به ادامه فعالیت کردند . در طی یک بررسی در مجله آمار ایران در سال ۱۳۷۱ ، در ایران ۶۵۴ ، ۷۲۴ ، ۱۶ دستگاه تلویزیون و ۰۰۰ ، ۸۰۰ ، ۱۰ دستگاه ویدئو در مقابل ۲۶۶ سالن سینما و ۷۵۰ هزار سینما رو وجود داشت . سینمای ایران تحت کنترل و سیاست های وزارت ارشاد از نظر کمی و کیفی بین سالهای ۱۳۶۴ تا ۱۳۷۱ ، ۴۵۰ فیلم تولید کرد . با این اقدامات تعداد سینما روها افزایش پیدا کرد و در روند اجتماعی و بالا رفتن آگاهی و درک مردم ، سینما برای چند سال حالت منسجمی به خود گرفت . مردمی که تمامی هستی خود را در جنگ گذاشته بودند و با قهرمان آرمانگرا همذات پنداری می کردند . بعد از اتمام جنگ گروهی به ارزشها وفادار ماندند و دسته ای دیگر نگاه هشان را عوض کردند .
سه گرایش فیلم سازی در ایران بعد از انقلاب خود نمایی می کند :
الف ) سینمایی آرمانگرا در طیفی وسیع به فرد گرایی خود ادامه داد ولی به دنبال راه خاصی بود که قبلا به آنها اشاره شد از جمله عشق مادی ( مثل فیلم های خاکستر سبز ، از کرخه تا راین و . ) این سینما قهرمان آرمانگرا را در عصر سازندگی دنبال می کند و این گرایش نتیجه طبیعی خواسته مخاطبی است که به دنبال آرمانهای خود با کمی انعطاف در پرداخت فرضی حرکت می کند .
ب ) سینمای نئو رئالیستی آرمان خواه : این سینما به نقد جامعه می پردازد ، ( مثل فیلم های عروسی خوبان ، آبادانیها ، نرگس و . ) آنها قهرمانان خود را از مهاجرین جنگ تحمیلی و حاشیه نشینان و فقرا و حتی از میان زنان فریب خورده انتخاب می کنند ، قهرمان این فیلم ها در جامعه تنهاست و جامعه پس از جنگ ، جامعه ای است که قهرمان باید به تنهایی گلیم خود را از آب بیرون بکشد .
پ ) سینمای تفریحی و الهام گرفته از سینمای تجاری غرب : این سینما که پس از رواج ویدئو و گرایش جوانان به الگوهای غربی رواج یافت ، نتیجه رکود اقتصادی سینمای ایران است ، موفقیت فیلمهای چون عروس و افعی دلیلی بر این مدعی است .
ورود سینمای ایران به مرحله پیروزی انقلاب پس از سالها بلا تکلیفی و سردر گمی این سینما را با نوعی ستاره ستیزی و مبارزه با قهرمان پروری روبه رو ساخت و دست اندرکاران سینما در مبارزه جدی با هر نوع ابتذال با ستاره سازی به عنوان یکی از راه های فیلم فارسی به مخالفت پرداختند ، این مبارزه تاثیر پیچده ای در مقوله بازیگر نقش اول فیلم ها گذاشت ، با اشاره به جذابیت رایج در سینمای بعد از انقلاب به تحلیل و چگونگی تیپ های موجود در فیلم ها می پردازیم .
۱ ) تیپ جوان رزمنده :این تیپ قهرمانی است شکست ناپذیر و آرمانی و عاشق شهادت در راه اعنقاد و آرمانش . و از رویارویی با هیچ دشمنی ترس ندارد . این تیپ بعضا حالتی اسطوره ای دارد . فرهنگ مذهبیش جبهه و عرصه تجلی آن شهادت است و غالبا به طبقات پایین جامعه تعلق دارد . ( مثل فیلم های دیده بان ، مهاجر ، دیار عاشقان و )
۲ ) تیپ جوان عاشق پیشه :
این جوان خوش پوش و پولدلر ، عاشقی است که برای رسیدن به معشوق از هر مانعی می گذرد ، این جوان اول فیلم با انقلاب اختلاف ماهوی دارد ، عشقش از تمایلات جسمانی است و در این راه مخالفتهایی می بیند . ( مثل فیلم های عروس ، دو روی سکه و . ) .
