ضداجتماعی فراهم میگردد.عوامل حمایت کننده، از طرف دیگر ، عواملی هستند که بالقوه احتمال درگیر شدن در رفتار خطرآفرین را کم می کنند. این عوامل میتوانند
آخرین نظرات