1-2 ضرورت و اهمیت پژوهش
در هر اجتماع دینی ای، دین از طریق تدوین و تنظیم یک نظامنامهی اخلاقی و حقوقی یکی از نیازهای اساسی را که برای تداوم حیات اجتماعی آنان لازم است، تأمین می کند. «این نظام اخلاقی برای تک تک اعضای خود محیطی معنوی فراهم میسازد، به طوری که مردمان از زندهگی کردن با هم در آن نظام اخلاقی لذت ببرند» (دورکیم، 1378: 288). هم چنین، «جامعه از طریق نهاد دین می تواند نقش متعادل کننده ای را برای [برخی از] تمایلات و خواسته های بشری ایفا نماید» (همان: 290). از طرفی، انسان اساسن با خلأ های وجودی ای دست به گریبان است و این خلأها منجر به بروز حالتی از سرگشته گی در جهانی رازآلود و سربرآوردن احساس تهی بوده گی در درون او می شود. در این میان، دین با ارائه ی پاسخهایی – هرچند بعضن مبتنی بر تفکر اسطورهای- تلاش می کند برای یک چنین خلأهایی چاره جویی کند و از این طریق، معنا و هدفی را در پس حیات مؤمنان قرار دهد. تکیهی انسان مؤمن به قدرت بیانتها و خیرخواهی علی الاِطلاقی که برای خدا یا خدایان متصور میشود، موجب آرامش وی گردیده و به واسطه ی این احساس آرامش، فرد در خود احساس قدرت و تحمل بیش تری را در مواجهه با تجربیات تنش زا می کند.
آن چه مبرهن است، نقش انکارناپذیر دین در جهت دهی به حیات فردی و جمعی بسیاری از انسان ها و جوامع در طول تاریخ است؛ نقشی که با شتاب گرفتن تغییرات اجتماعی ـ چه در سطح نهادی و چه در سطح فردی به سرعت در حال دگرگونی است. در این میان، آن چه ضروری می کند انجام مطالعه و کسب شناخت در مورد دین داری مردمان و نقش و جای گاهی است که دین در نزد انسان مدرن دارد. در واقع، با شناسایی سطوح، تنوعات و تحولات دین داری افراد می توان دریافت که روند تغییرات اجتماعی ـ فرهنگی، دین داری آنان را به چه سمت و سویی هدایت کرده است. این تغییرات را بیش از هر کجا در محیط هایی می توان یافت که بیش ترین تأثیر را از وضعیت مدرن می پذیرند و همان طور که پیش تر ذکر شد، به نظر می رسد دانش گاه به عنوان یک نهاد مدرن که گفتمانی عقلانی بر آن حاکم است، بستر مناسبی را برای مطالعه ی تغییر نگرش ها و ارزش ها فراهم می سازد؛ به ویژه این که بسیاری از دانش جویانی که از زمینه ای نسبتن سنتی برخورداراَند، با ورود به دانش گاه و فراگیری علوم و مواجهه با اندیشه های نو و تفکر عقلانی و تربیت انتقادی، این تعامل و / یا کشمکش نیروهای سنتی و مدرن را بیش از هر قشر دیگری تجربه می کنند.
از طرفی، پس از پیروزی انقلاب 57 و استقرار نظام سیاسی جمهوری اسلامی و با توجه به غلبهی ایده ئولوژی مذهبی در آن، هدف این نظام، دینیکردن بسیاری از جنبههای زندهگی مردم بود (با تفسیر خاصی از دین که خود مدنظر داشتند) و توجه به ارزشهای فرامادی را شعار اساسی خویش قرار دادند و در این راه سرمایهگذاریهای زیادی شد. اما با فروکش کردن شور انقلابی و تثبیت نهادهای مختلف و گذار از مشکلات جنگ این شعارها در جامعه و میان جوانان اَشکال دیگری به خود گرفته است. اکنون بعد از بیش از سه دهه چنین به نظر می رسد که نتایج به بار آمده از سیاست گزاری های انجام شده در زمینه ی دین دارسازی مردم، چیزی نیست که به مزاق حاکمیت دینی خوش آید و بسیاری از روحانیون سیاست پیشه بیان می کنند که نتایجی خلاف آنچه برنامه ریزی شده بود به بار آمده است. بهعبارت دیگر، نتایج سیاستهای دین دارسازی و یکسانسازی دینی مردم- بهویژه در مورد جوانان و دانشگاهیان- در سالهای اخیر به بار ننشسته است. تشدید پروژههای دین دارسازی مردم در سالهای اخیر و محدود ساختن برخی فعالیتهای فکری و فرهنگیای که احساس می شد به نحوی از انحا باورهای دینی مردم را تضعیف می کنند را میتوان واکنشی از سوی مسؤولین به این ناکامی دانست. هماکنون بسیاری از مسؤولین در زمینه انتقال ارزشها و موازین دینی اظهار نارضایتی کرده و معتقداَند آنگونه که باید، این ارزشها به جوانان منتقل نشده است. این این دغدغه ها را می توان با ورق زدن برخی از روزنامه ها و مجلات مشاهده کرد. در ادامه برای نشاندادن این نگرانی به مواردی از این دست استناد میشود:
رضا فاطمی در مقاله خود تحت عنوان «تاریخچه و ماهیت سکولاریسم» بیان می کند که یکی از ویژهگیهای عدم پای بندی به دین، روحانیتستیزی است. «آنها با طرح مسائلی چون مدیریت علمی و تجربی در برابر مدیریت فقهی، سعی دارند روحانیت را از دخالت در اداره جامعه باز دارند.» (مقاله «دینگریزی جوانان، بحران یا راهحل» نشریه جامعهی مدنی، برگرفته از نرمافزار نمایه).