۳ ) تیپ مامور فداکار و مبارز : معمولا این افراد جزء نیروی انتظامی هستند و در درگیری با قاچاقچیان یا به شهادت می رسند یا پیروز می شوند . سیاست های دولتی نیز اجازه رشد به این نوع تیپ سازی را در فیلم ها داد . ( مثل فیلم های سناتور ، پرچمدار ، تعقیب سایه ها و.).
۴ ) جوان اول کمیک و ساده دل :
این تیپ در تمام تاریخ سینمای ایران به هستی خود ادامه داده است ، این جوان با خوش قلبی به همه کمک می کند و همیشه از توطئه ها با پشتوانه خوش قلبی و شانس به سر منزل مقصود می رسد . ( مثل فیلم های جیب برها به بهشت نمی روند و . ) .
۵ ) تیپ روستایی مبارز :
این تیپ در مراحل اولیه سینمای پس از انقلاب بسیار رایج بود و با مشخصه هایی از قبیل قدرت فراوان و استقامت در برابر سختی ها تیپی مبارز بر علیه خان ها و اشرار داشت . این تیپ کمی با واقعیت فاصله داشت ولی تیپی موفق بود. ( مثل فیلم های سمندر ، شیر سنگی ، ملخ زدگان و.).
نتیجه گیری :سینمای ایران از ابتدا سینمای وارداتی و تقلیدی و با گرایش سرگرم کنندگی بود و نحوه ورود سینما به ایران تمام صفات ازپیش گفته را در آن تشدید کرد . سینما نه از درون رشد بالنده داشت و نه براساس بینش علمی یا فلسفی بنا شده بود . سینمای ایران در چنین فضایی پا گرفت و از همان ابتدا راهش را مشخص کرد ، آنچه در این جا اهمیت پیدا می کند خط تفکر در ایران است که همیشه چون کاتالیزور نقش بازی کرده است ، عصر ورود سینما به ایران ملغمه ای از درگیریهای سنت گرا و تجدد طلب است و خط میانی که از عهد امیرکبیر تا سید جمال در آن حرکت داشتند در جستجوی جای پایی در هر خط برای آشتی دادن در آن بودند . سنت گرایی با تفکر و تحریم سینما به نوعی به رشد و گسترش آن دامن زد و پس از هجوم موفق تجددطلبان به روی خود خم و در خود بزرگ شد .
۲ ) معدنی ، سعید (۱۳۸۶ ) بررسی تاثیر تحولات اجتماعی بر ساختارروایی سینمای جنگ ایران ( ۱۳۰۸ تا ۱۳۶۰ ) پایان نامه دکتری ، دانشگاه آزاداسلامی – واحد تهران علوم تحقیقات.
در بررسی تحولات سینمای ایران پس از انقلاب نیاز به باز نگری دوباره احساس می شود . کشور ایران در یک منطقه حساس جغرافیایی قرار دارد که محل و معبر ورود و خروج بسیاری از کشورهای مهاجم و طبعا فرهنگ آن ملل بوده است . به همین دلیل ایران یکی از کشورهایی است که در آن تنوع قومی بسیاری دیده می شود و ویژگی جغرافیایی ، جمعیتی ، اقتصادی و سیاسی خود را دارا می باشد . تحولات سینمای ایران بعد از انقلاب را می توانیم در سه دوره تقسیم و مورد بررسی قرار دهیم :
۱ ) دوره اوّل : انقلاب و جنگ ( ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۷ ).
جنگ ایران و عراق از بطن انقلاب اسلامی به وجود آمد . صدام حسین تصورمی کرد که به دلیل وقوع انقلاب و از هم پاشیده شدن ارتش ، شورش های قومی و اختلافات درون حکومتی ، زمان حمله و تصرف به ایران است . در این دوره ، اقتصاد ایران به دلیل آرمانهای انقلاب ، که در پی برابری و عدالت بود ساختار دولتی به خود گرفت . بانک ها ، موسسات و کارخانجات بزرگ ملی ، دولتی شدند و بسیاری از اموال پهلوی به بنیاد مستضعفان رسید و در کل ایران یک نظام اقتصادی متمرکز بوجود آمد . از لحاظ فرهنگی جامعه تحت تاثیر تبلیغات و آموزه های دینی وایدئولوژیک بود . ساده زیستی ترویج و ثروت و پول تقبیح می شد . حکومت به شدت در پی یک شکل سازی جامعه در فرم و ظاهر بود و شهادت یک ارزش تلقی می شد.در بعد جمعیتی ، ایران در این دوره با یک رشد فزاینده ۵/۳ درصدی مواجه شد.( رفیع پور ،۱۳۸۴: ۱۲۶ )
اما در سینمای این دوره تمام فیلم نامه هایی که نوشته شد دارای ۱۱ عنصر و کارکرد مشترک به عبارت زیر بودند :
۱- جامعه متحد است .
