مفهوم شناسی نظری نگرشهای ناکارآمد
جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :
۲-۳-۲- عناصر نگرش
نگرشها دارای سه بعد شناختی، عاطفی و رفتاری بدین شرح میباشند:
- بخش شناختی آن عبارت از باورها و ارزشها و اطلاعات درباره هدف شناخته شده به وسیله فرد است.
- بخش عاطفی آن شامل احساسها و عواطف درباره هدف، فرد، فکر، رخداد یا شیء است.
- بخش رفتاری آن از نگرش سرچشمه میگیرد و به نیت «رفتار به صورت معین» بر میگردد.
این اجزاء جدای از یکدیگر نیستند. (رضاییان ۱۳۸۹، ۲۰۲)، جِرد هم معتقد است عناصر تشکیلدهنده نگرش از همین سه عنصر میباشد اما با این بیان:
- مولفههای شناختی عبارت است از آگاهی، فهم و دانش نسبت به وجود محصول.
- مولفههای عاطفی عبارت است از ارزیابی، دوست داشتن و ترجیح دادن یک محصول بر محصول دیگر.
- مولفههای رفتاری عبارت است از گرایش، میل، قصد خرید و آزمایش کردن یک محصول (بُهنر و وانِک ۱۳۸۴، ۱۷).
۲-۳-۳- اهمیت شناخت نگرش
در ذیل، به برخى کارکردها و آثار مترتب بر شناخت نگرشها اشاره مىشود:
- امکان پیشبینى رفتار: آگاهى از نگرشها تا حد زیادى فرد را قادر به پیش بینى رفتارها مىسازد. البته روشن است که رفتارها از عوامل متعددى ناشى شده و شرایط و موقعیتهاى گوناگونى در شکل گیرى و تعدد آنها مؤثر است. اما همه این عوامل و شرایط، رفتار را در بسترهایى همساز با نگرشها جهت مىدهند و با مرور زمان و استمرار عمل برخى از تعارضات بدوى نیز، که معمولاً میان این دو واقع مىشود، جاى خود را به سازگارى و التیام مىدهند، اگرچه بعید نیست که در برخى افراد یا گروهها بر اساس بعضى رفتارها و تحت شرایط و اوضاع و احوال خاص فرهنگى ـ اجتماعى، این تعارض میان رفتار و نگرششان به صورت ریشهاى همواره باقى بماند. در حقیقت، امکان پیش بینى درست رفتار بر اساس نگرش، به میزان همسازى میان این دو بستگى دارد. به عنوان مثال، در جایى که میان باورها (عناصر شناختى) و نگرشها (عناصر هیجانى) ناهمسازى وجود داشته باشد، از نگرش نمىتوان به عنوان یک مبناى مطمئن در پیشبینى رفتار استفاده کرد. به اعتقاد برخى، بسیارى از عواملى که پیشبینى رفتار را از روى نگرشها امکانپذیر مىسازند در یک چارچوب نظرى در هم بافته شده اند و پیشبینى تنها با درک آن مجموعه امکانپذیر خواهد بود. قابل ذکر است که نگرشها نیز همچون پاسخهاى مربوط به محرّکهاى رفتارى باید ارضا کننده باشند و به پاسخهایى منجر شوند که به طور مستقیم، در شخص ایجاد خرسندى مىکنند. در هر صورت، اگرچه رابطه میان برخى نگرشها با نظام احتیاجات فرد، گروه یا جامعه دقیقاً مشخص نیست، اما مىتوان ارتباطى هر چند مبهم یا با واسطه میان آنها پیدا کرد. صاحبنظران، مطالعه نگرش را برای درک رفتار اجتماعی، حیاتی میدانند. بخشی از این اهمیت، بر این فرض استوار است که نگرشها تعیینکننده رفتارها هستند و این فرض بهطور ضمنی دلالت بر این امر دارد که با تغییر دادن نگرشهای افراد میتوانیم رفتار آنان را پیشبینی کنیم یا بر رفتار آنان کنترل داشته باشیم. (خواجه سروی و همکاران ۱۳۸۷، ۱۲)، البته باید مدنظر داشته باشیم که برای تغییر رفتار، باید به تغییر نگرش آنها پرداخت. تحقیقات فراتحلیل اخیر نشان می دهند که یک میزان بالای تغییر در نگرش، گاهی منجر به میزان پایینی تغییر در رفتار میشود (اربنت و کاترین[۱] ۲۰۰۹، ۱۵۳).
- شناخت شخصیت افراد: از جمله امورى که در توصیف و تشریح شخصیت فرد دخالت تام دارد نگرشها مىباشند. اهمیت نگرشها، که خود ناشى از به کار بردن نظام ارزشهاى فرد هستند، اگر بیشتر از نظام ارزشهاى مولّد خود نباشد، دست کم، به اندازه آن در شناخت فرد مؤثر است.
- نقش آن در تشخیص پیش داورىها: نگرشها به تدریج، نوعى تجلّى کلى غیر قابل فهمى در روش و سیاق زندگى اجتماعى ایجاد مىکنند و با کمک ارزشها و هنجارهاى گروه خودى، به ارزیابى دیگران مىپردازند. از همین زمان است که بعضى از نگرشهاى پیچیده و مبهم و از نظر منطقى توجیهناپذیر پدیدار مىشوند و منبع تغذیه پیش داورىهاى طبقاتى و گروهى مىگردند (شرفالدین ۱۳۷۷، ۸۶).
- نقش آن در داورىهاى علمى: گولدنر تأثیر پیش فرضهاى ذهنى را (که در معناى کلى، نگرش را نیز شامل مىشوند) در قبول برخى نظریات علمى و ردّ نظریات دیگر این چنین ارزیابى مىکند: «نظریهاى که با پیشفرضهاى ذهنى بررسى کننده نزدیک باشد و جایى در تجربیات شخصى او داشته باشد از نظر روانى، آسانتر پذیرفته مىشود. علت پذیرش آن، این است که چنین فرضیاتى بخشى از فرضیات کلى ذهن بررسىکننده را مىسازند که او مستقیماً و به وضوح، با آنها مواجه نبوده است؛ زیرا در دورنماى ذهن او جاى داشته اند، اما اکنون صریحاً به شکل یک نظریه ارائه مىگردد و یا به علت وجود تشابه ذهنى و یا تأیید و تکمیل فرضیات ذهنى خود شخص، به آسانى مورد پذیرش قرار مىگیرد (گولدنر ۱۳۸۸، ۴۸).
آخرین نظرات