دیدگاه طبقهبندی مفهومی
بر اساس نظر دیوی (۱۹۹۴)، EC ممکن است نتیجهٔ شکلگیری تداعیها نبوده بلکه نتیجه یادگیری مفهومی باشد. به خصوص ممکن است تغییری در علاقه به CS اتفاق افتد زیرا جفتسازی CS و US آن ویژگیهای CS را که مشترک به US بوده برجسته میکند. در نتیجه، CS به احتمال بیشتری به عنوان محرک دوست داشتنی (یا دوست نداشتنی) طبقه بندی میشود. به عنوان مثال، یک صورت خنثی را تصور کنیدکه ویژگیهای چشمان قهوهای، صورت کشیده، لبهای پر و موهای بلند دارد. حال تصور کنید که این صورت خنثی به طور مکرر با یک US دوست داشتنی ارائه شده که ویژگیهایی چون چشمان آبی، صورت گرد، لبهای پر و موهای بلند دارد. بر اساس دیدگاه جفتسازی CS-US برجستگی ویژگیهای مشترک CS با US (یعنی لبهای پر و موهای بلند) را افزایش خواهد داد. به این علت، ممکن است جفتسازی، ارزیابی از صورت را به میزانی تغییر داده که به عنوان محرکی دوست داشتنی طبقهبندی شود. الگوی دیوی (۱۹۹۴) پیشبینی کرده است که EC اساساً وابسته به وقوع همزمان تعداد معینی از CS و US ها (به جای وقوع تصادفی آنها) است که در نتیجه برخی از ویژگیهای برجسته CS تغییر مییابند. با افزایش اهمیت ویژگیهای معینی از CS، تغییرات حاصل شده در اهمیت (و بنابراین علاقه به این جنبهها) حتی زمان ارائه CS یا US در زمان دیگری نیز ادامه دارند؛ بنابراین، EC مقاوم به خاموشی بوده و در نهایت تاثیرات آن باید محدود به مواردی شود که در آن CS و US ویژگیهای مشترکی دارند؛ بنابراین تاثیرات EC زمانی که CS و US به کیفیتهای متفاوتی متعلق بوده مورد انتظار نیست (یا حداقل احتمال آن کمتر است) (هافمن و همکاران، ۲۰۱۰).
۲-۱-۵-۵-۶- دیدگاه گزارهای
دیدگاه گزارهای، این احتمال را در نظر گرفته است که همه شکلهای یادگیری تداعیگرایانه شامل EC، وابسته به شکل هدفمند و ارزیابی حقیقی از گزارهها در مورد روابط CS-US هستند (دی هائر، ۲۰۰۷). گزارهها میتوانند به عنوان بیاناتی در مورد رویداددهای جهان تعریف شده که تا حدی متفاوت با آن چیزی است که اعتقاد بر درست بودن آن است. دیدگاه گزارهای در مورد EC، بیان میکند که علاقه به CS تنها بعد از اینکه آزمودنیها گزارهای آگاهانه که CS با یک US دارای بار هیجانی جفت شده (یا به طور همزمان اتفاق افتاده است) را شکل داده، تغییر خواهد کرد، با وجود اینکه این الگو همیشه توضیح نمیدهد چگونه دانش گزارهای منجر به تغییر در علایق شده؛ فرض شده است که شکلگیری گزاره درباره روابط CS-US گام میانجی ضروری است. یک روش احتمالی برای روی دادن آن، اینست که آزمودنیها از دانش گزارهای روابط CS-US برای تعیین میزان علاقه به CS استفاده کنند. به عنوان نمونه این واقعیت که CS با US جفت شده توجیهی برای عدم علاقه به CS است (دی هائر و همکاران، ۲۰۰۵). به این دلیل که فرض شده است شکلگیری گزاره در مرتبه بالاتری از فرایند ذهنی بوده، دیدگاه گزارهای پیشبینی کننده وابستگی ECبه آگاهی از رابطه CS-US (و تمام متغیرهایی که شکلگیری آگاهی از رابطه را ارتقا داده یا مانع آن شده و به عقب میرانند) است. علاوه بر این، EC با متغیرهای مربوط به توان شکلدهی گزارهها (به عنوان مثال، منابع پردازش کافی) میانجیگری میشود؛ بنابراین این دیدگاه EC را در غیاب آگاهی رابطه فرض نکرده است و علاوه بر این، نسبتاً در مورد نقش رابطه در مقایسه با همزمانی محرکها سکوت اختیار کرده است. از طرف دیگر ممکن است که EC با گزارههایی در مورد رابطه بین CS و US میانجیگری شود، زیرا رابطه بیشتر این عقیده که ارائه CS و US مرتبط بوده را قویتر میکند. از طرف دیگر، گزارههایی که تحت EC وجود داشته نیز به این واقعیت که CS و US همزمان اتفاق افتاده محدود شدهاند (هافمن و همکاران، ۲۰۱۰).
آخرین نظرات