۲- جامعه ، قهرمان را می پذیرد .
۳- جامعه ، از قهرمان حمایت می کند .
۴- باورها و ارزشهای جامعه و قهرمان یکی است .
۵- مسجد، تکیه ، مراسم عزاداری و اماکن مذهبی از نشانه های این دوره هستند .
۶- روابط اجتماعی در جامعه سالم است .
۷- فرایض مذهبی در جامعه به نمایش گذاشته می شود .
۸- قهرمان به آینده امیدوار است .
۹- قهرمان هم در جبهه با دشمن می جنگد و هم در داخل با منافقان و ضد انقلابیون .
۱۰- قهرمان و یارانش در جبهه پیروز می شوند .
۱۱- قهرمان در حالت پیروزی مظلوم است و حس همذات پنداری در مخاطب ایجاد می کند
۲ ) دوره دوم : دوره سازندگی ( ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۶ ) .
با رحلت امام (ره) و پایان جنگ ، ایران وارد مرحله جدیدی شد . سیاست رئیس جمهور وقت بر پایه اقتصادی بود و ایران شاهد نوعی دولت تکنوکرات شد . در این دوره از لحاظ اقتصادی تحولاتی رخ داد . ارزشها دگرگون شد و ثروت ، ارزش تلقی گردید ، روند تورمی روبه افزایش رفت و در طول ۱۶ سال ۶۰ برابر گردید ، در حالی که کارمندان با افزایش حقوقی معادل ۵ تا ۱۰ برابر روبه رو بودند . (رفیع پور ، ۱۳۸۴ : ۱۳۰ ) .از لحاظ جمعیتی در این دوره سیاست های کنترل جمعیت برای اولین بار بعد از انقلاب اجرا شد ، رشد جمعیت به ۵/۱ درصد رسید و میزان باروری از ۴/۶فرزند برای هر زن در سال ۱۳۶۵ به حدود ۶/۳ در سال ۱۳۷۶ رسید . اما فیلم نامه هایی که در این دوره نوشته شد و فیلم هایی که بر اساس آنان ساخته شد ، کارکردهای متفاوت داشتند ، که عناصر مشترک این فیلم ها عبارت است از :
۱- جامعه دچار دگرگونی و تفاوت شده است .
۲- ظواهرافراد نسبت به گذشته فرق کرده است .
۳- اماکن مذهبی و نشانه های دینی کمتر به نمایش گذاشته می شوند .
۴- روابط اجتماعی از سفیدی و سیاهی کامل به خاکستری تبدیل شده است .
۵- ارزشهای قهرمان با ارزشهای جامعه متفاوت است .
۶- جامعه از قهرمان حمایت نمی کند .
۷- قهرمان نگران ارزشها و آرمانهاست .
۸- قهرمان منتقد شرایط و مناسبات اجتماعی است .
۹- قهرمان به آینده امیدوار نیست .
۱۰- قهرمان تنها و مظلوم است .
۱۱- قهرمان خود به تنهایی یا با مساعدت عده کمی اهداف و مسولیتش را دنبال می کند .
۱۲- قهرمان به تنهایی خویش پناه می برد و جامعه را به حال خود رها می کند .
۳ ) دوره سوم : دوره اصلاحات ( ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۰ ) .
