نمودار۴-۱ نمودار مقادیر باقی مانده و پیش بینی شده استاندارد.۶۲
مقدمه
اولین موضوعی که دربارهی اختلال نارسایی توجه[۱] همراه با فزونکنشی[۲] (ADHD) به ذهن اکثر مردم خطور میکند این است که «کودکان مبتلا به این اختلال نمیتوانند در کلاس حواس خود را جمع کنند و به مطالب درسی توجه داشته باشند، حواس آنها بهراحتی پرت میشود، نمیتوانند ساکت باشند، بیقرار و ناآرام هستند، زیاد حرف میزنند و بهسختی میتوانند اعمال و رفتار خود را کنترل کنند».بهعبارتدیگر تصور اکثر مردم دربارهی ADHD این است که مبتلایان به این اختلال دو مشکل رفتاری عمده دارند ۱.نارسایی توجه ۲.فزونکنشی – زودانگیختگی[۳] (ویس[۴]، ۲۰۰۸). اختلال ADHD یک اختلال عصب رفتاری[۵]، بسیار شایع و زود بروز با علتهای ژنتیکی، رفتاری و بیولوژیکی است که با نشانههای رفتاری نارسایی توجه، فزونکنشی و زودانگیختگی در طول چرخهی زندگی مشخص میشود (اسپنسر[۶] و همکاران، ۲۰۰۷). برای اینکه کودک مبتلا به ADHD تشخیص داده شود، باید نشانههای فراگیر[۷] داشته باشد، یعنی اینکه نشانههای اختلال در چند موقعیت مشاهده شود. اختلال نارسایی توجه /فزونکنشی ازنظر تاریخی تصور میشد که اختلالی خاص کودکان است که منجر به تأخیر رشد کنترل تکانه میگردد و در نوجوانی از بین میرود. فقط در چند دههی گذشته بوده است که ADHD در بالغین شناخته شده است و بهطور موفقیتآمیزی درمان شده است. (کاپلان[۸] و سادوک[۹]، ۲۰۰۷ ). در رابطه با شیوع این اختلال، آدلر[۱۰] و همکاران اظهار میدارند که ADHD بهطور تقریبی در ۳ تا ۷ درصد کودکان مدرسه رو و ۵ درصد بزرگسالان رخ میدهد (به نقل از جاردین[۱۱] لوبی[۱۲] و ایرلوین[۱۳]، ۲۰۱۱) که هردوی دختر و پسر را تحت تأثیر قرار میدهد (فارونه[۱۴] و همکاران، ۲۰۰۰). در بررسی دیگری دانشمندان نشان دادند که ۲ تا ۸ درصد جمعیت کالجها سطوح ازنظر بالینی معناداری از نشانههای ADHD را گزارش کردهاند و حداقل ۲۵ درصد از دانش آموزان کالج که دارای ناتواناییهایی هستند مبتلا به ADHD تشخیص داده میشوند (دی پاول[۱۵] و همکاران، ۲۰۰۹). در ایران پژوهشهای اندکی در رابطه با شیوع ADHD کودک و بزرگسال انجامشده است. در پژوهشی که در تبریز انجام شد میزان شیوع ADHD بزرگسال در جمعیت موردبررسی ۵/۵ % نشان داد شد. مردان نسبت به زنان شانس بیشتری برای ابتلا به اختلال ADHD بزرگسالی (۴% در برابر ۵/۱%)نشان دادند (امیری و همکاران،۱۳۸۹). بزرگسالان مبتلا به ADHD وضعیت اجتماعی اقتصادی پایینتر، دشواریهای شغلی بیشتر و تغیرات شغلی بیشتری داشتند. بارکلی نیز اظهار میدارد که : بزرگسالان مبتلا به ADHD، مشکلاتی را در زمینههای مدیریت پول، رانندگی، پیروی از قانون (رفتار ضداجتماعی)، مصرف مفرط مواد یا وابستگی یا سوءمصرف آشکار، مدیریت رفتار و فرزند پروری، ادارهی خانواده، حفظ سلامتی و حتی کارکرد جنسی را ذکر کردهاند (بارکلی[۱۶]، مورفی[۱۷] و فیشر[۱۸]، ۲۰۰۸ ).
