برخی از محققان کیفیت زندگی را نیز در بیماران سرطان سینه با اهمیت دانسته و بعنوان یکی از مولفههای سلامتی در این قبیل بیماران مطالعه کرده اند.برخی ازنظریه پردازان این متغیر را با رویکرد عینی تعریف کردهاند و موارد آشکار و مرتبط با معیارهای زندگی از جمله سلامت جسمانی، شرایط شخصی(ثروت، شرایط زندگی و.)، ارتباطات اجتماعی، اقدامات شغلی یا دیگر عوامل را مهم دانسته اند. در مقابل این رویکرد اجتماعی و اقتصادی که با کیفیت زندگی معادل دانسته شده است، رویکرد ذهنی نیز وجود دارد که نظریه پردازان رویکرد ذهنی، کیفیت زندگی را مترادف با شادی یا رضایت فرد در نظر میگیرند و بر عوامل شناختی در ارزیابی کیفیت زندگی تاکید دارند(لیو[30]، 2006). بین دو رویکرد عینی و ذهنی، رویکرد جدیدی به نام رویکرد کل نگر وجود دارد که نظریه پردازان آن معتقد هستند کیفیت زندگی همانند خود زندگی، مفهومی پیچیده و چندبعدی است و در بررسی آن در حال حاضر هر دو کیفیت، مؤلفه عینی و ذهنی را درنظر میگیرند(مالکینا-پیخ[31]، پیخ[32]، 2008). در این خصوص، نتایج پژوهشها در رابطه با کیفیت زندگی زنان سرطانی نشان داده که در مقایسه با زنان بدون سرطان سینه، زنان تازه تشخیص داده شده به سرطان سینه نمرات پایین تری را در کیفیت زندگی کسب میکنند(منفرد، پاک سرشت، قنبری، عطرکار روشن، 1392).
بنابراین با توجه به رابطه بین عوامل روانی– اجتماعی و سرطان مانند سبک های مقابله ای ، خودکارآمدی، تصویر بدنی و کیفیت زندگی به پیش بینی بیماری کمک ارزنده ای خواهد کرد. همچنین با شناخت عوامل روانی موثر در سرطان نه تنها می توان از بروز موارد جدید، پیشگیری به عمل آورد بلکه می توان با آموزش های روانشناختی در کنار درمان های طبی به بهبود کیفی زندگی بیماران کمک کرد و سال های زنده ماندن را در بیماران مبتلا به سرطان افزایش داد.
علاوه بر این کمتر پژوهشی در زمینه بررسی مقایسهای این متغیرها در بین زنان بیمار مبتلا به سرطان سینه و زنان سالم بوده است که این مساله کمبود تحقیقات در این حوزه را نمایانگر میسازد و نیازمند بررسیهای بیشتری است. از طرفی تحقیقی که بصورت جامع این متغیرها را بین دو گروه زنان سالم و مبتلا به سرطان بررسی کند بوسیله پژوهشگر یافت نشد که این مساله نیز محدودیت در منابع پژوهشی را نشان میدهد و این سئوال را برای محقق مطرح میسازد که آیا بین سبکهای مقابلهای، خودکارآمدی، تصویر بدنی و کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان سینه و جمعیت عادی تفاوت معناداری وجود دارد؟
1-3 اهمیت و ضرورت پژوهش
در بین زنان سرطان سینه جزء شایعترین وکشندهترین و از نظر عاطفی و روانی تاثیر گذارترین به نسبت سرطانهای دیگر است(اکبری نساجی، 1378). سرطان سینه23% از مرگ ناشی از سرطان در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه را شامل میشود. حدود 000/380/1 زن در سراسر جهان مبتلا به سرطان سینه هر سال تشخیص داده میشوند و 14%(458400) مرگ و میر از تمام مرگهای ناشی از سرطان به همراه دارد.(گلوباکان[33]، 2008 به نقل از ببیس[34]، آلتونکورک [35]، آسیکل[36]، آکار[37]، 2013). که این مطلب اهمیت پرداختن به آن را بیش از پیش آشکار میسازد.
اگر چه سرطان سینه به صورت گستردهترین تومور بدخیم در میان زنان است ولی یک بیماری بسیار قابل درمان است (جمال و همکاران[38]، 2003). میزان زنده ماندن بیماران سرطان سینه در طول 5 سال گذشته نزدیک به 15% افزایش و در حال حاضر به 90% رسیده است (مرکز بررسی آمار سرطان[39]، 2010). نجات یافتگان از سرطان سینه بزرگترین گروه از بیماران سرطانی 22% را تشکیل میدهند و آنها نیاز دارند به اعضای تیم مراقیتهای بهداشتی که به آنها در مقابله با بسیاری از چالشهای در حال تحول کمک کنند که بتوانند با احترام و عزت زندگی کنند (والدیوز و همکاران[40]، 2012). که مطالعه و بررسی این چالشها و تاثیر آنها بر متغیرهایی مانند سبکهای مقابله، خودکارآمدی، تصویر بدنی و کیفیت زندگی افراد مبتلا به این بیماریها با شرایط استرس زا و تنیدگیها ضروری میباشد.
