تعلیم وتربیت فرایندی کمکی در رشد و تکامل انسان است ،وتعلیم وتربیتی از نظر دین مبین اسلام ،مورد قبول است که پویا ،مبتنی برتحقیق،تفکر ،تعقل و استدلال باشد ،که انسان بر خواسته از آن،چشم و گوش بسته وپذیرای هر چیز نخواهد بود . بلکه انسانی است صا حب خرد که دارای استقلال عقل وفکر است وقدرت تجزیه وتحلیل مسائل را دارا می باشد، (مطهری،۱۳۷۰ ،ص ۲۷۱).
انسان برای رشد و اعتلای خود وساختن آینده ای بهتر،ناگزیربه استفاده ازتجربه های دیگران بخصوص درقالب کتاب وکتابت است وکشورهای مختلف برای بیان برنامه درسی ازکتاب درسی استفاده میکنند ودرموردخط مشی کلی رهنمودهایی می دهند،( مرکزتحقیقات آموزشی،۱۳۷۲،ص ۳ ).
ازجمله دغدغه های اصلی نظام آموزشی در هر جامعه ای تدوین برنامه های درسی وکتابهای درسی مطلوب برای تحقق اهداف آموزشی است،که برنامه درسی د رپی آنست که شرایط ،موقعیّت ووسایل مورد احتیاج رادر حیطه تعلیم وتربیت برای فراگیران با شرایط فعلی ونیازهای مشخص آنان فراهم سازد وزمینه تربیت و رشد همه جانبۀ آنان مهیا گردد. به عبارتی طرح برنامه درسی دریک نگاه متفاوت،هستۀ مرکزی تربیت راشکل می دهد ومؤثرترین وسیله جهت هدایت رشد همه جانبه افراد وتغییردرنگرشها ورفتارهاست،(سلیما نپور،۱۳۸۴ ،ص ۴۷).
درکشورمانیزبرنامه های تحصیلی درقالب کتاب درسی دراختیارمعلمان قرارمی گیرد ودراغلب اوقات معلمان برنامه درسی را همان کتاب درسی می دانند، (شعاری نژاد،۱۳۶۷،ص ۶۰۴).
نقشی که کتابهای درسی در برنامه درسی ایفا می کنندبسیار حائزاهمیّت می باشد،چراکه کتابهای درسی به عنوان وسیله ای درجهت رسیدن به اهداف آموزشی به کاربرده می شود،بنابراین کتابها باید به گونه ای طرح ریزی شده باشد که بتواند تمام نیازهای آموزشی روبه شکوفایی وتفکرخلاق یادگیرنده سوق دهند،پس محتوای آنها باید برای فراگیرنده قابل فهم ودرک وحس پژوهشی اورا فعال کندوبه هدف مورد نظردر برنامه درسی برسد. کتابهای درسی دارای محتوایی به شکل مکتوب می با شند پس محتوا نقش اساسی در کتابهای درسی دارد .
محتوا،”مجموعه مفاهیم،مهارتهاوگرایشهایی که ازسوی برنامه ریزان انتخاب وسازماندهی میشود.درعین حال محتوا آثارحاصل ازفعالیت های یاد دهی یادگیری رانیزدربرمی گیرد”(ملکی،۱۳۸۳،ص ۵۰).
برای رسیدن به اهداف کلی آموزش نیازبه تحلیل محتوا درکتاب درسی داریم،ازعینیت بخشیدن ،کمی کردن،وسنجش پذیری پیام هاازطریق نمادهای مشخص است.تحلیل محتوا،غالبأ به منظور شناسایی ،تحلیل،ضبط محتوای منابع چاپی وغیرچاپی مورداستفاده قرارمیگیرد.
دراین روش،میتوان مجموعه ای ازاسنادیامتون رااستخراج ،شمارش وطبقه بندی کرد،
(معروفی،یوسف زاده،۱۳۸۸،ص۱۵).
محتوای برنامه ی درسی همان موضوعات درسی است که ازآن به عنوان وسیله ای برای رسیدن به اهداف استفاده میشود،(اوبری،۱۹۹۱،ص ۳۰۳( .
یکی ازاصول کلی آموزش شرکت فعال یادگیرنده درامریادگیری است،به نحوی که بتواندبا محتوای کتابهای درسی خود درگیرشودوواکنشی فعال در فرایند یادگیری باشد.محتوای فعال،هرگاه محتوای برنامه درسی به گونه ای ارائه گردد که یاد گیرنده رابا محتوای داده شده درگیرسازد،یعنی اولاًسعی کند یادگیرنده راواداربه استفاده ازتجربیات قبلی خود نماید وثانیاً اورابه تجزیه وتحلیل مطالب ارائه وادارکند .زمانی که نتیجه برعکس داشته باشد یادگیرنده نتواندهیچ گونه ارتباط معنایی ویا فکری وتحلیل محتوای بامتن ،تصاویر،وپرسشها درخود ایجاد کنددر اینجا نوع فعالیت به نوع محتوای غیرفعال بوده است،(موسی پور،۱۳۸۲،ص۱۲۷).
ویلیام رومی برای سازماندهی برنامه درسی فراینده زیر را مطرح مینماید :
«مشاهدات وحقایق —-مفاهیم،تعمیم هاواصول—-طرحهای مفهومی » Romey;1968;p12
اوطرح مفهومی را این گونه تعریف می کند:«یک طرح مفهومی در«تئوری وعمل» ،به عنوان یک «ایده بزرگ»یا سیستمی از حقایق ،اصول ومفاهیمی که می تواند دریک توالی عمیق یادگیری از ساده به پیچیده سازماندهی شوند.نحوه سازماندهی محتوا،با روش های آموزشی مرتبط است .سازماندهی وارائه محتوایی که رومی پیشنهاد میکند ،شیوه هاوراهبردهای فعال آموزش را می طلبد.او آموزش بخصوص آموزش علوم را جریانی اکتشافی در نظر می گیرد ،وپیوسته تأکید مینماید که نحوه آموزش باید فعال باشد.به نظر او اولین کار معلم ،جلب توجه و انگیزش دانش آموزان است.
بالدوین ویلیامز درکتاب «یادگیری فعال » ،یادگیری فعال را این گونه تعریف می کنند :«یادگیری فعال عبارتست از یادگیری اثربخشی که یادگیرنده به صورت فعالی درجریان درگیر است وامریادگیری تحت کنترل خود اوست ».
بیان مسأله:
تعلیم و تربیت محور همه ی فعالیت ها ی کشور است در صورت ناوطلوب بودن آثار نظام تربیتی ، همه ی بخشهای نظام آسیب می بینند برای جلوگیری از این آسیب باید برنامه داشت . گفتنی است که برنامه ریزی با شناسایی نقاط آسیب زا امکان فرصت مقابله با آنها را به وجود می آورد.