مطالعهی پیامدهای ADHD کودکان و نوجوانان پیشنهاد میکند که نوعی رابطه بین کمبود مهارتهای اجتماعی و عزتنفس با ایجاد دشواریهای تحصیلی، رفتاری، آموزشی، هیجانی و بین فردی در آینده وجود دارد (فایجل، ۱۹۹۵، به نقل از شاو-زیرت[۱۹] و همکاران، ۲۰۰۵). مک گاگ[۲۰] و همکاران (۲۰۰۵) در پژوهشی به بررسی شیوع اختلالهای همبود در بیماران ADHD و دیگر بیماران روانپزشکی پرداختند و نشان دادند که افراد مبتلا به ADHD در طول عمرشان ۸۷% حداقل یک اختلال و ۵۶% دارای ۲ اختلال بودند در مقایسه با آنها دیگر بیماران روانپزشکی ۶۴%یک اختلال و ۲۷% دو اختلال را بهصورت همبود داشتند. در رابطه با سببشناسی این اختلال عوامل گوناگونی را مطرح کردهاند، ازجمله مطالعات ژنتیک مولکولی که قصد دارند ژنهای مرتبط با ADHD را که زمینهساز آن هستند را شناسایی کنند. برخی از یافتههای نویدبخشتر ،ژنهای مرتبط با قلمرو انتقالدهندهها را دربرمیگیرند. بهطور ویژه دو ژن دوپامینی مختلف در ADHD نقش دارند. یک ژن دریافتکنندهی دوپامینی که DRD4 نامیده میشود و یک ژن انتقالدهندهی دوپامین که DAT1 نامیده میشود. علاوه بر این عوامل دیگری ازجمله نقش سموم محیطی (مانند سرب، افزودنیها، رنگهای مصنوعی و نیکوتین) (کرینگ[۲۱] و جانسون[۲۲]، دیویسون[۲۳] و نیل[۲۴]، ۲۰۱۲) و تأثیرات خانوادگی را مطرح کردهاند (مش[۲۵] و ولف[۲۶]، ۲۰۰۸). پژوهش ها در زمینه تصویربرداری عصبی نشان دادهاند که نواحی مختلف مغزی ازجمله ناحیهی خلفی جانبی قشر پیش پیشانی در ADHD نقش دارند و نشان دادهشده که این ناحیه با حل مسئله، حفظ توجه و کنشهای اجرایی مرتبط است (سادک[۲۷]، ۲۰۱۴). کنش اجرایی اصطلاح نسبتاً مبهمی است که به مجموعهی متنوعی از تواناییهای شناختی وابسته به هم اطلاق میشود که بهطور استعاری تحت نام « اجرایی» گردآمدهاند و دربرگیرندهی فعالیتهای برنامهریزی، بازداری پاسخ، ایجاد و استفاده از راهبردها، توالی کردن اعمال بهطور انعطافپذیر، حفظ کردن مجموعه رفتاری و مقاومت در برابر محرکهای مزاحم است (انتشل[۲۸]، هیر[۲۹] و بارکلی، ۲۰۱۴). پژوهشهای بیشماری در ارتباط با نقش کنشهای اجرایی در کودکان و بزرگسالان مبتلابه ADHD انجامشده است و مشخصشده که حوزههای گوناگونی از کنشهای اجرایی ازجمله حافظهی فضایی فعال (یانگ[۳۰]، موریس[۳۱]، تون[۳۲] و تایسون[۳۳]، ۲۰۰۶) حافظهی فعال آوایی منطقی، حافظهی فعال دیداری فضایی (کسپر[۳۴]، آلدرسون[۳۵] و هودک[۳۶]، ۲۰۱۲) برنامهریزی، بازداری، کنترل شناختی (ون مربک[۳۷]، زامورا[۳۸]، گوژمان[۳۹]، لوپز کابرا[۴۰] و گوتیرز[۴۱]، ۲۰۱۳) در آن نقش دارند. همانطور که بارکلی (۲۰۱۱) مطرح میکند کودکان و بزرگسالان اغلب کاستیهایی را در تواناییهای حرکتی، شناختی و هیجانی نشان میدهند که بسیاری از این کاستیها را میتوان تحت عنوان کنش اجرایی نامگذاری کرد. بااینحال بارکلی (۲۰۱۲) انتقاداتی به پژوهشهای انجامشدهی مرتبط با کنشهای اجرایی در ADHD وارد میکند که مهمترین آنها عدم تعریف عملیاتی مبتنی بر نظریه است. او در ادامه بیان میکند آزمونهای رایجی که برای سنجش کنشهای اجرایی ساختهشدهاند، مبتنی بر نظریه نیستند و در رابطه با عدم روایی بومشناختی آزمونهای رایج برای سنجش کنشهای اجرایی ADHD هشدارهایی به دیگر متخصصان داده است. آزمونهای عصب روانشناختی رایج، کمتر مشکلات مربوط به کنشهای اجرایی افراد ADHD را در زندگی روزمرهی آنها منعکس میکنند و اغلب در