لازاروس و فالکمن (1984، به نقل از صدوقی، تمنایی فر، 1388) اعتقاد دارند وقتی فرد بیماری مزمن را به عنوان پدیدهای تهدیدکننده ارزیابی میکند کوششهای مقابلهای او آغاز میشود. نوع مقابلهای که افراد به کار میبرند باید با نوع موقعیتی که باآن مقابله میکنند تناسب داشته باشد تا بالاترین فایده را برای آنان به ارمغان بیاورد. کسانی که از نوع درست راهبردهای مقابلهای استفاده میکنند علائم اضطراب و افسردگی کمتری را تجربه میکنند و آزمودنی هایی که از نوع غلط راهبرد مقابله استفاده میکنند علائم بیشتری را تجربه میکنند (فورسیت[41]، کمپاس[42]، 1987، به نقل از صدوقی، تمنایی فر، 1388). لازاروس و فالکمن (1987)عقیده دارند ادراک خودکارآمدی منبع شخصی قدرتمندی در مقابله با استرس است. سودمندی خودکارآمدی در سرطان به طور گستردهای مستند است (هاس[43]، 2005، لو و همکاران[44]2001). به گفته بندورا (2000)، قضاوت افراد در مورد توانمندیهای خود (خودکارآمدی) تابع حالات جسمانی است، که آنها نیز به نوبه خود متاثر از حالات عاطفی شخص و به طور کلی کیفیت زندگی در تمام ابعاد آن است.هیجانات منفی مانند ترس، اضطراب، تنش، افسردگی سبب میشود که افراد در انجام وظایف، تواناییهای خود را دست کم بگیرند که این در واقع مفهوم خودکارآمدی پایین است و بالعکس خودکارآمدی پایین نیز سبب میشود حالات روحی وروانی مانند خستگی، عصبانیت، درد و رنج در فرد بوجود بیاید و منجر به نقصان کیفیت زندگی بشود.که در این صورت نیازمند بررسی و مطالعهای همه جانبه بوده تا به شناسایی متغیرهای مرتبط با سلامتی آنها چه به لحاظ روانی و چه به لحاظ عمومی پرداخته شود.
سرطان و درمان سرطان میتواند تاثیر عمیقی بر وضع ظاهری بیماران داشته باشد (فریس هارکورت[45]، فسل[46]، 2007).تغییرات سرطان سینه باعث تغییرات قابل مشاهده در تصویر بدنی است (پرایس[47]، 2000). اکثریت شواهد نشان میدهند که زنان مبتلا به سرطان سینه طیف وسیعی از تغییرات جدی منفی عاطفی که در نتیجه اختلالات جنسی خود از جمله ترس از دست دادن قدرت باروری، تصویر منفی از بدن، احساس عدم جذابیت (برترو[48]، ویلموث[49]، 2007)، از دست دادن زنانگی (آرچیبالد[50]، لمیوکس[51]، بایرز[52]، تاملین[53]، وورث[54]، 2006)، افسردگی و اضطراب (گاروسی[55]، 2008) را نشان میدهند. شواهدی در دست است که نشان میدهد تصویر بدنی نقش مهمی در عملکرد روانی بیماران مبتلا به سرطان سینه بازی میکند به عنوان مثال پیکلر[56]، ونیترود[57](2003) نشان دادند که بیمارانی که احساسات بهتری درباره بدن شان دارند باورهای قوی تری در توانایی مقابله با بیماری ودرمان آن را دارند.از سویی دیگرارزیابی کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به سرطان میتواند کمک به بهبود درمان و حتی میتواند به عنوان پیش آگهی عوامل پزشکی باشد(منتظری، گیلیس[58]، مک اون[59]، 1996 الف، منتظری، گیلیس، مک اون، 1996ب، منتظری، مایلوری[60]، هول[61]، مک اون، گیلیس، 2001، منتظری، مایلوری، هول، مک اون، گیلیس، 2003 ).
سرطان سینه به هویت زنان نیز تاثیر میگذارد در نتیجه مطالعه کیفیت زندگی برای کسانی که سینههای خود را از دست میدهند بسیار حیاتی است، علاوه بر این زنان نقش مهمی به عنوان همکاران، همسران و مادران در هر خانواده دارند (منتظری، گیلیس، مک اون، 1996الف). بنابراین شناسایی میزان و نوع عوامل مرتبط با سرطان سینه از اهمیت بسزایی برخوردار است چرا که با شناخت عوامل فوق میتوان به تدوین برنامهای جهت کمک روانشناختی به این قبیل بیماران پرداخت تا بتوان مقداری از مشکلات روزمره این افراد را کاهش داد. بر این اساس این مطالعه به بررسی مقایسهای میان متغیرهای سبکهای مقابلهای، خودکارآمدی، تصویر بدنی و کیفیت زندگی بین بیماران مبتلا به سرطان سینه و افراد عادی میپردازد.