در آموزش و پرورش برنامه ریزی های گوناگون وجود دارد که هرکدام برای هدفهای خاصی انجام می گیرد هر یک از این انواع که زمینه ی مخصوص و مشخص دارد از یکدیگر تمیز داده شوند تصمیمات دقیق تری اتخاذ می شوند. از این برنامه ریزی ها برنامه ریزی درسی می باشد که این نوع برنامه ریزی با یادگیری ارتباط نزدیک تری دارد و به طراحی عناصر و عوامل مختلف آن مربوط می شود فرایند یادگیری تابع عوامل گوناگون است که هر یک در جریان و چگونگی یادگیری تاثیر دارند : استعدادها و تواناییهای و وسایل آموزشی این عوامل باید به صورت مجموعه ی به هم پیوسته عمل کنند وهر عامل جزئی از کل محسوب شود. (ملکی ، ۱۳۸۶ ص ۲۱،۲۰)
برنامه درسی به عنوان مجموعه ای از تجارب یادگیری به گونه ای که دانش آموزان مهارتهای عمومی و دانش لازم در زمینه های مختلف را کسب کنند، و برای دستیابی برنامه درسی احتیاج به کتابهای درسی داریم وسیله ای برای تحقیق هدفهای برنامه درسی است و به دانش سازمان یافته و اندوخته شده اصطلاحات واقعیات ، حقایق ، قوانین اصول روش ها ومفاهیم ، تعمیمها ، پدیده ها و مسائل مربوط به یک موضوع علمی ، محتوا گفته می شود (همان منبع ص ۸۶)
محتوای برنامه درسی عبارت از موضوع درسی است که از آن به عنوان وسیله ای و جهت رسیدن به اهداف برنامه درسی استفاده می شود(obevg.1991T,p303).
جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :
پایان نامه بررسی تحلیل محتوای کتب علوم تجربی دوره ابتدایی به روش ویلیام رومی
به عبارت دیگر اصطلاح محتوای برنامه درسی به حقایق ، عقاید، اصول و مسائل ویژه بر می گردد که در یک منبع از اطلاعات ( یعنی کتاب درسی ) ملحوظ می باشد. به عبارت ساده تر محتوای برنامه درسی چیزی است که دانش آموز در صدد آموختن و یادگرفتن آن بر می آید.(connellyan clan dinin 1991 p 330)
استاد برل برلسن تحلیل محتوا را چنین تعریف کرده است : ((یک روش پژوهش برای توصیف عینی ، منظم وکمی محتوای ظاهری ارتباطات است)).(یار محمدیان۱۳۸۶ ،ص۱۴۹).
تدوین وتأ لیف کتابهای درسی باید به شیوه ای تنظیم وسازماندهی شودکه فراترازانتقال دانش ومعلومات به ذهن شاگرد،آنهارادرجریان یادگیری فعال کند.
تحلیل محتوای کتاب علوم تجربی دوره ی ابتدایی از نظر میزان توجه به تحقیق گرایی و پرورش مهارت های لازم برای پژوهش است ، یکی از نیازهای مبرم هر نظام آموزشی بازنگری و به روز آمد محتوای کتابهای درسی است . بازنگری ، اصلاح و تجدید نظر اصولی و علمی در برنامه و محتوای کتابهای درسی ، مستلزم توجه به نقش های جدید یادگیرنده در فرایند یادگیری است . ( فصل نامه مطالعا ت برنامه ، سال ۱۳۸۷ ، ص ۱۳۳ ، پژوهشگری صداقت تحقیقی به عنوان ارزشیابی شیوه ارائه محتوای کتاب های علوم تجربی پایه اول و دوم ابتدایی با بهره گرفتن از روش ویلیام رومی در سال تحصیلی ۱۳۷۵-۱۳۷۴ انجام داده است که نتایج پژوهش بدین شرح است که پرسشهای علوم تجربی پایه اول و دوم ابتدایی و تصاویر کتاب سال اول ابتدایی به صورت غیر فعالی ارائه شده اند و تصاویر علوم تجربی سال دوم و متن کتاب تجربی سال دوم نیز به صورت فعال ارائه شده است. پژوهش گردیگری فتحی واجارگاه با عنوان ارزشیابی شیوه ارائه محتوای کتب علوم تجربی دوره ابتدایی پایه های دوم تا پنجم سال تحصیلی ۱۳۷۲-۱۳۷۱ با بهره گرفتن از روش ویلیام رومی انجام داده است و نتایج حاصله نشان می دهد متن کتب علوم تجربی و تصاویر و نمودار این کتب دارای ضرایب مطلوبی نبوده و به صورت غیر فعال ارائه شده اند. پرسش ها و تکالیف آخر فصل از لحاظ ارائه فعال در وضع بهتری بوده،پژوهش دیگر که در مورد تحلیل محتوای کتاب هدیه های آسمان و کتاب کار پایه دوم دبستان چاپ سال ۱۳۸۱ در مقایسه با تعلیمات دینی چاپ سال ۱۳۸۰ می باشد که تحلیل محتوای آنها با روش تجزیه وتحلیل ویلیام رومی پرداخته اند . در این تجزیه و تحلیل محتوای متن پرسشها و تصاویر کتابها از طریق میزان ضریب درگیری دانش آموزان به کتابها پرداخته شده است آنچه از تحلیل محتوای کتاب دینی ( چاپ ۱۳۸۰) و کتاب هدیه های آسمانی و کتاب کار (چاپ۱۳۸۱) پایه دوم ابتدایی بدست آمده ، حاکی از این است که ضریب درگیری دانش آموزان با متن و تصاویر در کتاب تعلیمات دینی و کتاب هدیه آسمانی و کتاب کار پایین است و منجر به درگیری دانش آموزان و تصاویر نمی شود اما ضریب درگیری را در پرسشها بیانگر این امر است که کتاب قبلی در این زمینه ضعیف است . به طور کلی ضریب درگیری دانش آموزان با محتوای کتاب تعلیمات دینی ۴۱/۰ وبا کتاب هدیه آسمان و کتاب کار ۲/۱ است. نتیجه اینکه کتاب جدید موجب درگیری بیشتر دانش آموزان با محتوا شده و کتاب قبلی ضریب درگیری پایینی داشته است.(ایمانی،مظفر،۱۳۸۳).
تحقیق حاضر نیز که با بهره گرفتن از روش تجزیه و تحلیل محتوا صورت پذیرفته است تاثیر محتوا را بر میزان فعالیت یادگیرینده در فرایند یادگیرنده اندازه گیری نماید . به عبارت دیگر پژوهشگر به بررسی میزان به کارگیری روش فعال در ارائه تحلیل محتوا ی کتاب های درسی علوم تجربی اول تا پنجم مقطع ابتدایی با روش ویلیام رومی می پردازد. ودر پایا ن این مسئله مورد سوال است که آیاافراد متخصص و برنامه ریز توانسته اندموارد تغییر از لحاظ محتوایی و متن و تصاویر و سئوالات به طور کلی روش فعال را توانسته اند پیاده کنند یا نه ؟ آیا فراگیران در امر پژوهشی و کاوش و تحقیق به صورت فعال بوده و یا به صورت تحمیلی یا غیر فعال هنوز می باشد ومورد تحلیل قرار می دهد.