محیطهای آزمایشگاهی و مصنوعی اجرا میگردند و در این آزمونها اغلب همهی آنچه که بهعنوان اساس کنشهای اجرایی است، در برگرفته نمیشود. براون[۴۲] (۲۰۱۳) نیز بیان می کند که آزمون های مرتبط با کنشهای اجرایی که به وسیله ی عصب روانشناسان استفاده می شود برای سنجش مشکلات افراد ADHD مناسب نیستند. یک رویکرد جدید و جایگزین برای رفع این مشکلات استفاده از مقیاس های درجه بندی رفتارهای مرتبط با کنشهای اجرایی در زندگی روزمره است (روت[۴۳] و جرارد[۴۴]، ۲۰۰۵). یکی از اینگونه ابزارهای درجه بندی، مقیاس نارسایی کنشهایی اجرایی است که توسط بارکلی (۲۰۱۱) ساخته شده است. بارکلی (۲۰۱۰) بیان میکند مفهومسازی ADHD بهصورت دوبعدی که شامل نارسایی توجه و فزونکنشی/ زودانگیختگی است، موجب نادیده گرفتن مفهوم دیگری که به همان اندازه نقش مرکزی در این اختلال دارد، یعنی زودانگیختگی هیجانی میشود. بارکلی و مورفی (۲۰۰۹) همچنین بیان میکند که تکانشگری هیجانی و نارسایی خودنظمجویی هیجانی مؤلفهی مرکزی این اختلال میباشند و نباید صرفاً آنها را مرتبط با این اختلال یا ناشی از اختلالهای همبود با ADHD دانست . مارتل[۴۵] (۲۰۰۹) بیان میکند که خودکنترلی هیجانی شامل حداقل دو گام است: نخست، بازداری واکنشهای هیجانی که بهوسیلهی رخدادها برانگیخته میشوند و گام دیگر خودنظمجویی وضعیت هیجانی بهطوریکه ازلحاظ اجتماعی برای رسیدن به اهداف بلندمدت متناسبتر باشد. پژوهشهای انجامشده در زمینه تصویربرداری عصبی نیز نشان دادهاند که شبکههای قشر پیشانی در ADHD نقش دارند (والرا[۴۶]، فارونه[۴۷]، مورای[۴۸] و سیدمن[۴۹]، ۲۰۰۷). این شبکهها شامل مسیرهایی است که در بازداری هیجانی و متعاقب آن در خودنظمجویی هیجانها نقش دارند (اوچسنر[۵۰] و گروس[۵۱]، ۲۰۰۵). در سالیان اخیر توجهی روزافزون نسبت به نقش پردازش و نظمجویی هیجانی در طیف گوناگونی از اختلالها معطوف شده است. گروس (۲۰۱۰) بیان میکنند، هرچند که افراد مبتلابه اختلالها روانپزشکی، ماهیت اختلالی متفاوتی دارند، اما همهی آنها سطح بالایی از هیجان منفی را به شیوهها و اندازههای متفاوت تجربه میکنند و همهی آنها تلاش میکنند تا این هیجانها را سرکوب یا ابراز کنند. راهبردهای نظمجویی شناختی هیجان فرایندهای شناختی هستند که افراد برای مدیریت اطلاعات هیجانآور و برانگیزاننده به کار میگیرند (گارنفسکی[۵۲] ، بون[۵۳] و کرایج[۵۴]، ۲۰۰۳) و بر جنبه شناختی مقابله تأکید دارند (گارنفسکی، کرایج و اسپینهون[۵۵]، ۲۰۰۱). پژوهش های درزمینه ی ارتباط ADHD و نظمجویی هیجانی نشان دادهاند که بدنظمجویی هیجانی و زودانگیختگی هیجانی در افراد مبتلا بیشتر از گروه کنترل است (۲۱). بارکلی (۲۰۱۰) نیز نشان داده است که بین تکانشگری هیجانی و مشکلات در زندگی خانوادگی، اشتغال، تعاملات اجتماعی، فعالیتهای جمعی، آموزش، ازدواج، مسائل مالی و مسئولیتهای روزانه در افراد ADHD رابطه وجود دارد . میوسر[۵۶]، بکس[۵۷]، اشمیت[۵۸]، آبلو[۵۹]، میسله[۶۰] و نیگ[۶۱] (۲۰۱۱) بیان میکنند که اگرچه بین ADHD و نظمجویی هیجان رابطه وجود دارد ولی مکانیسم این رابطه نامشخص است. علاوه بر این دیگر پژوهشگران نیز نشان دادند که برخی از جنبههای بدنظمجویی هیجانی مانند خودآگاهی و کنترل هیجانی میتوانند متغیر واسطهای بین نشانگان ADHD و مشکلات اجتماعی، پرخاشگری و نقض قواعد در نوجوانان مبتلابه ADHD باشد (بنفورد[۶۲]، ایونز[۶۳] و لنگبرگ[۶۴]، ۲۰۱۴).