در این دوره ، سیاست ایران دچار طوفانی شد و مقطع استثنایی را در بعد از انقلاب پشت سر گذاشت . محمد خاتمی با شعار جامعه مدنی و ایران برای ایرانیان توانست بسیاری را پای صندوق های رای بکشاند . سیاست تنش زدایی و ارائه طرح گفتگوی تمدنها از سوی وی موقعیت ویژه ای را در عرصه بین المللی برای ایران رقم زد . از لحاظ اقتصادی با استمرار وضعیت گذشته ، دولت توانست بخشی از بدهی های خارجی خود را بپردازد . رشد جمعیت نیز حالت دوره قبل را ادامه داد . در روایت فیلم های این دوره ، رومانتیک جایگاه ویژه ای پیدا کرد ، در این دوره قهرمان هنوز آرمانهای خود را دارد و نسبت به شرایط جامعه منتقد است اما به دلیل فضای جامعه روایت عاشقانه نیز در آن مطرح می شود .کارکرد و عناصر مشترک این دوره عبارت است از :
۱- تفاوت ارزشهای جامعه با ارزشهای قهرمان به اوج خود رسیده است .
۲- اماکن مذهبی به سختی در فیلم ها دیده می شود و جایگزین آن ابعاد ملی که نشانگر فرهنگ ایرانی هستند مشاهده می شود .
۳- قهرمان در تلاش یاد آوری ارزشهای گذشته است .
۴- جامعه آرمانهای گذشته را فراموش کرده و انتقاد قهرمان کم رنگ تر شده است .
۵- جامعه قهرمان را فراموش کرده و رابطه مستقیمی با وی ندارد .
۶- تنها پیوند قهرمان با جامعه وجود جنس مخالف است.
۷- قهرمان عاشق می شود ، اما به عشق خود نمی رسد .
نتیجه گیری :
در سینمای ایران پتانسیلهای بسیار قوی وجود دارد و ایران جزو معدود کشورهایی می باشد که بالقوه دارای استعداد فیلمسازی است و همین ها سینمای ایران را نگه داشته و برای این که سینما جلو برود ، احتیاج به توسعه همه جانبه از پیدا کردن استعدادهای جدید تا پیدا کردن راهحلهای کارشناسی و تکنیکی ، گسترش سرمایه و بازارهای جهانی و. داریم که همه اینها میتواند سینمای ایران را از این چرخه معیوبی که در آن قرار دارد و از یک جایی به بعد توان پرواز کردن را ندارد، نجات دهد . سینمای امروز ایران مانند گنجشکی میماند که قابلیت دل سپردن به آسمان را ندارد و با این بالها و خوراک ضعیف طبیعتا روز به روز توانش را بیشتر از دست خواهد داد و اگر ما میخواهیم این توان را افزایش دهیم طبیعتا باید در همه ابعاد و زمینهها خلاقیت لازم صورت گیرد ، متاسفانه امروزه تمام بودجههای سینمایی تنها برای دو کار هزینه می شود در حالی که در گذشته از تولید ۶۰ فیلم حمایت میشد و دیگر این آزمون و خطا در مدیریت فرهنگی وجود ندارد که از میان این تولیدات به ۱۰ فیلم خوب برسیم و متاسفانه دیگر این قضیه نیز فراموش شده است و استراتژی مدیریت سینما به هم ریخته و آشفته است .
۳ ) اجلالی ، پرویز ( ۱۳۸۶ ) کتاب ”دگرگونی اجتماعی و فیلمهای سینمایی ایران (جامعه شناسی فیلمهای عامه پسند ایرانی ۱۳۵۷ـ۱۳۰۹)“ انتشارات علمی ، تهران .
این کتاب براساس تحقیقی است که در سال ۱۳۷۳ انجام شده و مربوط به رساله دکتری نویسنده می باشد ، نام این کتاب ابتدا ، ”جامعه ایرانی و فیلمهای ایرانی“ بود که عناوین سه فصل مربوط به آن ، ”دگرگونی و پایداری در جامعه و فرهنگ ایران“، ”نهاد اجتماعی فیلم سازی در ایران“ و ”جهان فیلمهای ایرانی“ میباشد .