اهمیت و ضرورت مساله:
محتوای برنامه درسی به لحاظ نقشی که در تحقق اهداف برنامه بازی می کند از اهمیت خاصی برخوردار است کتاب درسی در کشور ما در واقع سمبل محتوای کتبی برنامه درسی می باشد و نقش محوری و مهمی را در جریان آموزشی کودکان دبستانی ایفا می نمایند و در کشور ایران به دلیل کمبود منابع اطلاع رسانی دیگر برای کودکان و وجود مقدار زیاد دانش آموزان در مقطع ابتدایی این اهمیت بیشتر می شود.
کتاب درسی عمده ترین منبع یادگیری دانش آموزان است و در صورتیکه محتوای کتاب های درسی معمولی ارتباط مستقیم با اهداف برنامه درسی نداشته باشد تحقیق آنها نیز غیر ممکن خواهد بود برای رسیدن به اهداف آموزش علوم تجربی دوره ابتدایی که شامل قدرت تجزیه وتحلیل آشنایی با روش علمی حل مسائل ،رشد قوه تفکر، و… میباشد نیازمند محتوای غنی تر وارائه آن به شکل فعالی هستیم،(صفوی،۱۳۶۵،ص۲۴).
الف ) شیوه ارائه غیر فعال
هرگاه اطلاعات و معلومات جدید به شکل مشخص و کاملا آماده در اختیار یادگیرنده قرار گیرد و دانش آموز به حفظ کردن آنها قناعت خواهد کرد . زیرا موقعیتی برای فعالیت و تجربه کردن او فراهم نیامده است ، مطالب کاملا به صورت سطحی در ذهن یادگیرنده جا خواهد گرفت . در چنین شرایطی نه تنها آموخته های فرد او را در تفکر کردن کمک نمی کند ، بلکه حتی فرد امکان استفاده صحیح از آنها را نیز نخواهد داشت ، زیرا آموخته های جدید در صورتی می تواند به خوبی در آینده مورد استفاده فرد واقع شود که دارای « ساخت[۱] » باشند و این ساخت زمانی حاصل می شود که فرد در جریان یادگیری ، فعالانه دخالت داشته باشند . به طور کلی در شیوه غیر فعال بیشترین تاکید بر حافظه پروری است و نهایتا به خمودگی فکر منجر خواهد شد و یادگیرنده نقش فعال در جریان یادگیری ندارد(طالعی فرد۱۳۸۳،ص۶۳).
ب ) شیوه ارائه فعال
در شیوه ی ارائه فعال محتوا به صورتی عرضه می شود که فراگیر را وادار به تفکر ، اندیشیدن و تحلیل نماید. به عبارت دیگر در این شیوه یادگیرنده کاملا با محتوای ارائه شده درگیر است یعنی اولا سعی می کند یادگیرنده را وادار به استفاده از تجربیات قبلی خود نماید و ثانیا او را به تجزیه و تحلیل مطالب ارائه شده وادار کند ، در او قدرت تفکر و تعلق را پرورش خواهد داد زیرا یادگیرنده را به معنای دقیق کلمه وادار به تجربه کردن نموده و او را به فعالیت واداشته است(همان منبع،ص۶۴).
به طور کلی شیوه ارائه ی فعال مطالب به فعالیت های اکتشافی ، پژوهشی و خلاق دانش آموز اهمیت داده می شود لذا در این شیوه به درگیری دانش آموز با محتوای کتاب و تفکر و فعالیت او می انجامد و از این طریق می توان یادگیری دانش آموزان را توسعه داد .
طراحی برنامه های درسی فعال از دیدگاه صاحب نظران
ژان ژاک روسو[۲] ( ۱۷۷۸ ـ ۱۷۱۲ ) میلادی
روسو استفاده از روش های فعال را در آموزش مورد تاکید قرار می دهد و بیشتر نظراتش در کتاب « امیل » آمده است ، وی در این کتاب ، اصول و روش های تربیت را که باید در تربیت امیل به کار رود ، مطرح ساخته است و این نقطه عطفی در تاریخ تحولات نگرشی به روش های تدریس و شیوه های ارائه فعال محتوا به دانش آموزان است .
در بخشی از کتاب خود به فعال بودن امیل در جریان آموزش اشاره می کند و می گوید : نباید غیر از دنیای واقعی و غیر از حوادث معلمی داشته باشیم ، از این رو نخستین کار مربی باید شناختن کودک و قوانین طبیعی رشد وی باشد . و از سوی دیگر کاری کنید که شاگرد شما در تحولات طبیعت دقت کند ، تا از این طریق کنجکاویش برانگیخته شود اما برای تحریک حس کنجکاوی او هرگز در ارضای آن عجله نکنید ، مسائل را در دسترس او قرار دهید ولی بگذارید خودش آن را حل کند ، نباید چیزی را به گفته ما قبول کند بلکه باید خودش آن را دریابد نباید علوم را بیاموزد ، بلکه باید آن را کشف کند ، اگر در مخیله ی او نفوذ کلام را جایگزین عقل سازید دیگر تعقل نخواهد کرد و بعدها هر روز تابع عقیده تازه ای خواهد شد ، ( روسو،صفاری ۱۳۸۰،ص۱۸۸).
بدین ترتیب دانش آموزی که همیشه تحت یک آموزش اجباری قرار دارد تا دستوری نگیرد ، کاری انجام نمی دهد ، وقتی گرسنه است جرات خوردن ندارد وقتی شاد است جرات نمی کند بخندد و وقتی غمگین است جرات گریه کردن ندارد ، لذا وقتی به جای او به همه چیز فکر می کنید انتظار دارید خودش به چه فکر کند شما که مراقب تمام اعمال و کردارش هستید . دیگر چه احتیاجی دارید خودش مواظب چیزی باشد و از این رو چنین کودکی هرگز احتیاج نخواهد داشت در مورد چیزی قضاوت کند اگر بعدها در زندگی با مسئله مشکل دار مواجه گردد به کلی گیج و درمانده خواهد شد ( آرمند ۱۳۷۲ ، ص ۱۳ ) .
بی شک به رغم همه اینها باید او را کمی راهنمایی کرد ، ولی خیلی کم و بدون اینکه متوجه شود .
کاربرد نظریات روسو در طراحی برنامه های درسی فعال
۱ ـ تعلیم و تربیت طبق نظر روسوتا ۱۳ سالگی باید جنبه سلبی داشته باشد و اجازه دهید تا طبیعت نقش آزاد خود را ایفا کند.او صحنه ها و تجربیات مناسبی را در زمینه شرایط صحیح رفتار شاگرد و آمادگی او برای زندگی فراهم می سازد در نتیجه در دوره کودکی ، بچه یاد می گیرد که چگونه حواس خود را از طریق تماس با محیط رشد دهد . و اولین مفاهیم پیچیده تر در حیات انسانی و خصوصیات اخلاق را باید از طریق سوق دادن کودک به موقعیت هایی که چنین تجربیاتی به طور طبیعی در آنها ظاهر می شوند ، به وجود اورد ( اولیچ،شریعتمداری ۱۳۷۵ ، ص ۱۳۶ ) .