با توجه به انتقادهای مطرح شده توسط بارکلی درمورد کنشهای اجرایی و تاکید او بر روایی بوم شناختی و تعریف مبتنی بر نظریه و همچنین اهمیت توجه به هیجان و نامشخص بودن مکانیسمهای دخیل در فرایند نظم جویی هیجان هدف پژوهش حاضر تعیین نقش راهبردهای شناختی نظمجویی هیجان در علائم ADHD بزرگسال بود.
بیان مسئله پژوهش
اختلال نارسایی توجه/فزونکنشی[۶۵] (ADHD) ازاینجهت که گستردهترین اختلال روانی مطالعه شده در کودکان و موضوعی بحثبرانگیز بوده از دیگر اختلالها متمایز است. در سالهای اخیر بافهم اینکه این اختلال ، اختلالی مربوط به تمام طول عمر است علاقه به مطالعهی آن در همهی گروههای سنی افزایش پیداکرده است (ولریچ[۶۶] ، ۲۰۰۶). اختلال ADHD یک نشانگان عصب تحولی[۶۷] است که ریشه در دوران کودکی دارد، این نشانگان شامل نارسایی توجه، فزونکنشی و زودانگیختگی میباشد که نامناسب با سطح تحولی فرد است (میلر[۶۸] و هینشاو[۶۹]، ۲۰۱۴). اولین موضوعی که در این تعریف برای توصیف اختلال ADHD بهکاربرده شده، کلمهی اختلال عصب تحولی است. اختلالهای عصب تحولی، اختلالهایی هستند که در دوران تحول بروز میکنند و معمولاً قبل از دورهی مدرسه ابتدایی ظاهر میشوند و بهوسیلهی مشکلات شخصی، اجتماعی، تحصیلی یا شغلی که ناشی از نارسایی تحولی است مشخص میشوند. ویژگی دیگر این دسته اختلالها، همبودی بالای آنهاست. اختلالهایی نظیر ناتوانی هوشی تحولی، اختلالهای طیف اوتیسم، اختلالهای یادگیری، اختلالهای زبانی بیانی و اختلالهای حرکتی نیز در این دسته اختلالها گنجاندهشدهاند (انجمن روانپزشکی امریکا[۷۰]، ۲۰۱۳). ADHD ازنظر تاریخی تصور میشد که این اختلال مختص کودکان است که منجر به تأخیر رشد کنترل تکانه میگردد و در نوجوانی از بین میرود. فقط در چند دههی گذشته بوده که ADHD در بالغین شناختهشده و بهطور موفقیتآمیزی درمان شده است. (کاپلان و سادوک، ۲۰۰۷). تخمین زده میشود که نیمی از کودکان مبتلابه ADHD به آشکار کردن علائم در بزرگسالی ادامه میدهند (هرمنس[۷۱] و همکاران،۲۰۰۴).
علائم این اختلال شامل شکست خوردن در توجه دقیق به جزئیات، دشواری در حفظ توجه در بازی یا تکالیف، گوش ندادن هنگامیکه مستقیم با آنها صحبت میشود، دشواری در دنبال کردن دستورالعملها، دشواری در سازماندهی وظایف و فعالیتها، وول خوردن، ناتوانی در شرکت آرام در فعالیتهای لذتبخش، صحبت کردن بیشازاندازه و علائم دیگری که در ویرایش پنجم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالها روانی[۷۲] (DSM 5) همانند ویرایش چهارم آن در ۳ ریخت فرعی برای ADHD مشخصشده است: ریخت فرعی با غلبه علائم نارسایی توجه، ریخت فرعی با غلبه علائم فزونکنش/تکانشگر و یک ریخت فرعی ترکیبی، البته با این تفاوت که در DSM 5 این ۳ ریخت فرعی به شکل تصریح کننده بیان شده اند (انجمن روانپزشکی امریکا، ۲۰۱۳).