بخش دوم اثر به تحلیل محتوای ساختاری یا ایستا اختصاص دارد که نویسنده به گفته خود ، تلاش کرده در این فصل توضیح دهد که فیلمهای ایرانی در دوره زمانی خاص خود، چه معنای اجتماعی برای مخاطب داشته و چه کارکردهایی در جامعه داشته اند . او در فصل پنجم و ششم در این بخش ، به تحلیل مضمون جوانمرد و دختر بیپناه و چند مضمون دیگر رایج در فیلمهای فارسی پرداخته است . اجلالی چنین توضیح می دهد که رویکرد نظری او در اینجا، تئوریهایی بوده که اثر هنری را محصول گروه اجتماعی ، منافع ، نظرات و نقش تاریخی آن میدانند . به بیان دیگر ، در این مطالعه ، فیلمهای عامهپسند به عنوان معلول و بازتاب فرهنگ جامعه مورد بررسی قرار گرفتهاند . عنوان بخش سوم این کتاب نیز ”تحلیل پویا (تحلیل شاخصهای فرهنگی)“ است که در این بخش ، ضمن توضیح روش تحلیل پویا ، مضمون تحرک اجتماعی مورد بررسی قرار گرفته است .
هدف دکتر اجلالی از نگارش این کتاب ، ارزشیابی زیبایی شناختی یا اخلاقی و تربیتی فیلمها نبوده ، بلکه تلاش وی بر این بوده که مخاطب رابطه محتوای این فیلمها را با واقعیات اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی جامعه هم روزگارشان بفهمد. از نظر نویسنده ، آثار هنری برجسته راز و رمزهای سبکی و جنبههای خلاقیت فردی را شامل میشوند و گرچه این آثار هم منتقلکننده دریافتهای فرهنگی هنرمند از جامعه هستند اما به شیوهای پیچیدهتر به بیان آن میپردازند این در حالی است که هنر عامهپسند معمولاً به طور مستقیمتری دریافتهای فرهنگی را بازتاب میدهد.البته باید توجه داشت که آثار هنری فرهیخته معمولاً راستگویند و واقعیات زندگی آدمی را به سبکهای مختلف و نسبتاً پیچیده ارائه میدهند . اما آثار عامهپسند معمولاً خیلی با واقعیت فاصله دارند . سینما از ابتدا هنر توده بوده ، اولین فیلمهایی هم که در آن ساخته شد ، فیلمهایی بود که از تئاتر یا نقاشی یا هنر دیگری گرفته شده بود و به همین دلیل هنر تلقی شد . اما واقعیت این است که سینما همیشه بیشتر جنبه سرگرمی داشته و قاعدتاً در ایران هم همینطور بوده است . در این میان سینمای عامهپسند بیشتر این استعداد را دارد که واکنش به واقعیت باشد . به عنوان مثال سال ۱۳۳۲ که در ایران کودتای نظامی شد ، ما با تغییرات بسیاری در شعر مواجه بودیم ولی در سینما جالب است که از آن سال به بعد ، نسبت فیلمهای کمدی از همه بیشتر میشود . در این فیلمها تضادها همه به شیوه مسالمت آمیز حل شده و دیدگاه آنها خوشبینانه ، مثبت و کمدی است که میتوان اینگونه تحلیل کرد که در واقع سینما بعد از کودتا نقش آرامبخشی داشته است .اجلالی در تفسیر روشهای کار خود می گوید : برای تشریح و توصیف نهاد اجتماعی فیلمسازی در ایران تا پیش ازانقلاب که از اهداف کار بود ، از روش تحلیل نهادی استفاده کردم . از سال ۱۳۰۹ (سال نمایش عمومی اولین فیلم بلند داستانی ایرانی به نام آبی و رابی ) تا پایان سال ۱۳۵۷، نهاد فیلم سازی شامل عناصر اصلی تولیدکنندگان و عرضهکنندگان (سازمانها و افراد دستاندرکار ) و تماشگران و عناصر دیگر مانند دولت ، مطبوعات و منتقدان است که تحلیل هریک به هدف ما کمک میکند . به طور روشن در آن زمان سه ضلع فیلم ، سینما و مخاطب وجود داشته است : یکی مخاطب سطح بالا که فیلمهای خارجی میدیدند و به سینماهای شمال شهر میرفتند و عموماً سطح سواد بالاتری داشتند . گروهی دیگر مخاطبان فیلمهای اکشن خارجی بودند که معمولاً به سینماهای مرکز شهرادامه مطلب در لینک زیر
پایان نامه مطالعه و بررسی علل و عوامل اجتماعی سینماگریزی و گرایش به سینمای خانگی
سایت های دیگر:
آخرین نظرات