1-4 اهداف پژوهش
1-4-1 هدف کلی پژوهش
تبیین مقایسهای سبکهای مقابلهای، خودکارآمدی، تصویر بدنی و کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان سینه و جمعیت عادی.
1-4-2 اهداف فرعی پژوهش
تبیین تفاوت بین سبکهای مقابلهای زنان مبتلا به سرطان سینه و جمعیت عادی
تبیین تفاوت بین خودکارآمدی زنان مبتلا به سرطان سینه و جمعیت عادی
تبیین تفاوت بین تصویر بدنی زنان مبتلا به سرطان سینه و جمعیت عادی
تبیین تفاوت بین کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان سینه و جمعیت عادی
1-5 فرضیههای پژوهش
بین سبکهای مقابلهای زنان مبتلا به سرطان سینه و جمعیت عادی تفاوت معناداری وجود دارد.
بین خودکارآمدی زنان مبتلا به سرطان سینه و جمعیت عادی تفاوت معناداری وجود دارد.
بین تصویر بدنی زنان مبتلا به سرطان سینه و جمعیت عادی تفاوت معناداری وجود دارد.
بین کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان سینه و جمعیت عادی تفاوت معناداری وجود دارد.
1-6 تعریف عملیاتی و مفهومی متغیرها
سرطان: سرطان سینه، به سرطانی گفته میشود که در سلولهای سینه شکل میگیرد. سرطان سینه میتواند بین هردو زنان و مردان رخ دهد، اما این سرطان در بین زنان بسیار شایعتر از مردان است. درصد مرگ ناشی از این نوع سرطان بدلیل عوامل مختلف از جمله تشخیص بموقع آن، درمانهای جدید و درک بهتر از بیماری در حال کاهش است(نبولتز وهمکاران[62]، 2000).
سبکهای مقابلهای: به عقیده لازاروس و فالکمن(1984) سبکهای مقابلهای مجموعهای از پاسخهای رفتاری و شناختی است که موجب تلاشهای فعالانه و یا منفعلانه افراد در برابر موقعیتهای استرس زا برای اجتناب کردن و یا کاهش دادن استرس است وشامل دو سبک اصلی، الف)مساله مدار، ب)هیجان مدار میشوند.
– در این بررسی مقصود نمرهای است که افراد از پاسخگویی به پرسشنامه سبکهای مقابلهای لازاروس و فالکمن[63] (1985) کسب میکنند. این پرسشنامه بر اساس سیاهه راهبردهای مقابلهای توسط لازاروس و فالکمن در سال 1985 ساخته شده است.
خودکارآمدی: مطابق تعریف بندورا (2001) خودکارآمدی، توان سازنده ای است که بدان وسیله، مهارتهای شناختی، اجتماعی، عاطفی و رفتاری انسان برای تحقق اهداف مختلف، به گونه ای اثربخش ساماندهی میشود. به نظر وی داشتن دانش، مهارتها و دستاوردهای قبلی افراد پیش بینی کنندههای مناسبی برای عملکرد آینده افراد نیستند، بلکه باور انسان درباره توانائیهای خود در انجام آنها بر چگونگی عملکرد خویش مؤثر است و بین داشتن مهارتهای مختلف با توان ترکیب آنها به روش های مناسب برای انجام وظایف در شرایط گوناگون، تفاوت آشکار وجود دار
در این بررسی مقصود نمرهای است که افراد از پاسخگویی به پرسشنامه خودکارآمدی عمومی[64] که توسط شرر[65]، مادوکس[66](1982) برای بررسی خودکارآمدی عمومی طراحی شد ، کسب میکنند.
تصویر بدنی: تصویر بدنی از خود به معنای احساسات فرد درباره جذابیتهای زیبایی ظاهری و جنسی خود است. به عبارت روشنتر به این معناست که فرد بدن خود را چگونه میبیند و چه احساسی درباره آن دارد و نیز فکر میکند دیگران بدن او را چگونه میبینند. تصویر بدنی شامل مولفه هایی از قبیل ارزشیابی قیافه(تصویر فرد از قیافه ظاهریش)، ارزیابی تناسب اندام(تصویر فرد در رابطه با اندام بدن خود)، وزن(تصویر فرد در رابطه با وزن بدنی خودش)، رضایت بدنی(میزان رضایت فرد از بدن خود) و جهت گیری(شامل تمایل فرد به تصویری که از خ
آخرین نظرات