در رابطه با شیوع این اختلال درصدهای متفاوتی گزارششده برای مثال برخی پژوهشگران اظهار میدارند که ADHD بهطور تقریبی در ۳ تا ۷ درصد کودکان مدرسه رو و ۵ درصد بزرگسالان رخ میدهد (جاردین و همکاران، ۲۰۱۱؛ ویدنت[۷۳] و دی پاول[۷۴]، ۲۰۱۳). پژوهشهای دیگر گزارش میکنند که ADHD در ۴ تا ۸ درصد کودکان مدرسه رو و ۳ تا ۵ درصد بزرگسالان رخ میدهد (کویج[۷۵]، ۲۰۱۳). درنهایت DSM 5 بیان میکند که ۵ درصد کودکان و ۲/۵ درصد بزرگسالان مبتلابه ADHD میباشند که نسبت جنسیتی آن بهطوری است که در دورهی کودکی، پسران ۲ برابر دختران و در بزرگسالی مردان ۱.۶ برابر زنان به این اختلال مبتلا میشوند (انجمن روانپزشکی امریکا، ۲۰۱۳). از دیگر ویژگیهای اختلال ADHD فراگیری[۷۶] (مانند: حضور اختلالها در ۲ موقعیت یا بیشتر) و درجهی اختلال[۷۷] (مانند: شواهد آشکار برای اختلال درکنش وری اجتماعی، تحصیلی یا شغلی) میباشد (مادوکس[۷۸] و وینستید[۷۹]، ۲۰۰۸). نشانههای ADHD جلوههای رفتاری مرتبط با این اختلال هستند. آنها فعالیتهاییاند که توسط کسانی که دارای این اختلال هستند آشکار میشوند. (مانند : بیتوجهی ، حواسپرتی، پاسخدهی تکانشی، فزونکنشی و کنشهای اجرایی ضعیف). در مقابل، اختلالها برای فرد ، پیامدهای این جلوههای شناختی – رفتاری هستند. نشانهها فعالیتهای (شناختی-رفتاری) شخص و اختلالها پیامدهای این نشانهها هستند (بارکلی ، مورفی و فیشر ۲۰۰۸). مشکلات ناشی از ADHD حوزههای گستردهای از زندگی فرد را ازجمله سلامت، مشکلات ارتباطی و زناشویی، پیشرفت تحصیلی، اشتغال، مدیریت مالی (بارکلی ، مورفی و فیشر ۲۰۰۸) و رانندگی ایمن (وا[۸۰]، ۲۰۱۴) را شامل میشود. لو[۸۱] و فلدمن[۸۲] (۲۰۰۷) بیان میکنند که مشکلات مدرسهیک خصیصهی اصلی از کودکان مبتلابه ADHD میباشد و همین عامل است که اغلب باعث توجه بالینی به این کودکان میشود. برای بیشتر بزرگسالان مبتلابه ADHD که در دوران کودکی تشخیص داده نشدهاند ، کالج موقعیتی است که آنها اولین مشکلات مهم مرتبط با نشانههای این اختلال را تجربه میکنند (رمزی[۸۳]، ۲۰۱۰). در رابطه با سببشناسی این اختلال عوامل گوناگونی را مطرح کردهاند، ازجمله مطالعات ژنتیک مولکولی که قصد دارند ژنهای مرتبط با ADHD را که زمینهساز آن هستند را شناسایی کنند. برخی از یافتههای نویدبخشتر ،ژنهای مرتبط با قلمرو انتقالدهندهها را دربرمیگیرند. بهطور ویژه دو ژن دوپامینی مختلف در ADHD نقش دارند. یک ژن دریافتکنندهی دوپامینی که DRD4 نامیده میشود و یک ژن انتقالدهندهی دوپامین که DAT1 نامیده میشود. علاوه بر این عوامل دیگری ازجمله نقش سموم محیطی (مانند سرب، افزودنیها، رنگهای مصنوعی و نیکوتین) (کرینگ و همکاران، ۲۰۱۲) و تأثیرات خانوادگی را مطرح کردهاند (مش و ولف، ۲۰۰۸). پژوهش ها درزمینهی تصویربرداری عصبی نشان دادهاند که نواحی مختلف مغزی ازجمله ناحیهی خلفی جانبی[۸۴] قشر پیش پیشانی در ADHD نقش دارند و نشان دادهشده که این ناحیه با حل مسئله، حفظ توجه و کنشهای اجرایی مرتبط است (سادک، ۲۰۱۴؛ تفضلی و همکاران، ۲۰۱۳). اصطلاح کنش اجرایی مانند چتری است که برای فرایندهای شناختی گوناگونی مانند برنامهریزی، حافظه فعال، توجه، بازداری، خودپایی و خود نظمجویی به کار میرود (گلدشتاین[۸۵]، نگلیری[۸۶]، پرینکیوتا[۸۷] و اوترا[۸۸]، ۲۰۱۴). کنش اجرایی اصطلاح نسبتاً مبهمی است که به مجموعهی متنوعی از تواناییهای شناختی وابسته به هم اطلاق میشود که بهطور استعاری تحت نام « اجرایی» گردآمدهاند و دربرگیرندهی فعالیتهای برنامهریزی، بازداری پاسخ، ایجاد و استفاده از راهبردها، توالی کردن اعمال بهطور انعطافپذیر، حفظ کردن مجموعه رفتاری و مقاومت در برابر محرکهای مزاحم است (دنکلا، ۱۹۹۶؛ به نقل از بارکلی، ۲۰۱۴). بااینحال هنوز هیچ اجماعی در تعریف کنش اجرایی وجود ندارد که آن را از کنشهای غیر اجرایی تفکیک کند (بارکلی، ۲۰۱۲؛ به نقل از بارکلی ۲۰۱۴). بارکلی با مرور ادبیات پژوهشی، مدلی آمیخته به وجود آورد و شواهدی را هم از دیدگاه عصب روانشناختی و هم از دیدگاه روانشناسی تحولی برای تأیید وجود کنش اجرایی بازداری پاسخ و ۴ کنش اجرایی دیگر مطرح کرد (بارکلی، فیشر و مورفی ۲۰۰۸). امروزه پژوهش ها درزمینهی کنشهای اجرایی بهطور گستردهای در اختلالها روانشناسی انجام میشود. در حیطهی اختلالها اضطرابی ازجمله وحشتزدگی، استرس پس از سانحه و اختلال وسواسی جبری پژوهش های در مورد نقش کنشهای اجرایی در این اختلالها انجامشده که به برخی از آنها اشاره میکنیم. هاولند[۸۹] و همکاران (۲۰۱۲) در پژوهشی که باهدف بررسی ارتباط بین تغیر ضربان قلب و کنشهای اجرایی در بیماران مبتلابه وحشتزدگی انجام دادند، نشان دادند که هم پریشانی[۹۰] مرتبط با وحشتزدگی و همدورهی اختلال وحشتزدگی بهطور معکوس با بازداری پاسخ ارتباط دارد. در مطالعات دیگری که به دنبال نقش کنشهای اجرایی در بیماران وسواسی جبری بودند، نشان داده شد که بین حافظهی کلامی و کنشهای اجرایی افراد وسواسی جبری با گروه کنترل تفاوت معناداری وجود دارد (آیدین[۹۱]، کویباسی[۹۲]، سرت[۹۳]، مت[۹۴] و اویکین[۹۵]، ۲۰۱۴). در مطالعهای دیگر نشان داده شد که در بیماران مبتلابه اختلال وسواسی جبری، مشکلاتی در حافظهی غیرکلامی و کنشهای اجرایی وجود دارد اما شدت این مشکلات با شدت اختلال مرتبط نبود (لوین[۹۶] و همکاران، ۲۰۱۴). مشکلات دیگری در حیطهی کنشهای اجرایی برای بیماران وسواسی گزارششده است ازجمله نارسایی در وارسی[۹۷]، زمانبندی[۹۸]، شکلدهی مفهوم، تصمیمگیری و رمزگردانی حافظهی غیرکلامی (کاشیاپ[۹۹]، کومار[۱۰۰]، کانداول[۱۰۱] و ردی[۱۰۲]، ۲۰۱۳) . در اختلال استرس پس از سانحه نیز نشان داده شد که بیماران مبتلابه PTSD نسبت به گروه کنترلی که با آسیب مواجه شده اما به اختلال مبتلا نشدهاند، علاوهادامه مطلب در لینک زیر
https://abisho.ir/%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-50/
سایت های دیگر:
بر داشتن نقص کلی در کنشهای اجرایی،
آخرین نظرات