۲ ـ بعد از سال یازدهم زندگی ، نوع حسی تعلیم و تربیت راه را برای نوع عقلانی تر هموار می سازد و عناصر جغرافیا ، ستاره شناسی و علوم به او ارائه می شود ( همان منبع،ص ۱۲۲ ) .
بنابراین لازم است آن چیزهایی را که قرار است به او بیاموزیم انتخاب شود . نباید هرچه هست به او تعلیم داد ، بلکه فقط آنچه را که مفید است به او آموخت . کلیه ی حقایقی را که فهم آن احتیاج به عقل کامل و فکر پخته دارد ، بگذارید برای بعد ، زیرا نادانی هیچ وقت آسیب نمی رساند ، فقط خطاست که سبب بدبختی می شود ( روسو،صفاری ۱۳۸۰ ، ص ۱۸۷ ) .
لذا باید نخست به تعلیم محسوسات پرداخت که در بدو امر بیشتر در خور توجه است زیرا علوم نظری به هیچ وجه برای کودکان مناسب نیست و معارف نظری بعد از دوره ی جوانی سودمند هستند ( شاتو،شکوهی ۱۳۷۲ ، ص ۲۰۶ ) .
بدین ترتیب پر کردن ذهن خردسالان از مطالبی که با فکر آنها متناسب نیست باعث می شود که آنها مانند طوطی آنچه را که آموخته اند تکرار کنند و این امر موجب کسالت می شود و نمی تواند در سازندگی انها مفید واقع می شود .
۳ ـ پرورش حواس از راه تجربه و وقت در طبیعت را برای کودکان پیشنهاد می کند و توصیه می کند اگر دانش آموز از شما سوال کرد ، طوری پاسخ دهید که کنجکاوی او تحریک شود و بگذارید خودش مسائل را کشف کند و او بر این باور است :
« اجازه دهید طفل خود حقایق را کشف کند ، زیرا اگر منبع اطلاعات را در ذهن وی جانشین استدلال کنید دیگر استدلال نخواهد کرد » ( همان منبع ۱۹۶ ) .
او اهمیت فعال بودن کودک در حل مسائل و برخورد با آنها را مورد تاکید قرار داده است و از سوی دیگر پیوسته یادآور می شود که آنچه مهم است برداشتن قدم های نخستین است و فرض آن است که به کودک روش کسب علم را وقتی بدان نیاز دارد یاد بدهد او را به جایی برساند که ارزش علم را به درستی درک کند و آنچه در علم حائز اهمیت است روش آن است(همان منبع،ص۱۹۶).
۴ ـ تفکر و ابتکار ، استقلال فکری ، خلاقیت و اتکا به نفس از طریق پرورش و احترام به شخصیت کودک به وجود می آید و او می گوید :
« عشق و احترام به کودک و شخصیت در حال رشد او ، تربیت او دور از تاثیر محیط شهرنشینی که او را به فساد می کشاند ، موجب بیدار شدن استعدادهای ذاتی و تقویت نیروی ابداع و ابتکار او می گردد » ( فرجاد ۱۳۷۳ ، ص ۴۹ ) .
۲ ـ جان دیویی[۳] ( ۱۹۵۲ ـ ۱۸۵۹ ) میلادی
فلسفه جان دیویی بر اساس پراگماتیسم بنا شده است طبق نظر او انسان از راه تجربه به شناخت عالم دست می یابد .تاثیر فلسفه او در تعلیم و تربیت ، تحولات عمیقی در محتوای کتابهای درسی روش های تدریس و آموزش و کلا در برنامه درسی به وجود آورده است .
به نظر دیویی اولین ملاک تشخیص یک هدف و تربیتی معتبر آن است که زاینده فعالیت های فعلی و جاری باشد یک چنین رابطه ای نزدیکی متضمن چند فایده است از یک طرف ؛ اگر کودک یاد بگیرد که در عالم تصور نتایج احتمالی آنچه را که انجام می دهد ، یا به فکر انجام دادن آن است پیش بینی کند ، تا اندازه ای در انتخاب و کنترل جریان حوادث آینده مختار خواهد بود .از طرف دیگر وقتی راهی را انتخاب نمود وسیله ای خواهد داشت تا معلوم کند آیا شرایط موجود در محیط ، تحقق طرح عملی او را تسهیل خواهد کرد یا بالعکس در راه آن سدی ایجاد خواهد نمود . بالاخره،انتخاب هدف معین نظم و ترتیبی را که باید برای یادگیری رعایت کند به او خواهد آموخت( شاتو،شکوهی۱۳۷۲ ،ص ۳۰۳ ).
بدین ترتیب برنامه درسی مناسب برای تحقق هدفهایی که دیویی در نظر داشته ، ضرورتا یک برنامه تجربه است چنین برنامه ای باتبع شامل دو جنبه تجربه یعنی عمل و احساس نتایج ان خواهد بود و اولین نشانه یک برنامه خوب و نخستین دلیل اینکه متوجه هدفی معتبر می باشد این است که با مقاصد تجربیات شخصی کودک رابطه مستقیم داشته باشد.نشانه دوم این است که کودک با عمل کردن روی این برنامه در عین حال که بر حسن تاثیر اقدامات خود می افزاید نسبت به تجربه اش دیده روشن تری کسب نماید به عبارت دیگر ، معلم دانش آموز ، و والدین برنامه را بر اساس کارآمدی ان ارزشیابی می کنند و هر تجربه به تربیتی جدید ، فرصت تازه ای برای ارزشیابی مجدد مواد آموختنی با توجه به هدفهای معینی که در آن موقعیت خاص مورد نظر است می باشد .دیویی در این رابطه می گوید :
« کودک موجودی است فعال و کنش گر که در محیط خود دخالت می کند و با آن وارد عمل متقابل می شود و او از طریق فعالیت خویش می آموزد و ذهن خود را از طریق رفتاری که در آن مشارکت می ورزد می سازد » ( کانل،افشار ۱۳۶۸ ، ص۷۰) .
بدین ترتیب بهترین روش آموزش ، به کار بردن روش حل مسئله یا پژوهش می باشد . همان روشی که پژوهشگر برای رسیدن به پاسخ یک مساله در پیش می گیرد پس از رو به رو شدن با یک سوال مبهم ، سوال تحقیق خود را مشخص می کند و سپس به جمع آوری اطلاعات برای ساخت فرضیه می پردازد پس از فرضیه سازی آن را اجرا کرده تا از صحت و سقم آنها اطمینان حاصل نماید و بعد از آن به نتیجه گیری و تعمیم آن می پردازد(همان منبع،ص۷۰).
دیویی بر این باور است :« پژوهش فرآیند بررسی دقیق و فعال می باشد و این فرآیند منجر به دستیابی به نتایجی فراتر از آنچه که آن عقیده یا اطلاع به دست می دهد می شود » ( Massials , 991 , p24) .