مقاله «سکولاریسم بزرگترین آفت انقلاب اسلامی، مهمترین چالش دهه سه وم انقلاب» (نشریهی جوان، سال 1380).
سید محمد خاتمی در یکی از نطقهای کلیدی خود پس از تجمعهای مردم در روز عاشورا در جریان اعتراض به نتایج انتخابات سال 88 اظهار داشت: «. سکولاریسم اما با موازین دینی و فرهنگی ما سازگار نیست. عامل بیگانه میکوشد که سکولاریسم را در جامعه رواج دهد و اما مهمتر از عامل بیگانه، غیردینیشدن جامعهی ماست [و نکته همینجاست] که جامعه به سویی میرود که از حکومت دینی دلخوش نیست. رفرم و اصلاحات از رواج سکولاریسم و افول دین در جامعه و اذهان و رفتار ایرانیان جلوگیری می کند . جمهوریت و اسلامیت که هر دو در خطراند . [بنابراین] باید از بحرانی شدن اوضاع بیش از این جلوگیری کرد» (سخنان سید محمد خاتمی در 29 دی ماه 1388، سایت گویانیوز).
آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی در دیدار جمعی از مسؤولان، اساتید و دانشجویان دانشگاه علوم اسلامی رضوی، به دینستیزی و دینگریزی جوانان اشاره میکند: «باید برای این دینستیزی و دین گریزی که در بعضی جوانان پیدا شده، فکری کرد؛ البته نمی خواهیم بگوییم این مسأله تحت چه عواملی ایجاد شده است . هر کجا نقصی باشد، از جهت این است که ما به اسلام و هدایت های ائمه(ع) عمل نکرده ایم و اگر خوب عمل شود مردم و جوانان به دین و قرآن روی می آورند» (روزنامه دنیای اقتصاد، چهارشنبه 11 مرداد 1391).
«در عصر کنونی یکی از مشکلات بزرگ جامعهی اسلامی، دینگریزی نسل جوان است. این موضوع، ذهن و توجه بسیاری از مبلغان و داعیان مسلمان را به خود معطوف نموده است، که به جرأت میتوان گفت، این پدیدهی ناخواندهی عصر حاضر، نسل جوان ما را بهطور جدی تهدید میکند» (دست رسی در: http://www.fa.ommatonline.com/article/194).
حجتالاسلام تقدیری؛ مسؤول حوزهی علمیهی عبدالعظیم در گفتوگو با پایگاه بین المللی همکاریهای خبری شیعه (شفقنا) اظهار داشت: «.عوامل دینگریزی مختلف است و هر زمان بخشی از آن غلبه پیدا میکند و زمینهی رشد دینگریزی را فراهم میسازد . تبیین و ترویج نادرست و ناسازگار نشاندادن دین با نیازهای فطری و طبیعی بشر از عواملی است که امروزه باعث دینگریزی برخی جوانان ایرانی شده است» (دسترسی در: http://www.shafaqna.com/persian/dialogue/item/30524).
سخنان بالا، عمق دغدغه ی حاکمیت دینی را در مواجهه با تغییرات به وجود آمده در سپهر دینی جامعه به مثابه ی یک آسیب اجتماعی نشان می دهد و می تواند گواهی باشد بر سربرآوردن تحولات دینی به ویژه در میان جوانان. اما دغدغه ی پژوهش حاضر، مطالعه ی این تغییرات صرفن به مثابه ی یک پدیده ی اجتماعی است و نه یک آسیب اجتماعی. با انجام پژوهش هایی از این دست و در ابعاد وسیع تر، میتوان پی برد که این دغدغهها و نگرانیها تا چه میزان واقعی است و آیا موضوع عدم پای بندی و دین گریزی مطرح است یا ظهور صورتهای دیگری از پای بندی دینی که با صورتهای سنتی متفاوت است و یا هردو. چنانچه بحث دینگریزی و عدم پای بندی دینی مطرح باشد، نتایچ این پژوهش می تواند گوشه ای از لایه های پنهان دینگریزی جوانان ایرانی و عدم پای بندی دینی آنان را آشکار ساخته و به شناخت این پدیده کمک کند. عواملی که شاید از چشم بسیاری از سیاست گزاران و متولیان نهادهای دینی و حکومتی پنهان مانده باشد. چه آنکه واکاوی علل تحول در پای بندی دینی و شنیدن دلایل این تحول از زبان نوگرونده گان می تواند ما را در شناخت ابعاد مختلف این پدیده یاری کرده و همچنین برخی از گرایشهای تحلیلی نادرست و سوگیرانه در زمینه پای بندی دینی، دین گریزی و دینستیزی جوانان که ناشی از نگاه ارزشی و ایدهئولوژیک بدین مسأله است را به چالش کشد.
بیش تر پژوهش های تجربی ای که در فضای ادبیاتی جامعهشناسی دین صورت گرفته اند عمدتن مربوط به سنجش دینداری و سنجش «میزان» پای بندی دینی دانشجویان است (نگاه کنید به فصل دوم همین أثر)؛ اگر چه در لابه لای پارهای از این پژوهشها به نقش عوامل زمینهای در میزان پای بندی دینی مردمان نیز پرداخته شده است اما تا جایی که نگارنده مطلع است، تا کنون پژوهش مستقلی که بهصورت کیفی به توصیف و تبیین تحول در پای بندی دینی دانشجویان بپردازد، صورت نگرفته و لذا نتایج حاصل از این پژوهش می تواند منجر به افزایش شناخت ما نسبت به افت و خیز های دین داری جوانان و آگاهی از سیر تحولات جاری در زمینه ی پای بندی دینی دانشجویان شود.
1-3 پرسشهای پژوهش
آخرین نظرات