روش مساله در دو مرحله اول خود عملا این نتیجه را تامین می کند زیرا با یکی از فعالیت های جاری کودک شروع می شود و کودک نسبت بدان علاقه مند می شود . چون فرضی بر این است که خود خواهان ادامه این فعالیت می باشد و هر حادثه ای که تحقق بعدی هدف او را به خطر اندازد سبب خواهد شد که وی کوشش های جدی برای غلبه بر موانعی که در پیش است از خود نشان دهد و این نشانه ی علاقمندی کودک به ادامه فعالیت می باشد و از طرف دیگر کودک در این روش شدیدا احساس مسئولیت شخصی می نماید . بدین ترتیب از روش حل مسئله در آموزش علوم نباید غفلت کرد ، زیرا این رویکرد دانش آموزان را با پژوهش های معتبر علمی درگیر می سازد و باعث رشد خلاقیت دانش آموزان می شود و یادگیری را برای او معنی دارتر و جذاب تر می کند(طالعی فرد ۱۳۸۳،ص۶۶).
به طور کلی رهنمودهای اساسی این رویکرد در زمینه ی برنامه ریزی درسی به خصوص ارائه فعال محتوا به شرح ذیل می باشد :
۱ ـ یادگیری بر اساس عمل : بنابراین محتوا باید به گونه ای طرح ریزی شود که دانش آموزان را با مسائل درگیر کند و آنها را به فعالیت وادار نماید به گونه ای که خود مطالب را کشف کنند و به پاسخ برسند(همان منبع،ص۶۷).
۲ ـ ارائه محتوا با تاکید بر روش « حل مسئله » این روش راه حلی برای مشکل دیرین یاددهی ـ یادگیری که فراهم آوردن انگیزه برای تحصیلی باشد را فراهم می کند و از طرف دیگر کودک در آن شدیدا احساس مسئولیت شخصی می نماید و آنها را به فعالیت وادار می کند(همان منبع،ص۶۷).
۳ ـ ارائه پرسشها و فعالیتهای خلاق : محتوای درسی باید به گونه ای باشد که روح ابتکار و ابداع را در فرد ایجاد کند(همان منبع،ص۶۷).
۴ ـ تمرکز بر مفاهیم و ایده های کلی : محتوا باید شامل اصول و مفاهیم مورد نیاز برای حل مسئله باشد ولی به هر حال نتیجه گیری و فهم اصول کلی به عهده فرد است(همان منبع،ص۶۷).
به اعتقاد او دانش که از طریق اکتشاف به دست می آید با دوام تر از دانشی است که از طریق دیگر حاصل می شود و به سادگی در سایر موقعیت های یادگیری قابل استفاده است از این رو فرآیند اکتشاف در زمره روش های فعال طبقه بندی می شود(همان منبع،ص۳۷).
« اکتشاف ، متضمن فرآیندی درونی است و شامل جذب داده های دریافت شده در چارچوب سیستم ادراکی فرد و سازماندهی دوباره فکراو است »( کدیور ۱۳۷۰ ،ص ۳۷ ) .
چنین طرز تفکری در یادگیری به اصول « تعادل جویی[۲] » « جذب یا درونی شدن[۳] » و « انطباق[۴] » پیاژه مربوط است به اعتقاد پیاژه تمایل ذاتی در کودک وجود دارد که به شناخت خود از جهان به تعادل دست یابد . احساس تعادل زمانی به دست می آید که کودک تجربه جدید خود را با طرح های موجود در ذهن ارتباط و انطباق دهد و یا با تغییر در طرح های ذهنی موجود ، ان را جذب کند . بدین ترتیب یادگیری اکتشافی به وسیله خود دانش آموز صورت می گیرد که یادگیرنده به ساختار موضوع دست می یابد یعنی یادگیرنده ابتلا با مسئله برخورد می کند و در نتیجه دچار نوعی ابهام اولیه می شود این ابهام زمانی خلا فکری در فرد به وجود می آورد و اشتیاق به پر کردن خلاء او را به تلاش برای یافتن جواب وادار می کند و دستیابی به طرح و اصول اساسی موضوع باعث می شود که یادگیرنده بتواند آنچه را که یاد گرفته است به طور موثرتری در موارد جدید به کار گیرد(همان منبع،ص۳۸).
در این قسمت بحث این سوال مطرح می شود که کودک در خلال تجربیات یادگیری و کشف شخصی چه بهره ای می برد ؟در پاسخ می توان بیان کرد ، که این بهره به صورت توانایی روز افزون ذهنی ، پاداش های روانی ، تکنیک های سودمند یادگیری و شیوه های به خاطر سپردن اشاره کرد . کودک برای پروراندن توانایی های ذهنی ، باید به جستجو و بررسی نظام ها و روابط برقرار شده میان پدیده ها و رویدادهای محیط زندگی خود بپردازد و طی کردن این راه تشویق شود برای این منظور او باید این انتظار را داشته باشد که چیزی برای کشف وجود دارد و هنگامی که چنین انتظاری در او پدید آمد ، برانگیخته می شود و در این شرایط باید طرح یا راه و روش هر ابزاری برای جستجو و تحقیق اختراع کند(طالعی فرد۱۳۸۳،ص۶۸).
بدین ترتیب تاکید بر اکتشاف در یادگیری ، این اثر را برگیرنده دارد که او را به صورت فردی سازنده در آورد . طوری او را به سازمان دادن به آنچه که در بردارد و با آن مواجه می شود وا می دارد که نه فقط در جریان جستجوی نظام ها و روابط قرار می گیرد بلکه به آسانی ، آنها را برای معلومات سازی و دسترسی به دانش جدید به کار می گیرد(همان منبع،ص۶۹).
در یادگیری اکتشافی ، به هنگام جستجو برای یافتن راه حل مسائل به انگیزش یا پاداش بیرونی نیاز نیست زیرا انگیزه این جستجو حقیقت یبی است یادگیرنده خود را در ساختن اندیشه های خویش شریک می داند و آنچه را که به دست آمده ، حاصل تلاش های خود به حساب می آورد و برایش کاملا معنی دار است . در نتیجه یادگیری را لذت بخش و الهام دهنده می کند . این لذت بیشتر در اثر رسیدن به بینش و حل مساله در یادگیرنده ، جان می گیرد . هنگامی که فرد با مساله مورد نظر برخورد می کند آن را درک و می فهمد به نوعی به انگیزش درونی می رسد که ناشی از احساس کفایت و شایستگی است و به عنوان تقویت کننده و فعالیت های آینده او عمل خواهد کرد.یکی دیگر از مهم ترین مفاهیم موجود در یادگیری اکتشافی « ساختار موضوع » است منظور از ساختار این است که یادگیرنده اصول اساسی موضوع را دریافت کند . با مشخص شدن اصول اساسی یادگیرنده خواهد توانست مطالب ظاهرا بی ارتباط جدید را با یکدیگر و با اطلاعات قبلی خود پیوند دهد . به عبارت دیگر تکیه بر اصول اساسی ، موضوع را قابل فهم می کند و در نتیجه موضوع برای یادگیرنده معنی دار شده جای خود را در ذهن پیدا می کند(همان منبع،ص۶۹).
نهایتا اصول اساسی ، کلیدی برای یادآوری مطالب خواهد شد و انتقال آن به مطالب بعدی آسان می شود .
به طور کلی رهنمودها و فواید این رویکرد در زمینه برنامه درسی به خصوص ارائه فعال محتوا به شرح ذیل می باشد .
۱ ـ محتوای کتاب ها باید موفقیت های جالب و برانگیزاننده را برای یادگیری به وجود آورد و یاد گیرنده از میان آنها فعالیت هایی را که برای او ارزش دارد انتخاب کند در صورتی که تکالیف و موضوعات به یادگیرنده تحمیل شود برای دانش آموزان رغبتی حاصل نمی شود و نتیجه نهایی آن خبر کوری ذهن ، خستگی و کسالت برای یادگیرنده ثمر دیگری نخواهد داشت(همان منبع،ص۶۹).
۲ ـ تکالیف و موضوعات یادگیری به درک اصول اساسی موضوع منتهی می شود.بنابراین فرد به صورت فعال در ساختن آن شرکت دارد به این معنی که وقتی اصول اساسی دریافت شد ، معنی پیدا می کند و با سوابق ذهنی یادگیرنده پیوند می یابد و ساختارهای ذهنی پیشرفته تر و کامل تر و مناسب تری را به وجود می آورد و فرد می تواند از این طریق مسائل آینده خود را در پرتو آن حل کند(همان منبع،ص۷۰ ).
۳ ـ اطلاعات و موضوعات یادگیری به نحوی باشد که برای فراگیرنده ، قابل درک و جذب باشد . در نتیجه ساخت کلی مساله را در ذهن یادگیرنده تحکیم می بخشد و به او امکان حرکت به سوی اطلاعات تازه را می دهد از این رو ساخت یا سازمانی کلی محتوا روشن می گردد و امر یادگیری با سهولت بیشتری درک شده و فرد « نقشه مفهومی[۵] » را در ذهن خود ترسیم خواهد کرد(همان منبع،ص۷۰).
جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :
پایان نامه بررسی تحلیل محتوای کتب علوم تجربی دوره ابتدایی به روش ویلیام رومی
۴ ـ محتوا و روش در هم تنیده می شود بدین ترتیب برای ارائه فعال باید محتوا و روش با هم مرتبط باشند یعنی به درک فوری و مستقیم ناگهانی توجه دارند به عبارت دیگر وقتی احساس خلاء فکری در فرد به وجود آمد اشتیاق به پر کردن خلاء او را به تلاش برای یافتن جواب وامی دارد در این صورت فرد پس از حل مساله به طور شهودی اقدام به تحلیل مسئله و کشف و روابط میان عناصر آن می کند(همان منبع،ص۷۰).
۵ ـ تکالیف ، پرسشها و فعالیت های کتاب به گونه ای طرح ریزی شده باشد که دانش آموزان فنون کشف حل مساله و روش تحقیق را فرا بگیرند یعنی چگونه مساله ای را مطرح کند و از اطلاعاتی که در مورد ان وجود دارد فراتر رود ، چگونه روش را به کار گیردعملی باشد و حتی اندیشه و راهش مسیری استثنایی داشته باشد(همان منبع،ص۷۰).
۶ ـ محتوا به گونه ای تهیه و تدوین شده باشد که اولا فرد در ارتباط با مسئله یا موضوع درسی حداقل اطلاعات لازم را دارا باشد و ثانیا باید متناسب با سطوح رشد دانش آموزان باشد تا فهم اطلاعات برایشان امکان پذیر باشد(همان منبع،ص۷۰).
دیدگاه ویلیام رومی وارتباط آن با یادگیری فعال:
تکنیک کمی تحلیل محتوای کتاب درسی است و از دو نوع مقوله ارائه فعال و غیر فعال برای تحلیل متن تصاویر ، فعالیت ها و پرسشها تشکیل شده است و با بهره گرفتن از این مقوله های می توان شیوه تالیف فعال یا غیر فعال کتاب را مشخص نمود.
رابرتس(۲۰۰۱) تاریخچه تحلیل محتوا را به دو دوره سنتی و نوین تقسیم کرده و مهمترین شواهد هر دوره تاریخی را به شرح زیر بیان کرده است.
الف-تحلیل محتوای سنتی:
تحلیل محتوای سنتی :
«تحلیل اطلاعات نظامی در اوایل دهه ۱۹۳۰».«تحلیل تبلیغات کمونیستی و مکالمات نظامی».«ترسیم ماتریس فراوانی حوادث در سخنان و نوشته های خاص».
ب- تحلیل محتوا در دوره ی جدید.
«تحلیل به عنوان یک روش تحقیق در علوم اجتماعی».«تحلیل گرایشات و سیاستهای رسانه ای».
«تحلیل سوالات باز پاسخ».«تحلیل اسناد و متون دیداری ».«تحلیل معانی و مضامین پنهان».(معروفی، یوسف زاده ،ص۱۵،۱۴)
ویلیام رومی متخصص آموزش علوم روش ارائه محتوا را در کتاب « تکنیک های پژوهشی برای آموزش علوم[۶] » بدین گونه بیان می کند :
« شیوه آموزش علوم را فرآیندی پژوهشی و اکتشافی در نظر می گیرد از این رو پیوسته بر آن تاکید دارد که نحوه ی آموزش علوم باید به صورت فعال و تحقیقی باشد (ROmy1968.p:12)
بدین ترتیب مشاهدات واقعیات در پایین ترین سطح قرار می گیرند و یادگیرنده پس از یادگیری آن به یک دسته اصول و مفاهیم دست می یابد و سرانجام می تواند طرح های مفهومی را در ذهن خود مجسم نماید و منظور از طرح مفهومی به عنوان یک « ایده بزرگ » یا سیستمی از حقایق ، اصول و مفاهیمی که می تواند در یک توالی عمیق یادگیری از ساده به پیچیده سازماندهی شود تعریف شده است.از این رو ویلیام رومی طبق طرح مفهومی محتوای فعال و غیر فعال را تعریف می نماید . هرگاه محتوا در پایین ترین سطح توالی ارائه شده قرار داشته باشد یعنی محتوایی که حقایق که حقایق را ارائه می دهد و سپس نتایج یا اصول کلی را بلافاصله مطرح می سازد و چنین محتوایی غیر فعال محسوب می شود و بالعکس هرگاه محتوا دانش آموزان را به فعالیت وادار نماید که اصول کلی خود را کشف کند چنین محتوای فعال حساب می شود .لذا روش رومی ، شیوه ها و راهبردهای فعال آموزشی را طلب می کند . وی آموزش به خصوص آموزش علوم را جریانی اکتشافی در نظر می گیرد و اعتقاد دارد که دانش آموز باید در جریان آموزش فعال باشد و خود به کشف مطالب بپردازد و در این صورت است که علاقه و انگیزه دانش آموز تحریک می شود این عقاید را در افکار دیویی ، برونر و پیاژه و سایر اندیشمندان روش فعال دیده می شود که قبلا در مورد آن کاملا توضیح داده شد . به عنوان مثال دیویی بر این باور است که در فرآیند حل مساله با روش عملی ابتدا مسئله بیان می شود و سپس فرد به جمع آوری اطلاعات و یافتن راه حل های مناسب می پردازد سپس راه حل ها را آزمایش کرده و یک راه حل مناسب را انتخاب می کند و در نهایت به اصول نتایج می رسد و به نظر رومی شخص در جریان یادگیری باید مراحل زیر را طی نماید : مساله را طرح و بیان نماید ، برای حل مسئله طرحی را در نظر بگیرد به جمع آوری اطلاعات بپردازد و سرانجام پس از آزمایش و حل مسئله به تعمیم آن بپردازد ( همان منبع ، ص ۲۰ ) .
از این رو با مقایسه دو روش مشاهده می شود مراحل روش دیویی با روش رومی همخوانی دارند با توجه به بحث مطرح شده ، نکته مهمی که در روش مساله و یا پژوهش علمی مورد توجه می باشد آن است که ارائه محتوا به صورت مساله است تا یادگیرنده نسبت به آن حساس شده و سپس به حل آن برانگیخته شود . یعنی محتوا به شکلی باشد که فرد را نسبت به یادگیری برانگیزد. در این رابطه رومی بیان می کند :
« محتوا باید به شکلی ارائه شود که دانش آموز را نسبت به یادگیری برانگیزد و سبب فعالیت او در امر یادگیری گردد » ( همان منبع ، ص ۱۴ )
رومی محتوایی را فعال می داند که ویژگی های ذیل را داشته باشد :
در پنجم ربیع الاول ۱۲۶۸ هجری شمسی ناصرالدین شاه شخصا دارالفنون را افتتاح کرد.
رشته های تحصیلی آن دوره عبارت بودند از : نظام ، مهندسی ، طب ، داروسازی ، اما کتاب درسی به نام علوم در آن زمان وجود نداشت ولی موضوع بعضی از کتابهای فوق عبارت بود از : علوم طبیعی ، مکانیک و . . . ( الماسی ۱۳۷۴ ، ص ۴۳۴ ) .
با این حال دانش آموزان با موضوع های علوم آشنا می شدند اما متاسفانه با اینکه هم آزمایشگاه و وسایل آزمایشگاهی تا حدودی موجود بود ولی تدریس علوم با اجرای آزمایش توام نشد و بیشتر به حفظیات طوطی وار توجه داشتند .
ـ سال ۱۲۸۹ هجری شمسی
در سال ۱۲۸۹ هجری شمسی قدیمی ترین کتاب علوم که به عنوان کتاب درسی برای تدریس در سال اول ابتدایی تحت عنوان « علم الاشیا جدید » توسط میرزا سید علیخان معلم مدرسه علوم سیاسی تالیف گردید . این کتاب دارای متنی ساده و روان می باشد و مبانی مانند بدن انسان ، روزها و ماه ها و فصول ، نباتات ، حفظ الصحه ، فلزات و آب و هوا را شامل می شد(همان منبع،ص۴۳۴).
۳ ـ سال ۱۲۹۰ هجری شمسی
در سال ۱۲۹۰ کتاب فیزیک توسط شخصی به نام میرزا سید علی خان بن میرزا سید احمد خان نصرالاطباء معلم مدرسه علوم سیاسی ترجمه شده که از طرف وزارت معارف برای تدریس در کلاسهای پنجم و ششم مدارس مناسب تشخیص داده شد(همان منبع،ص۴۳۴).
۴ ـ سال ۱۳۰۷ هجری شمسی
در سال ۱۳۰۷ هجری شمسی به دستور وزیر فرهنگ وقت آقای قراگوزلو ملقب به اعتماد الدوله برای نخستین بار چاپ و تالیف کتابهای ابتدایی در انحصار دولت قرار گرفت ( مجیدی ۱۳۶۴ ص ۷۶ ) .
۵ ـ سال ۱۳۰۸ هجری شمسی
در سال ۱۳۰۸ هجری شمسی وزارت معارف اولین سری کتابهای ابتدایی را منتشر کرد ، دو جلد کتاب تحت عنوان « علم الاشیا » برای سالهای پنجم و ششم دبستان به وسیله آقا سید محمد بیرجندی مدیر مدرسه تدین تالیف گردید . که هدف از آن آشنا نمودن کودکان با پدیده های بود که هر روز در محیط اطراف خود مشاهده می کردند ( ویکتور،نوقابی ودیگران ۱۳۷۴ ، ص ۱۴ ) .
۶ ـ سال ۱۳۱۲ هجری شمسی
در سال ۱۳۱۲ هجری شمسی دکتر ارانی دست به انتشار یک سلسله کتاب تحت عنوان « سلسله علوم دقیقه » زده است که دارای پنج کتاب اصلی به شرح ذیل بوده است :
۱ ـ فیزیک ۲ ـ شیمی ۳ ـ بیولوژی ۴ ـ پسیکولوژی ۵ ـ اصول مادی دیالکتیک ،این کتابها گرچه برای کلاس خاصی نوشته نشده است ولی بخش هایی از کتاب اول تا چهارم توسط مدرسین در دوره متوسط تدریس شده است ( احمدی ۱۳۶۸ ، ص ۸۷) .
۷ ـ سال ۱۳۱۷ هجری شمسی
در سال ۱۳۱۷ هجری شمسی برنامه های آموزش علوم در کشور ما به تصویب شورای عالی فرهنگ رسید و تصریح می کند که آموزش علوم همواره باید در مدارس ایران جنبه تجربی داشته باشد و تمام قوانین فقط باید به وسیله تجربه در آزمایشگاه به دست آید و بیان قضایای نظری و استدلال به کلی ممنوع است ( دهکردی ، ۱۳۷۴، ص ۳۸۳ ) .
ولی متاسفانه محتوای کتاب های علوم در این سالها به ارائه مباحث دشوار علمی و شرح و تفضیل آنها می پرداخت و بدترین محتوا در این دوران انتشار می یافت و هر مولف به میل خود مطالب کتاب های درسی را کم و زیاد می کرد و یا محتوای کتابها را تغییر می داد و روش های آموزشی نیز به نقل و بیان مباحث نظری محدود می شد . اولیای امور دریافتند که وضع کتابهای درسی بیش از پیش بدتر شده است ( مجیدی ۱۳۶۴ ، ص ۷۶ ) .
۸ ـ سال ۱۳۳۵ هجری شمسی
در سال ۱۳۳۵ هجری شمسی شورای عالی وزارت فرهنگ بر اساس تصویب نامه ای تصمیم گرفت در امر تالیف و چاپ کتابهای درسی نظمی ایجاد کند ( همان منبع ص ۷۷ ) .
۹ ـ سال ۱۳۳۷ هجری شمسی
در سال ۱۳۳۷ هجری شمسی کتابهای چهار پایه ابتدایی به هزینه سازمان برنامه و بودجه و با مباشرت و وسیله موسسه انتشارات فرانکین چاپ می شد و به رایگان در اختیار دانش آموزان قرار می گرفت ( همان منبع ص ۷۶ ).
جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :
پایان نامه بررسی تحلیل محتوای کتب علوم تجربی دوره ابتدایی به روش ویلیام رومی
کتاب های علوم تجربی از این پس تا اندازه ای با توجه به اصول یادگیری و توانایی های ذهنی فراگیران تهیه شد .
۱۰ـ سال ۱۳۴۲ هجری شمسی
در سال ۱۳۴۲ هجری شمسی درس علوم تجربی به پایه های اول ، دوم ، سوم ، و چهارم ابتدایی راه یافت به عبارتی آموزش علوم از سال ۴۲ به بعد از پایه اول ارائه شده است(طالعی فرد۱۳۸۳،ص ۳۴).
۱۱ ـ سال ۱۳۴۵ هجری شمسی
در سال ۱۳۴۵ هجری شمسی نظام آموزش و پرورش کشور تغییر کرد در نظام پیش بینی شده بعد از پایان یافتن دوره پنج ساله ابتدایی ، دوره جدیدی تحت عنوان ، دوره راهنمایی تحصیلی به مدت ۳ سال در نظر گرفته شد بنابراین یک سال از دوره ابتدایی کاسته شد و کتابهای علوم تجربی ابتدایی با بهره گرفتن از تصاویر و آزمایشگاههای مختلف در حد قدرت درک یادگیرندگان تهیه گردید(همان منبع،ص ۳۴).
ساختار جدید کتابهای علوم از این تاریخ تا سال ۱۳۷۰ بدون تغییر باقی ماند به طوری که جزتغییرات صوری و ظاهری تغییرات اساسی در محتوای کتابها داده نشد .
۱۲ ـ سال ۱۳۷۰ هجری شمسی
جمهوری اسلامی ایران برای اولین بار در سال ۱۳۷۰ با شرکت در پروژه TIMSS به عضویت انجمن بین المللی ارزشیابی پیشرفت تحصیلی درآمد . کشور ایران همواره با ۴۶ کشور دیگر فعالیتهای مربوط به طراحی و اجرای پروژه را دنبال کرده مسئولیت های عمده هر کشور که تحت سرپرستی هماهنگ کننده ملی پروژه به اجرا درآمده عبارتند از : تحلیل و محتوای کتابهای درسی علوم ، کدگذاری محتوا و . . . ( کیامنش ۱۳۷۷ ، ص ۱۰ ) .
از این رو برای تغییر و تحول محتوای کتابهای علوم ، گامهای اساسی برداشته شد .
۱۳ ـ سال ۱۳۷۳ هجری شمسی تاکنون
در سال ۱۳۷۳ هجری شمسی کتاب علوم اول ابتدایی به نحوی کاملا اساسی و طبق برنامه های جدید تالیف گردید . زیرا در راستای بازسازی همه جانبه اقتصادی ، اجتماعی ، علمی و فرهنگی لزوم توجه به هدایت نسل آینده به سوی علوم و تکنولوژی روز ضرورت یافت ، کتابهای تجربی دوره ابتدایی به شکل فعال تدوین شدند و از طرف دیگر گزارش های ارائه شده ، نشان می داد که محتوای کتابهای دوره ابتدایی منسوخ و کهنه شده اند و تاکید این کتابها بر انتقال حقایق و یافته های علمی گذشته به دانش آموزان داشته است (طالعی فرد۱۳۸۳،ص ۳۵).
از این سال به بعد کتابهای درسی علوم دوره ابتدایی به تدریج مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند و در تالیف و تدوین آنها تحولات اساسی صورت گرفت .
اهمیت و نقش آموزش علوم در دوره ابتدایی در ایران و جهان
یکی از اهداف مهم آموزش علوم در دوره ابتدایی در جمهوری اسلامی ایران ، پرورش استعدادهای کودکان و کمک به رشد خلاقیت آنهاست و با توجه به اینکه ایرانیان از برترین استعدادها در سطح جهان هستند . متاسفانه به لحاظ نبودآموزش صحیح به خصوص عدم اجرای آزمایش به وسیله دانش آموز ، فقدان برنامه های مناسب ، استعدادهای دانش آموزان شکوفات و یا در مسیر شکوفا شدن پژمرده اند و از طرف دیگر هم ملاحظه می شود که دانش آموزان ابتدایی پرسش گرند ، آنها مجذوب محیط اطراف ، حیوانات ، صخره ها ، گیاهان ، بدنشان ، آسمان و ماورا آن و انواع پدیده هایی که ممکن است برای آنها سحرآمیز بنماید می شوند و بسیاری از دانشمندان همین احساس مجذوبیت کودکانه را نسبت به پدیده های علمی دارند(همان منبع،ص۳۵).
از این رو ملل مترقی و توسعه یافته جهت برنامه های آموزش علوم در کشور خود از هیچ کوششی دریغ نکرده اند مسئولین آنها دست به دست هم دادند تا انسانهایی اندیشمند ، فکور ، آگاه به مسائل علمی و . .. تربیت نمایند . با این همه باز هم قانع نیستند و به دنبال آن هستند که برنامه های خود را پربارتر سازند ، زیرا بحران جهانی تعلیم و تربیت در اواخر نیمه قرن بیستم و به بن بست رسیدن بسیاری از نظام های آموزشی و پرورشی جهانی در پاسخ گویی به نیازهای واقعی به نیازهای واقعی زندگی فردی و اجتماعی فراگیران و فاصله تهدید کننده که بین عملکرد این نظام های آموزشی و رشد شتابنده علم و تکنولوژی به وجود آمده زنگ خطری را برای آنها به صدا در آورد. آنان به این نتیجه رسیده اند که ملتهایی که با تکان های عظیم انقلاب صنعتی از خواب عمیق قرون وسطایی خود بیدار نشده اند ؛ امروز جهان سوم نام گرفته اند ، لذا اگر کشور ما این بار هم نفهمد در جهان چه می گذرد و باز هم در این راه غفلت وزرد در آینده نه چندان دور از متن جهان رانده خواهد شد(همان منبع،ص۳۶).
بنابراین باید از راه کسب علم و دانش حرکت کند باید با علم و تکنولوژی این راه طولانی را بپیماید در نتیجه این آموزش علوم است که دانش آموزان ما را با قوانین علمی آشنا می کند که به نظام کائنات پی ببرند و آنها یاد می گیرند که انسانهای کنجکاو ، خلاق ، فن آور ، منتقد و منطقی بار بیایند زیرا در فراگیری علوم همواره باید به سوالهای اساسی چرا ، چه و چگونه پاسخ دهند و این پاسخها باید پشتوانه علمی و عملی داشته باشد یعنی با حرف بلکه با اجرای آزمایش و تجربه جواب سوال ها را بدهند . از این رو مسئولیت معلمان که می خواهند علوم را تدریس کنند بسیار سنگین و مهم است . چون باید روح تشنه کودکان را که به عنوان امانت الهی در اختیار آنهاست با آموزش های کاربردی سیراب کنند و آنان را به گونه ای بار بیاورند که بتوانند روی پای خود بایستند ، علمی بیندیشند عملی فکر کنند و خود به نتیجه برسند(همان منبع،ص۳۶).
آخرین نظرات